یامعین الضعفاء |
جشن ورود شیخ انصارى به عالم برزخ![]() nر اینجا جشن مفصلى داشتیم و سرگرم بودیم پرسید جشن براى چه ؟ پاسخ داد مگر خبر ندارى که شیخ مرتضى انصارى از عالم دنیا رحلت کرده است و به اینجا آمده است به خاطر ورود ایشان به عالم برزخ چهل شبانه روز در اینجا جشن است .
این مقاله بر گرفته از کتاب
بهشت جاودان تفسیر سوره الرحمن شهید آیت الله دستغیب است عالم برزخ، عالم متوسطی میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر می برند و هر یک از انسانها با توجه به کردار و اعمال خود در زمین ، در آن عالم بسر خواهند برد و لذا هرکس عملش بالاتر باشد همانقدر نیز در آرامش خواهد بود و مرد لطف و عنایات حضرت حق و فرشتگان قرار خواهد گرفت . در این مقاله ماجرای وارد شدن شیخ انصاری به عالم برزخ اشاره خواهد شد. جشن ورود شیخ انصارى به عالم برزخامام صادق: در سوره یونس (آیه 63 و 64) که مىفرماید: الذین امنوا و کانوا یتقون - لهم البشرى فى الحیاه الدنیا و فى الاخره لا تبدیل لکلمات اللّه ذلک هو الفوز العظیم ؛ همانها که ایمان آوردهاند و پرهیزکار بودند، در زندگى دنیا و آخرت شاد و مسرورند، و وعدههاى خدا تخلف ناپذیر است، این است آن رستگارى بزرگ(1) . به این ترتیب حضور پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) و على (علیه السلام) در بالین مومن در لحظه مرگ (آخر دنیا) و آغاز برزخ (آغاز آخرت) مایه سرور و شادى شیعیان باایمان خواهد شد. در حالات دو نفر از بزرگان علما است که با یکدیگر قرار گذاشتند هر کدام زودتر از دنیا رفت از حالات خودش در عالم برزخ دیگرى را در حال رویا با خبر سازد یکى از آنان که فوت مى کند مدتى مى گذرد آنوقت به خواب رفیقش مى آید، رفیقش مى پرسد چرا در این مدت یادى از ما نکردى ؟ در پاسخ گفت : در اینجا جشن مفصلى داشتیم و سرگرم بودیم پرسید جشن براى چه ؟ پاسخ داد مگر خبر ندارى که شیخ مرتضى انصارى از عالم دنیا رحلت کرده است و به اینجا آمده است به خاطر ورود ایشان به عالم برزخ چهل شبانه روز در اینجا جشن است .(2)
کشف گوشهاى از عالم برزخ در شب معراج براى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)شیخ صدوق (رحمة الله علیه) روایت مىکند، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در شب معراج، در مسیر خود ( از مکه به بیت المقدس) به وادى بلقا رسید، به جبرئیل فرمود: تشنهام، جبرئیل ظرفى پر از آب را به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) داد، آن حضرت از آن آب نوشید، سپس از آنجا عبور کردند ناگاه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) دید 1- گروهى به وسیله قلاب آهن سرخ شده از آتش که بر رگهاى گردنشان زده شده، آویخته شدهاند، از جبرئیل پرسید: اینها کیستند؟ جبرئیل گفت: اینها کسانى هستند که خداوند با مال حلال آنها را بى نیاز نمود، ولى به تحصیل مال حرام مىپردازند. 2- سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از آنجا عبور نمود، در مسیر راه، گروهى را دید که پوست آنها را با پوستکن آتشین جدا مىکنند، از جبرئیل پرسید، اینها کیستند؟ جبرئیل گفت: اینها کسانى هستند که با دوشیزگان زنا نمودند و بکارت آنها را از روى حرام نابود کردند. 3- سپس با پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از آنجا عبور کرد و ناگاه مردى را دید که بار هیزمى را مىخواهد بلند کند، و هر وقت توان بلند کردن ندارد، بر بار او هیزم دیگرى نهاده مىشود که سنگینتر گردد، از جبرئیل پرسید، این شخص کیست؟ جبرئیل گفت، این شخص، قرض دار است، مىخواهد قرض خود را ادا کند، وقتى که قدرت اداى آن را ندارد، بر قرض گرفتن خود مىافزاید. (و باز زیر بار سنگین قرض مىرود). 4- سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از آنجا عبور نمود، تا اینکه به کوه شرقى بیت المقدس رسید، در آنجا باد سوزان و صداى وحشتناکى را شنید، از جبرئیل پرسید: این باد و صدا چیست؟ جبرئیل گفت: این باد از دوزخ است، و آن صدا از برخورد سنگى بزرگ به ته چاه دوزخ بود، که هفتاد سال قبل، آن سنگ به آن چاه افکنده شد، و در آن شب معراج، به ته چاه رسید. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: اعوذ باللّه من جهنم، پناه مىبرم به خدا از عذاب دوزخ. سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از جانب راست خود نسیم خوشبویى را استشمام نمود، و صدایى شنید، از جبرئیل پرسید، این بوى خوش و صدا چیست؟ جبرئیل گفت : این بهشت است پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: اسال اللّه الجنه: از درگاه خدا بهشت را مىطلبم.... به این ترتیب پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بر اثر بالا رفتن گوشهاى از پرده عالم برزخ در پیش رویش، چند نمونه از عذاب شدگان عالم برزخ را مشاهده کرد. در اینجا همنوا و هم صدا با امام صادق (علیه السلام) در یکى از دعاهاى خود، عرض مىکنیم: اللهم بارک لى فى الموت، اللهم اعنى على سکرات الموت، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم اعنى على ضیق القبر، اللهم اعنى على ظلمه القبر، اللهم اعنى على وحشته القبر، اللهم زوجنى من الحور العین. خدایا، مرگ را برایم مبارک گردان! خدایا! مرا در سختىهاى مرگ کمک کن! خدایا! مرا در غم و اندوه، عالم قبر، یارى فرما! خدایا! مرا در تنگناى قبر، حمایت فرما! خدایا! مرا در تاریکى قبر، یاور باش خدایا! مرا در وحشت قبر یارى فرما خدایا! حوریان بهشتى را همسر من گردان،.(3)
پی نوشتها : 1- تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 310 به نقل از کتاب کافى 2- بهشت جاودان تفسیر سوره الرحمن شهید آیت الله دستغیب ص 12 3- بحار، ج 98، ص 135، و ج 6، ص 221. [ سه شنبه 90/12/9 ] [ 7:56 عصر ] [ فولادپور ]
خاطره رهبر از آیه الله بهجت![]() مقام معظم رهبری به عنوان یک فقیه عادل و فرهیخته و یک سیاستمدار قوی و آیه الله بهجت به عنوان یکی از اولیای الهی در زمان ما برای همگان شناخته شده است در این مقاله خاطره ای از مقام معظم رهبری در رابطه با عارف سالک حضرت آیت الله بهجت ره بیان می گردد.
درباره نماز و اهمیت آن و همچنین اهتمام به نماز اول وقت و حضور قلب در نماز بیش از آنکه تصور کنید سخن گفته شده است. در این میان آیات و روایات و همچنین توصیه های بزرگان دین، راه و و روش را به ما آموخته است. اما نکته مهم و کلیدی اینجاست که تا کنون و با توجه به این همه علم و دانستنی های ذهنی چرا هنوز نتوانسته ایم این اهمیت و منزلت را در وجود خود نهادینه کنیم؟ به راستی مشکل کار کجاست؟ شاید انگیزه ما آنقدر برای این مساله آماده و قوی نشده و اهمیت آن را درک نکرده ایم که نسبت به آن بی مبالاتی میکنیم. امروز با خاطره جالبی از مقام معظم رهبری درباره آیه الله بهجت در خدمت شما عزیزان هستیم. این دو بزرگوار را تقریبا کسی نیست که نشناسد. مقام معظم رهبری به عنوان یک فقیه عادل و فرهیخته و یک سیاستمدار قوی و آیه الله بهجت به عنوان یکی از اولیای الهی در زمان ما برای همگان شناخته شده است. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَینِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیسْر» (1) فى الکافى، عن الصّادق (علیهالسّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتین». اخوان، منظور مطلق معاشرین، علىالظاهر نیست. یعنى آن کسانى که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادى که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانى را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید. «فان کانتا فیهم»؛ اگر این دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ یعنى فاصلهگرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لایعزب عنه مثقال ذرّة» (1) که در قرآن کریم هست. دورى کنید از آنها. از آنها رو بپوشانید و دورى کنید. این دو صفت چیست؟ «محافظة على الصّلوات فى مواقیتها». یکى این [که محافظ نماز باشند]. در مواقیت، لابد مراد مواقیت فضیلت است؛ و الّا مطلق مواقیت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اینکه خب، اگر کسى نکند این کار را «فاسق» است. میخواهند بفرمایند که اهل نماز در وقت خود باشد، یعنى وقت فضیلت. مرحوم آقاى بهجت (رضوانالله علیه) ـ[که] مکرر این را از ایشان ما شنیدیم، هم خودمان شنیدیم، هم بالواسطه دیگران هم نقل کردندـ میگفتند استادشان ـعلىالظّاهر مرحوم آقاى قاضى مثلاًـ به ایشان گفتند که اگر کسى نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم براى نجات او، یا براى مثلاً رسیدن او به درجات بالا؛ یک همچین تعبیرى. بنده یک وقت از ایشان پرسیدم که لابد نماز خوب دیگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابىِ با توجه، در اول وقت. اگر این را کسى مراعات بکند، این خودش یک عاملى است که انسان را عروج میدهد و به مراتب بالاى توحیدى میرساند. یکى این. «و البرّ فى الاخوان فى العسر و الیسر». صفت دوم هم یک صفت اجتماعى است. اوّلى صفت فردى بود، بینه و بینالله بود؛ این دومى بینه و بینالنّاس است. کسى باشد که صفتش این باشد، که به برادرانش نیکى میکند؛ هم در عسر، هم در یسر. حالا این عسر و یسر، چه عسر و یسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختى هم باشد، بالاخره کمک میکند؛ حالا تنگدستى دارد، مالى ندارد که کمک بکند، اما میتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و یسر خود این کمک کننده باشد، هم عسر و یسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضىها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتى که حال انسان خوب است؛ وقتى اقبال به سمت کسى هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت میکنند، کمک میکنند؛ به مجرد اینکه اقبال از او رو برگرداند، اینها هم رو برمیگردانند. بله، وقتى که اقبال از او ادبار کرد، اینها هم ادبار میکنند. نه، اینجور نباشد؛ در همهى حالاتِ برادرش به او کمک کند و نیکى کند.
منابع: 1. (شافی، صفحه 652) مقام معظم رهبری در جلسه درس خارج فقه در تاریخ 21 دیماه 89 (ششم صفر 1432) [ یکشنبه 90/12/7 ] [ 6:51 عصر ] [ فولادپور ]
انس امام خمینى ره به نماز اول وقت![]()
علاقه ای که حضرت امام به نماز داشتند، عاشقانه بود، نه از روی عادت. مدتی قبل از اذان، خود را مهیای نماز می کردند و این کار را واقعاً عاشقانه انجام می دادند.
یکی از دلایل موفقیت بزرگان در بحث معرفت الهی و زندگی اهمیت دادن به معارف الهی و مقید بودن به داشته ها و دانستهای خود است از جمله افرادی که، به آنچه می دانست عمل می کرد حضرت امام ره است که سعی کرد در تمام طول عمر شریف خود به علم خود عمل کند ، و از جمله معارفی که امام ره به آن بسیار اهمیت می داد بحث نماز اول وقت بود که ایشان سعی می کرد در تمام شرایط دست از نماز اول وقت بر ندارد . برای روشن شدن این موضوع گوشه های از زندگی درخشان حضرت امام ره را در رابطه با اهمیت به نماز اول وقت را نقل قول می کنیم. من برای نماز اول وقت صدا کنحجةالاسلام انصاری می گوید: امام(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام(ره) خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است. چند دقیقه ای از اذان گذشت و امام(ره) چشم هایشان را باز کردند، گفتند:وقت شده؟ گفتم:بله فرمودند:چرا صدایم نزدی؟ گفتم:ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند:مگر به شما نگفتم. سپس امام(ره) فرزند خود را صدا زدند و فرمودند: ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟" توصیه امام به نماز اول وقتیکی از یاران امام می گوید: حضرت امام خیلی به نماز اهمیت می دادند. خیلی سفارش نماز را می کردند. همیشه می گفتند: «همین که شما می گویید اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم، این خلاف است؛ نگویید این حرف را، به نمازتان اهمیت دهید، اول نماز». نماز اول وقت با حضور سران کشورهای اسلامیامام به نماز اول وقت خیلی مقید بودند، در اوج اشتغالات و گرفتاری ها به نماز اول وقت مقید بودند. یادم هست روزی که سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و عراق به خدمت شان آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد، امام بلند شدند و فرمودند: «من می خواهم نماز بخوانم. و چون مقید بودند به هنگام نماز خود را با عطر خوشبو کنند، در همان جلسه به من اشاره کردند: عطر مرا بیاور. پس از عطر زدن به نماز ایستادند و دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند. برخورد با نمازگزاران آخر وقتآیت اللّه صادق خلخالی می گوید: گاهی اوقات بعضی از طلاب که سر درس حضرت امام شرکت می کردند، نماز ظهر و عصرشان به نزدیک غروب می افتاد و در پایان درس امام، برمی خاستند و نماز می خواندند. حضرت امام خیلی جدی از بالای منبر با این گونه طلاب برخورد می کردند و می فرمودند: «برای اهل علم درست نیست که نمازشان را به آخر وقت موکول کنند». آیا وقت نماز شده است؟غلام رضا باطنی می گوید: حضرت امام بعد از عمل جراحی سنگین، با توجه به سن زیاد ایشان و به علت استفاده کردن از داروهای مختلف، حالت خواب آلودگی داشتند. و عموما خواب بودند. اما زمانی که وقت نماز می شد، خودشان بیدار می شدند؛ یعنی به طور خودکار وقتی لحظه نماز فرا می رسید، کاملاً هوشیار بودند و به محض اینکه چشم باز می کردند، می پرسیدند، وقت نماز شده است؟ بنده می گفتم: بله. جناب حاج آقا محمد علی انصاری هم تشریف داشتند و به ایشان کمک می کردند، امام وضو می گرفتند و نمازشان را می خواندند وقت نماز استاز تیمسار شهید صیاد شیرازی نقل است: قبل از شروع یکی از عملیات ها که خودمان را برای طرح برنامه آن آماده می کردیم، خدمت حضرت امام رسیدیم و به ارائه گزارش پرداختیم. در این جلسه حضرت آیت اللّه خامنه ای، آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع و فرمانده محترم کل سپاه حضور داشتند. گزارش ها خدمت حضرت امام داده شد. در اوج صحبت و گزارش، ایشان بلند شدند و به اتاق دیگر رفتند. پس از این حرکت، اولین کسی که صحبت کرد، آقای هاشمی رفسنجانی بود، ایشان گفت: آقا، کسالتی عارض شده؟ چون تنها چیزی که به ذهن می آمد، این بود. امام در پاسخ فرمودند: خیر! وقت نماز است.با یک قاطعیتی بیان کردند که احساس می کردیم، مثل اینکه ما تا حالا نماز نخوانده ایم. سجاده امام پهن بود، آن بزرگوار به مقدمات نماز پرداختند و ما هم رفتیم وضو گرفتیم و پشت سر ایشان در یکی دو صف ایستادیم و نماز را به جماعت برگزار کردیم.این صحنه تمام شد؛ ولی آثار رفتاری و اخلاقی امام و روحیه تعبد ایشان، به نظر من یک اثرِ جاودانی بر جای گذاشت آیا ظهر شده است؟رهبر معظم انقلاب می گویند: حضرت امام تا آخرین لحظه حیات شان، ذکر و نماز و دعا را نیز فراموش نکردند. حاج احمد آقا فرزند عزیز ایشان می گفت: پیش از ظهر روز آخر حیات امام، ایشان روی تخت دائم نماز می خواندند. مدتی گذشت، بعد پرسیدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلی. آن وقت خواندن نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع کردند. بعد از اتمام نماز، مشغول ذکر گفتن شدند و تا لحظاتی که در حالت اغما به سر می بردند، مرتب پشت سر هم می گفتند: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر.» این برای ما درس است، ما که رهبرمان را دوست داریم باید به کارها و روحیات او توجه کنیم و از آن درس بگیریم. در اشتیاق نماز، لحظه شماری می کننداز خانم صدیقه مصطفوی نقل است: یادم هست وقتی حضرت امام در بیمارستان بستری شدند، همه برنامه های عبادی ایشان مطابق معمول انجام می شد. از یک ساعت مانده به وقت نماز، مرتب به ساعت نگاه می کردند، گویی در اشتیاق نماز، لحظات برایشان سخت می گذشت. ایشان بسیار مفید به وقت نماز و آداب آن بودند؛ مثلاً شانه کردن محاسن، معطر کردن و بستن عمامه و غیره. نماز اول وقت، حتی در پیاده روخانم صدیقه مصطفوی می گوید: روزهایی را به یاد دارم که ما بیشتر، از ظاهر و حالت چهره پزشکان مطالب را دریافت می کردیم و کمتر جرئت پرسیدن پیرامون وضعیت حال، امام را به خود می دادیم، با این حال در هر فرصت که برای غذا دادن نزد ایشان می رفتیم، توصیه های اخلاقی را فراموش نمی کردند. چندین بار به من و هم شیره ها فرموده بودند: «راه آخرت سخت است، گناه نکنید، ترک گناه آسان تر از عذاب خداست. نماز را حتی اگر در پیاده رو خیابان باشید، اول وقت بخوانید. ساعت چنده؟خانم فاطمه طباطبایی می گوید: همیشه توجه ایشان به وقت نماز بود، یعنی مثلاً از موقعی که ساعت یازده می شد، مرتب می پرسیدند ساعت چنده؟ ساعت چنده؟ برای اینکه مقید بودند اول ظهر نمازشان را بخوانند، ایشان همواره مراقب و منتظر اول وقت نماز بودند. باور کنید از ساعت 30:10 تا 12 نگران وقت نماز بودند، نمازشان را که می خواندند، یک آرامشی پیدا می کردند و سپس چشم ها را می بستند. علاقه عاشقانه به نمازاز علی اشراقی نقل است: علاقه ای که حضرت امام به نماز داشتند، عاشقانه بود، نه از روی عادت. مدتی قبل از اذان، خود را مهیای نماز می کردند و این کار را واقعاً عاشقانه انجام می دادند. در این اواخر که برای نماز جماعت خدمت ایشان می رسیدیم، خیلی راضی به این کار نبودند و می فرمودند: «چون من با سختی بلند می شوم و می نشینم، شما ناراحت می شوید، نمازتان را خودتان بخوانید.» البته دوست داشتند که با خدای خود خلوت کنند و تا شب آخر هم نمازهای مستحبی ایشان ترک نشد. من یاد ندارم که حضرت امام نماز اول وقت را به تعویق انداخته باشند. انس امام خمینى به نماز اول وقتشهید مصطفی خمینی، پسر بزرگ امام خمینی در 26 آبان سال 1356 بر اثر سم مهلکی به شهادت رسیدند. با شهادت ایشان تمام دروس حوزه علمیه نجف تعطیل اعلام گشت. ظهر همان روز که فرزند گرانقدر امام به شهادت رسیده بود، تمام علمای نجف جهت اعلام تسلیت به امام خمینی به محضر ایشان رسیدند. فضای سنگینی بر خانه امام حاکم شده بود. تمام مردم به امام اعلام تسلیت میکردند و فاتحهای نثار روح آقا مصطفی میکردند. هنگام اذان ظهر فرا رسید، امام از جای خویش برخاستند، وضو گرفتند و به سوی مسجد جامع انصاری رهسپار شدند. همهی مهمانان از این حرکت امام غافلگیر شده بودند، هیچ کسی فکر نمیکرد که امام آن روز را براى اقامهی نماز به مسجد برود. افرادِ بیتِ امام، فوراً یک نفر را به سوی مسجد فرستادند که خادم مسجد را از رفتن امام با خبر کند. اما گویا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سریع سجادهاى را از همسایهها براى امام فراهم مىکند. مردمِ شهرِ نجف وقتى فهمیدند امام به مسجد آمده، گروه گروه براى عرض تسلیت به مسجد وارد شدند. مردم وقتى امام را مىدیدند که به صلابت کوه ایستاده و گریه نمىکند، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودند و گریه مىکردند. امام با آرامش و وقار نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز، در مسجد روضهخوانى شروع شد. این است صلابت و عظمت روحاللهی که همچون کوهی مردم را به استقامت در راه انجام هرچه بهتر عبادات دعوت میکند، زیرا عبادات، علی الخصوص نماز روح تمام زندگی انسانهاست. از مجموع این نقل قولها و ذکر سیره عملی حضرت امام ره به نتیجه خواهیم رسید که اگر حضرت امام ره ؛ امام یک امت شد و به عنوان رهبر تمام آزادگان جهان و مستضعفین بیان شد به خاطر این بود که بنده خالص خدا بود و کسی که بنده خالص خدا شد خداوند نیز محبت او را در دل بندگان قرار می دهد و او را آنقدر بزرگ می کند تا برای جهانیان الگو قرار گیرد ، به امید آن روزی که تمام جوانان و مومنین نسبت به نماز اهمیت داده و کارهای خود را فدای نماز بکنند و نه اینکه نماز را فدای کارها بکنند.
یکى از پزشکان قم چنین نقل مى کند: هنگامى که امام خمینى قدّس سرّه دچار ناراحتى قلبى شدند، خود را به بالین ایشان رسانده فشار خونشان را گرفتم. فشار ایشان عدد 5 را نشان مىداد که از نظر طبى بسیار خطرناک بود. کارهاى اولیه را انجام دادم. پس از دو ساعت زمان اقامه نماز فرا رسید، و با وجود اینکه وضعیت امام رو به بهبودی بود، حضرت امام نبایستى حرکت مى کردند. امام ناگهان شاهد بودم که ایشان آماده حرکت شدند. عرض کردم: «آقاجان! چرا برخاستید؟» فرمودند: «نماز!» عرض کردم: «آقا، شما در فقه مجتهد و من در طب. حرکت شما به فتواى طبى من حرام است. این دفعه خوابیده نماز بخوانید، تا حال شما بهبود یابد.» ایشان با احترام، نماز را خوابیده بجا آوردند. این عمل امام خمینی نشان دهنده آن است که نماز از اهمیت والایی برخوردار است و از آن بالاتر به جا آوردن نماز در اول وقت آن است. اگرچه هم بیمار باشیم باید نماز را در اول وقت آن به جای آوریم؛ اگر توان ایستاده خواندن در اول وقت نبود، بهتر است که نشسته یا خوابیده به جای آوریم، ولی در اول وقت.
منبع : پایگاه حوزه نت و صالحین [ شنبه 90/12/6 ] [ 6:43 عصر ] [ فولادپور ]
![]() این که میگوئیم 14 سکه مهریه بیشتر نباشد، نه برای این است که 14 سکه بیشتر اشکالی ایجاد می کند نه،14 هزار سکه هم باشد ازدواج اشکالی ندارد. فرقی ندارد. اما این برای این است که جنبه معنوی ازدواج غلبه پیدا کندبر جنبه مادی.
توصیه های شنیدنی رهبر انقلاب درباره ازدواجاصل قضیه محبت است، دختر ها و پسرها این را بدانند. این محبتی که خدا در دل شما قرار می دهد ، این را حفظ کنید ، نگهدارید و به برکت محبت این بوستان خانواده را سرسبز کنید. بسیاری از دختران و پسران جوان مایلند که خطبه عقد آنان توسط رهبر انقلاب خوانده شود . مقام معظم رهبری با شرایط خاصی دختران و پسران را به عقد یکدیگر در می آورند که یکی از این شرایط، مهریه معین است. البته ایشان پس از جاری کردن خطبه عقد به بیان علل نوع نگاه خویش در این زمینه می پردازند و با بیانی شیرین توصیه های بسیار مهمی به زوج جوان برای استحکام خانواده مطرح می کنند. ایشان در یکی از این گفتگوها پس از مراسم عقد اینطور درباره مهریه و ازدواج مناسب توصیه کرده اند که : اگر بخواهید زندگی، زندگی خوبی باشد باید آن را از تشریفات و زوائد زندگی خالی کنید. این که میگوئیم 14 سکه مهریه بیشتر نباشد، نه برای این است که 14 سکه بیشتر اشکالی ایجاد می کند نه،14 هزار سکه هم باشد ازدواج اشکالی ندارد. فرقی ندارد. اما این برای این است که جنبه معنوی ازدواج غلبه پیدا کندبر جنبه مادی. اصل قضیه محبت است، دختر ها و پسرها این را بدانند. این محبتی که خدا در دل شما قرار می دهد ، این را حفظ کنید ، نگهدارید و به برکت محبت این بوستان خانواده را سرسبز کنی المرأة ریحانه، زن ریحانه است با گل چگونه رفتار می کنید ؟ مرد در چشم زن مظهر اعتماد ، نکته اتکاست محبت خود را به او در این قالب ترسیم می کند. خیلی از مردها هستند که زنهایشان؛ آنها را اهل بهشت می کنند و یا زنهایی هستند که مردهایشان آنها را اهل بهشت می کنند.بعضی ها هم به عکس است . پناه بر خدا. باید مراقب باشید ، مواظب باشید ، یکدیگر را کمک کنید برای رفتن راه خدا و انشاء الله عمل به احکام الهی. [ شنبه 90/12/6 ] [ 6:39 عصر ] [ فولادپور ]
![]()
ماجرای رویای صادقه آیت الله مرعشی و زیارت حضرت فاطمه(س)
جلوههایی از مقام و منزلت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علی ها را میتوان در سیره و کلام بزرگان مشاهده کرد؛ اما یکی از ویژگیهای این مجلله عـظیمالشـان که مبین جایگاه والای ایشان است شباهت به جدهاش حضرت زهرا سلام الله علیه در معیارهای ارزشی است. همان گونه که پیامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: "فداها ابوها": (پدرش به فدایش باد)، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در شان حضرت معصومه علیها سلام فرمود: "فداها ابوها" "روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسشهایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسشهای خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر کردند برای پاسخ پرسشهای خود به منزل امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند. هنگامی که امام(ع) پرسشهای آنان و پاسخهای حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: "فداها ابوها" همچنین حضرت معصومه علیها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست و چون جده بزرگوار خویش داراى مقام شفاعت است و به واسطه این بانوى گرامى بسیارى ازشیعیان داخل بهشت مىگردند. در اینباره امام صادق(ع) مىفرماید: آگاه باشید، براى بهشت هشت دراست؛ سه تا از آنها به سوى قمباز مىشود. در آنجا بانویى قبض روح مىشود. او از جمله فرزندانم، و نامش فاطمه دختر موسى است. به شفاعت او همه شیعیان داخل بهشت مىگردند. اما یکی از گفتنیهای در خور تامل در شان و مقام حضرت معصومه(س)، تجلی و برابری بارگاه ایشان با حضرت زهرا(س) است؛ حکایتی که سبب شد عالم فرزانه و عارف زاهد حضرت آیت الله مرعشی نجفی را به مدت شصتسال نخستین زائر حضرت معصومه(س) کند و در این مدت یکى از پرشکوهترین نمازهاى جماعت شهر قم به امامت این مرجع بزرگ تقلید برگزار شود. آقای شیخ عبدالله موسیانی (از شاگردان آیه الله مرعشی) نقل می کنند که: حضرت آیه الله مرعشی نجفی به طلاب می فرمودند:علت آمدن من به قم این بود که پدرم (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت علی (ع) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند، شبی در حالت مکاشفه حضرت را دیده بود که به ایشان می فرمایند: سید محمود چه می خواهی؟ عرض می کند: می خواهم بدانم قبر حضرت فاطمه زهرا(ع) کجا است؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرمود : من که نمی توانم (بر خلاف وصیت آن حضرت) قبر او را معلوم کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه زهرا(ع) را به فاطمه معصومه (س) عنایت فرموده است، پس هر کس بخواهد حضرت زهرا(ع) را درک کند به زیارت فاطمه معصومه(س) برود. آیه الله مرعشی می فرمودند: پدرم مرا سفارش می کرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو یه زیارت آن حضرت برو. لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه(س) و ثامن الائمه(ع) آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم (آیه الله حائری) در قم ماندگار شدم. آیه الله مرعشی در آن زمان می فرمودند: شصت سال است که من اول زائر حضرتم. در برخى از یادداشتهاى معظم له آمده است :هنگامى که در قم سکونت کردم (1343 ق )، صبحها در حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام اقامه نماز جماعت نمىشد و من تنها کسى بودم که این سنّت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف صبح زود و پیش از باز شدن درهاى حرم مطهر و زودتر از دیگران مىرفتم و منتظر مىایستادم . این انتظار گاهى یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدّام درها را باز کنند زمستان و تابستان نداشت. در زمستانها، هنگامى که برف همه جا را مىپوشاند، بیلچهاى کوچک به دست مىگرفتم و راه خود را به طرف صحن باز مى کردم تا خود را به حرم مطهر برسانم . در آغاز خود به تنهایى نماز مى خواندم . تا پس از مدتى یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن کم کم افراد دیگر اقتدا کردند و به این ترتیب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ مى گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شبها نیز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیهاالسّلام و صحن شریف نماز مىخوانم . [ شنبه 90/12/6 ] [ 6:38 عصر ] [ فولادپور ]
|
||