سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک
آیت الله قاضی

 

آیت الله قاضی از کملین است، او عالم و مجتهد است، فقیه و اصولی است، فیلسوف است، ادیب و ریاضی دان است. عارف است، کوه است و لطیف و مهربان، راستی مگر کوه هم لطیف می شود؟ او می خواهد در تمام زمینه ها محبوبِ محبوبِ خود باشد.

از ویژگی های اخلاقی و عرفانی آیت الله قاضی بسیار گفته اند و بسیار نوشته اند ولی هرچقدر که در مورد ایشان عرض ادب شود در واقع ادای دین و تکلیف است چرا که او محبوب خداوند و بنده ی واقعی خداوند بود و از نفس و اخلاق عملی و علمی او اساتید و بزرگانی پرورش یافت که هر یک کوهی از علم و ادب و در جهان نیز مثمر ثمر بودند.

در این مقاله نیز دریچه ای هر چند کوتاه به افق زندگی اخلاقی و عملی ایشان باز می کنیم امید است که ما نیز از ره روان واقعی ایشان قرار بگیریم.

ویژگی های اخلاقی آیت الله قاضی

منش عرفانی

روش عرفانی او بر تزهد منفی و دنیا گریزی نیست. او جامعیتی می طلبد که آدمی هم در جمع زندگی کند و هم خلوت خوش خویش را داشته باشد. و هنر این است که انسان بتواند همه چیز را با هم جمع کند و دیندار باشد.

سید محمد حسن قاضی نقل می کند:روش آقای قاضی برخلاف استاد استادشان، ملا حسینقلی همدانی بود. ایشان انسانی بسیار بزرگ و وارسته و عارفی بی بدیل بودند، و روششان بر ترک دنیا و دل کندن از آن بود، ولی آقای قاضی اینطور نبودند و می فرمودند 

 « دنیایتان را داشته باشید، همسر، فرزندان و تنعمات مادی خدادادی را داشته باشید و در همین زندگی طبیعی و عادی، سیر و حرکت به سمت خدا و معنویت هم باشد. »و از این رو ظاهر ایشان بسیار مرتب و تمیز بود.

موها و دست هایشان را حنا می زدند و به تمیزی کفش خیلی اهمیت می دادند و عطر و بوی خوش استعمال می کردند و می فرمودند:« این بدن استر ماست و باید به آن رسیدگی کرد. »

حسن خلق

« ولا یکون حسن الخلق إلا فی کل ولیّ و صفی لأن الله تعالی ابی ان یترک الطافه و حسن الخلق الا فی مطایا نوره الا علی و جماله الا زکی: و نمی باشد خلق نیکو مگر در دوستان خدا و برگزیدگان پروردگار عالم، چرا که حضرت حق نخواسته است که در روز ازل الطاف خود را و خلق نیکو را در همه کس بگذارد مگر در کسانی که متحمل نور او باشند و دل خود را به نور الهی مصفی نموده باشند. »

آیت الله قاضی از کملین است، او عالم و مجتهد است، فقیه و اصولی است، فیلسوف است، ادیب و ریاضی دان است. عارف است، کوه است و لطیف و مهربان، راستی مگر کوه هم لطیف می شود؟ او می خواهد در تمام زمینه ها محبوبِ محبوبِ خود باشد.

و تجلی عرفانی او باید در اخلاقش نمود داشته باشد و اخلاقش باید زینت عرفانش باشد. می داند برای جامع و کامل شدن باید تمام زیبایی ها را در روح خود یک جا جمع کند که، یار مشکل پسند است و تحلیه نشده محل تجلی قرار نمی گیرد. و می داند که هر چه معرفت بیشتر، حسن خلق تمام تر و هر چه حسن خلق بیشتر، معرفت کامل تر.

لأنها خصلة یختص بها الأعرف بربه و لا یعلم ما فی حقیقة حسن الخلق الا الله تعالی:چرا که خلق نیکو خصلتی است که مخصوص است به هر که شناساتر است به پروردگار خود، و راه نبرده است به فضیلت حسن خلق و حقیقت او، مگر خداوند عالم و بس.»

وی می خواهد شبیه ترین ها به مولایش باشد که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: « وإن أشبهکم بی أحسنکم خلقا: شبیه ترین شما به من خوش خلق ترین شماست. بحارالانوار ج70، ص 296»

سکوت و کتوم بودن

او دائم السکوت است و بعضی وقت ها از جواب دادن طفره می رود. شاگردانش می گویند حتی گاهی به نظرمان می آمد ایشان نصف حرف ها را نمی زنند که مبادا حمل بر غلوّ و اغراق شود.

آیت الله سید عباس کاشانی نقل کردند که ایشان به ارادتمندانشان می فرمودند: « بینی و بین الله راضی نیستم درباره من مجلس درست کنید. »

و حال آن که چیزهایی را که نقل می کنند شاید ثلث حقایق و داشته های ایشان هم نیست.

شهرت گریزی 

به شاگردان که درباره استادانشان از ایشان سؤال می کنند با تندی می گوید: « برای من سلسله درست نکنید. » و در یکی از جلساتش یکی از حاضران را کنار می کشد و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر می شود می گوید: « فلانی شنیده ام نام مرا در منبر می بری، اگر به حلال و حرام معتقدی من راضی نیستم، نه بالای منبر نه زیر منبر اسم مرا بیاوری. می گوید هر که به درس من می آید در حق من، مبالغه، حرام است. »

در حالی که شاگردان می گویند ما هنوز هم هر چه از بزرگان می خوانیم و می شنویم در برابر ایشان ضعیف است.

حق رفاقت

آیت الله محسنی ملایری ( متوفی 1416ق ) نقل می کرد:« مرحوم پدرم آیت الله میرزا ابوالقاسم ملایری با مرحوم آیت الله میرزا علی آقای قاضی ملازم بود و وقتی به نجف رفته بودم مرحوم آقای قاضی فرمودند: « پدر شما به ما خیلی نزدیک بود، ما برای همدیگر غذا می بردیم و لباس همدیگر را می شستیم؛ حالا آن حق بر گردن ما باقی است و تا شما در نجف هستید غذای ظهرتان به عهده من است. »

از فردا دیدم ایشان در حالی که دو قرص نان و قدری آبگوشت پخته در میان سفره ای با خود آورد و پس از آن اصرار و الحاح از من خواستند لباسهایی را که نیاز به شستشو دارد به او داده تا معظم له آن را بشوید! من ابتدا ابا کردم ولی اطرافیان فهماندند که حداقل یک دستمال کوچک هم که شده بدهید ایشان بشویند والا آقای قاضی ناراحت می شوند. من ناچار شدم چند قطعه لباس خود را برای شستشو به او بدهم 

ادب و احترام

هیچ گاه در صدر مجلس نمی نشست و با شاگردانش هم که بیرون می رفت جلو راه نمی رفت، و آن گاه که در منزل، شاگردان و مهمانان سراغشان می آمدند برای همه به احترام می ایستاد.

آیت الله سید عباس کاشانی در این باره می فرماید: من آن موقع سن کمی داشتم، ولی ایشان اهل این حرف ها نبود. بچه های کم سن و سال هم که به مجلسشان می آمدند بلند می شدند و هر چه به ایشان می گفتند اینها بچه هستند، می فرمودند: « خوب است بگذارید این ها هم یاد بگیرند. »

آیت الله نجابت نقل می کردند:« او آن قدر مبادی آداب است که وقتی در منزل مهمان دارد برای خواندن نماز اول وقتش از او اجازه می گیرد. 

نشانه تواضع

از دیگر نشانه های تواضع و فروتنی مرحوم قاضی قضیه اقتدای ایشان به شاگرد خود یعنی آیت الله بهجت(حفظه الله) می باشد که آقازاده مرحوم آیت الله آقا ضیاء الدین آملی این جریان را این گونه نقل کردند: « روزی من و پدرم به محضر آیت الله العظمی بهجت رسیدیم و جمعی در آنجا حاضر بودند، پدرم در آنجا گفتند که قضیه ای را نقل می کنم و می خواهم که از زبان خودم بشنوید و بعد از آن نگوئید که از خودش نشنیدیم،

و آن اینکه:« من با چشم خودم دیدم که در مسجد سهله یا کوفه( تردید از ناقل است) مرحوم قاضی به ایشان اقتدا نموده بودند. »

و با توجه به اینکه تولد معظم له سال 1334 هجری قمری است و سال 1348 هـ ق به کربلای معلی مشرف و در سال 1352 هـ ق به نجف اشرف مشرف شدند و سال رجعت ایشان به ایران سال 1364 هـ ق بوده است، پس سن ایشان در آن هنگام حدود سی سال بوده است. »

علت نخواندن زیارت نامه

یکی از فرزندان مرحوم قاضی نقل می کند:یک بار همراه ایشان به حرم مطهر امام علی علیه السلام رفتم و روش مرحوم قاضی به گونه ای بود که هنگامی که وارد حرم مطهر می شدند حتما زیارت می خواندند و سپس خارج می شدند. آن روز تا وارد حرم شدند، بدون خواندن زیارت از حرم خارج شدند.

 

فرزندشان پرسیدند که چه شده این کار غیر طبیعی بود که بدون خواندن زیارت نامه خارج شدید.

مرحوم قاضی به او می گویند که: در حرم کسی را دیدم که می دانم نسبت به من بغض و کینه ای در دل دارد، ترسیدم که مرا ببیند و این بغض و کینه دوباره در دلش زنده شود و به این دلیل اعمالش از بین برود! این کرامت واقعی است، نه آن که کسی فرشته ها را ببیند، کرامت حقیقی آن است که انسان در کنار خدا، برای خود چیزی را نبیند.

 


 

ماخذ :

کتاب اسوه عارفان

وکتاب عطش

سایت شهید آوینی



[ شنبه 91/1/5 ] [ 7:29 عصر ] [ فولادپور ]
آیت الله کوهستانی
 

 

حکمت های ازآیت الله محمد کوهستانی عالم مرگ و قبر

معظم له در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین بیان داشتند:

« دامادی انسان آن روزی است که انسان را پس از شست شو و غسل آن هم با سدر و کافور و پوشاندن لباس سفید ( کفن) روی دست می گیرند و از هر طرف صدا می زنند « لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد

 سر از تابوت بیرون می آورم و خطاب به مردم می گویم: مردم قدر ـ لا اله الا الله ـ را بدانید، ولی حیف که خدا چنین اجازه ای را نمی دهد.»

چون در آن مجلس ایشان بسیار از مردن و زندگی پس از مرگ تعریف کرده بود، فرزند ارجمندشان ـ حجت الاسلام سماعیل کوهستانی ـ گفت:

آقا جان! این گونه که شما از مرگ ستایش می کنید، پس مردم باید تقاضای مرگ نمایند و هر چه زودتر از این عالم به آن عالم رهسپار گردند.

آقا فرمود:

« در حدیث آمده است « الدنیا مزرعه الاخره» هر چه در این عالم بیش تر باشیم، برای عالم پس از مرگ بیش تر کار می کنیم، از این رو تقاضای مرگ لازم نیست. »

از جمله مطالبی که معظم له در آن شب فرمودند این بود که:

« یکی از مشکلات قبر سؤال دو ملک مقرب خدا یعنی نکیر و منکر از میت است »

البته ایشان می فرمودند، برای مؤمنان بشیر و مبشرند ـ و سپس رو به ما بچه طلبه ها کردند و فرمودند:

« آیا شما دعای « رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟ »

در پاسخ گفتیم، نه! نمی دانیم در کجا است.

آن گاه معظم له فرمودند:

« این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا 

 این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند.

 در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سؤال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟

شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید، مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: « رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سؤالی است که از من می کنید.

آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد. »

به یاد ساعت مرگ باش

آیت الله کوهستانی می فرمودند:

« همین قدر بدان ما ساعتی را در پیش داریم که در آن ساعت ماییم و مأمورهای بی نظر خدا، برای آن ساعت فکری بکن؛ سپس این رباعی منسوب به حضرت علی علیه السلام را می خواندند:

لا دار للمرء الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها

فان بنیها بخیرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاویها

- برای مرد بعد از مرگشان جایی نیست که در آن جا ساکن شوند، مگر آن جایی که قبل از مرگ بنا کرده باشد.

- اگر آن را با خیر و خوبی ساخته باشد جای خوبی دارد و اگر با شر ساخته باشد جای گاه پرفقر و نیازی خواهد داشت. »

عمل، بهترین وسیله نجات

شخصی به آقا جان گفت: چه کار کنیم، مرگ خیلی سخت است، خدا چگونه می خواهد با ما معامله کند. معظم له در جوابش فرمود:

« اگر عمل داشته باشی چیزی نیست، مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی! »

دعای در خط اسلام بود 

روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ محمد تقی فلسفی به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود:

همیشه دعای من این است که:

« ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب؛ پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دل هایمان را دست خوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو بخشایش گری. »

گدایی و تضرع به درگاه خداوند

در مورد این که انسان باید از خداوند بخواهد که او را نجات دهد، می فرمود:

« گدایی، گدایی را آدم باید خودش بخواهد؛ گدایی من به درد دیگران نمی خورد. 

تداوم به ذکر

ایشان در مورد تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ می فرمودند:

« انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید. »

دستگیری ائمه(ع) در هنگام مرگ

ایشان می فرمودند:

« به زیارت هیچ امامی مشرف نشدم مگر آن که اولین سؤال و حاجت من از آن امام این بود که در حال احتضار و مرگ مرا یاری نماید و دستم را بگیرد. »

ارزش کلمه طیبه لااله الا الله

ایشان می فرمودند:

« فردای قیامت مردم دوست دارند به دنیا برگردند و یک ـ لا اله الا الله ـ بگویند و بمیرند. »

نفس را کنترل کن

حجت السلام معلمی ـ از فضلای حوزه علمیه مشهد ـ نقل کرد:

زمانی که در حوزه کوهستان مشغول تحصیل بودم، روزی با دو سه نفر از طلاب جهت عیادت آقا جان که در اندرونی، به خاطر کسالت بستری بودند و نمی توانستند بیرون تشریف بیاورند خدمتشان شرفیاب شدیم. وی در ضمن سخنان پندآموز خویش، درباره دنیا و بی ارزشی آن فرمودند:

« شما وضع مرا که نگاه می کنید شاید گمان کنید، این شیخ چیزی نمی فهمد و خیلی آدم ساده ای است و حال آن که امکانات رفاهی هر طور که بخواهم برایم آماده است، اما من نمی خواهم، چرا که نفس را هر طور عادت بدهید همان گونه پرورش می یابد اگر توانستید کنترل کنید همان جا می ایستد ولی اگر نفس را آزاد گذاشتید چموش می شود و دیگر نمی شود او را کنترل کرد 

مثلاً اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر یا نمد است، باید تبدیل به قالیچه شود، فردا می گویم این قالیچه به درد این اتاق نمی خورد، چرا که بهتر از اتاق است و اتاق باید عوض شود.

 اتاق را عوض کردم، آن وقت می گویم این قالیچه ها به درد این اتاق نو نمی خورد، باید قالی یک تخته باشد و پرده اتاق باید فلان جود باشد و همین طور که اتاق عوض می کردم و قالیچه را تبدیل می کردم، عمر شیخ محمد هم در این مسیر تمام شد.

پس همین جا نفس را کنترل می کنیم تا کِش پیدا نکند، شما باید متوجه باشید که اگر در زندگی نفس را کنترل نکنید گرفتار می شوید و تا آخر عمر باید مشغول این کارها باشید. »

 


 

منبع: پایگاه صالحین



[ جمعه 91/1/4 ] [ 12:9 عصر ] [ فولادپور ]

پیامى از عالم برزخ

آیت اللّه علامه حاج میرزا على آقا شیرازى

 

یکی از مراحل دشوار هر انسان گذر از عالم برزخ برای رسیدن به ابدیت و آرامش ابدی است ، هر انسان اگر در این دنیا تلاش کند و اعمال صالح و نیک انجام دهد در واقع آخرت خود را آباد کرده و برای خود اندوخته ای فراهم کرده است تا به لذت جاوید یعنی رضایت و همنشینی با خداوند برسد.
 

کتاب چهل‌نامه‌ عرفانی، رهنمودها و دستورالعمل‌های عرفانی علما؛ به همت یاور امیری است که انتشارات تشیع آن را منتشر کرده است. در این کتاب، نامه ها و توصیه‌ها و یادداشت‌های چند تن از علمای بزرگ اخلاق جمع‌آوری شده است که از آن جمله می‌توان به یادداشت مرحوم آیت الله میرزا محمد علی شاه‌آبادی، استاد حضرت امام(ره) اشاره کرد.

در بخشی از این یادداشت آمده است:

بدان که تو هستی و نمی‌میری. بدن است که می‌میرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیده‌ای برای زندگی آخرت.

 ببین برای این دو روزه، که می‌دانی ثباتی در آن نیست، چه کوشش‌ها و تقلاها می‌کنی. برای آن‌جا که به حکم فطرت، هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیده‌ای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفرداً باید رفع کنی؛ باب استقراض و استمداد مسدود است.

این جا آمده‌ای که برای آن‌جا تهیه ببینی. معصوم می‌فرماید: «ما کانت الدنیا مرّتین»... دنیا دوباره تکرار نمی‌شود.

باید به اراده کارت درست شود، به صرف اراده اداره شود، زندگی آخرت. آن جا، نتیجه‌ی تحصیلات عقلی و نفسی و حسّی است؛ یعنی، باید عقلت منوّر باشد به معارف حقّه و عقاید صحیح و نفست که قلب است، باید منوّر باشد به اخلاق حسنه و حسّت منور به اعمال صحیح و صالح. مقیاس مقاصد مهمّ عالم برزخ و ماوراء این عالم، همانا شخص شخیص وجود مقدّس پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) هستند.

پیامى از عالم برزخ در معنى شعر حافظ

آیت للّه سید ضیاالدین درى استاد علوم منقول و معقول، یکى از وعاظ وارسته و برجسته تهران بود، در شبهاى دهه آخر محرم در یکى از مساجد تهران منبر مى‏رفت، جوانى از او پرسید: منظور و مراد حافظ در این شعر معروفش چیست که مى‏گوید:

غلام پیر مغانم ز من مرنج اى شیخ          چرا که وعده تو کردى و او به جا آورد 

مرحوم درى پاسخ داد: حضرت آدم (علیه السلام) از خوردن گندم در بهشت منع شد، وعده داد از آن نخورد، ولى به وعده خود وفا نکرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد، ولى حضرت على (علیه السلام) در تمام عمر از گندم غذایى تهیه نمود، با این که خداوند او را منع نکرده بود، و نه عهد با خدا نموده بود که از آن نخورد پیر مغان در شعر مذکور، حضرت على (علیه السلام) است، به منظور از شیخ آدم (علیه السلام) است .

یعنى: غلام على (علیه السلام) هستم، اى آدم از من نرنج، زیرا تو وعده نخوردن گندم به خدا دادى، ولى على (علیه السلام) به آن وعده وفا کرد.

مرحوم سید ضیاء الدین در آخر همان سال از دنیا رفت، درست در سال بعد در همان شب از شبهاى دهه آخر محرم همان جوان سؤال کننده، در عالم خواب مرحوم سید ضیاء الدین را دید، که نزد آن جوان آمد و گفت، تو در سال گذشته از من در مورد شعر معروف حافظ پرسیدى ،

و من آن گونه پاسخ دادم، که منظور از پیرمغان، على (علیه السلام) است و منظور از شیخ آدم (علیه السلام) است، ولى وقتى که به عالم برزخ آمدم شرح آن به معنى دیگر برایم کشف گردید . 

و آن اینکه: مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (علیه السلام) است، و مراد از پیر مغان امام حسین (علیه السلام) است، و منظور از وعده، ذبح اسماعیل (علیه السلام) فرزند ابراهیم (علیه السلام) است، که حضرت ابراهیم (علیه السلام) وعده وفاى قربان کردن اسماعیل (علیه السلام) را به خدا داد، ولى حقیقت وفا را امام حسین (علیه السلام) در کربلا با شهادت فرزندش حضرت على اکبر (علیه السلام) متحقق نمود .

بنابراین معنى شعر چنین است : غلام امام حسین (علیه السلام) اى ابراهیم (علیه السلام) از من نرنج، زیرا تو وعده قربان دادى اما امام حسین (علیه السلام) به آن وعده تحقق بخشید. آن جوان فرداى آن شب، به مجلس سوگوارى امام حسین (علیه السلام) آمد و خواب خود را براى مردم بیان کرد، شور و هیجان شدیدى در آن مجلس پدیدار شد.(1)

تجسم اعمال در عالم برزخ

یکى از علماى برجسته که به حق عالم ربانى بود، مرحوم آیت اللّه علامه حاج میرزا على آقا شیرازى (رحمة الله علیه) است که سالها در حوزه علمیه اصفهان تدریس مى‏کرد.

استاد علامه شهید مطهرى که بهره فراوانى از درسهاى او، به خصوص درس عرفان و نهج البلاغه او برده، در شان ایشان مى‏نویسد: مرحوم میرزا على آقا (اعلى اللّه مقامه) ارتباط قوى و بسیار شدیدى با پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاکش (علیه السلام) داشت 

این مرد در عین اینکه فقیه (در حد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود، در بعضى از قسمتها مثلا طب قدیم و ادبیات، طراز اول بود، قانون بوعلى سینا را تدریس مى‏کرد...

حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى (رحمة الله علیه) در دهه عاشورا ایشان را براى منبر به منزلشان دعوت مى‏کرد، او منبر خاصى داشت، در مجلس سوگوارى در بیت آقاى بروجردى، که غالبا علما و طلاب بودند، حاضران را با سخنرانى خود سخت منقلب مى‏کرد، به طورى که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشکها و حرکت شانه‏ها چیزى مشهود نبود. من به خود جرات مى‏دهم و مى‏گویم او به حقیقت یک عالم ربانى بود...

یادم هست که در برخورد با او همواره این شعر سعدى در ذهنم جان مى‏گرفت:

عابد و زاهد و صوفى همه طفلان رهند          مرد اگر هست به جز عالم ربانى نیست
  

او نهج البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود، براى من محسوس بود که روح این مرد با روح امیر مومنان على (علیه السلام) پیوند خورده است.....

آنگاه استاد شهید مطهرى مى‏نویسد: من از این مرد بزرگ (حاج میرزا على آقا شیرازى) داستانها دارم از جمله اینکه ایشان یک روز در ضمن درس، در حالى که دانه‏هاى اشکشان بر روى محاسن سفیدش مى‏چکید، این خواب را نقل کرده فرمود:

در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است، چگونگى مردن را همان گونه که براى من توصیف شده است، در خواب یافتم، خود را جدا از بدنم مى‏دیدم، ملاحظه مى‏کردم که بدنم را براى دفن به گورستان مى‏برند، بدنم را در قبرى دفن کردند و رفتند، تنها ماندم نگران بودم که چه بر سرم مى‏آید ناگاه سگى سفید را دیدم که وارد قبر شد،

در همان حال حس کردم که این سگ، تند خویى من است که (در عالم برزخ) تجسم یافته، و به سراغ من (براى کیفر من) آمده است، مضطرب شدم، در این حال ناگاه حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمدند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن سگ را از تو جدا مى‏کنم 

سگ را از من جدا کرد و راحت شدم (2) آرى صفات ناپسندى مانند تند خویى، در عالم برزخ به صورت سگ براى آزار صاحبش مى‏آید، ولى صفات نیک مانند رابطه معنوى و صحیح با اولیاى خداى همچون امام حسین (علیه السلام)، آن حضرت را براى نجات انسان در عالم برزخ مى‏آورد. 

به همین ترتیب مى‏بینیم عالم برزخ یک قیامت صغرى است که در چند قدمى ما قرار گرفته است. 

مایحتاج برزخ

برزخ، عالم ماندن نیست؛ بلکه عالمی است برای تصفیه‌ی اعمال و اخلاق و عقاید تا رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس تقوا نموده و از مُسارِعت به سوی حق، واجد مقامی شود که دیگران حسرت برند؛ زیرا ستایش و پرستش عابد وزنش به معارف اوست.

پس معلوم شد که مایحتاج ما در عالم برزخ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقاید صحیح است و در آن‌جا درست و نادرست آنها نمایش داده می‌شود، لکن مسأله‌ی عبودیّت و ثناء و قرب حق و معارفی که در عبادت است، وجه ملکوتیش در عالم قیامت کبری ظاهر خواهد شد.

یکی از علماء، مجلسی‌(ره) را در عالم رؤیا مشاهد نمود، در مراتب عالیه و دستگاه مرتّب و منظمی. از وی پرسید بر شما چه گذشت؟ مجلسی(ره) می‌فرماید: سؤال کردند چه هدیه و تحفه‌ای برای ما آورده‌ای؟ عرض کردم: بحارالانوار. جوابی برای آن داده نشد. آنان گفتند: پیش ما چیزی داری و آن سیبی است که به آن بچه‌ی یهودی دادی برای رضای ما.

آن کسی که خواب دیده بود، گمان کرد که بحار را رد کردند، لکن اشتباه نموده بود؛ زیرا «بحار الانوار» مسکوت عنه واقع شد؛ یعنی «بحارالانوار» چون علم است؛ محل ظهورش در برزخ نیست و همان سیب، صورت مُلکی‌اش که التذاذ طفل بوده، در برزخ ظهور کرده است. (3)

 


 

پی نوشتها :

1-       اقتباس از کتاب روح مجرد، نوشته مرحوم علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص 455 و 457.

2-      اقتباس از کتاب عدل الهى، از استاد شهید مطهرى، ص 212 و 213. و مقدمه سیرى در نهج البلاغه.

3-      خبر آنلاین



[ جمعه 91/1/4 ] [ 12:7 عصر ] [ فولادپور ]

ارتباط عجیب عارفى در وادى السلام

آیت الله قاضی

 

علما وارسته و متقی همیشه و در هر زمانی می تواند الگوی رفتاری و کرداری و استادی برای سیر و سلوک ما باشد از جمله آن اساتید مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبائی است که نه تنها روح و جان خود را پرورش داد بلکه اساتید بزرگی چون حضرت امام ره و حضرت آیت الله بهجت ره را نیز به فیض وصال یار نایل گردانید در این مقاله سعی خواهد شد گوشه های از اخلاق معنوی ایشان بیان گردد.

ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام

مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى، فقیه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آیه الحق حاج میرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسیر المیزان) بود، مرحوم آیت اللّه آملى (رحمة الله علیه) نقل کرد:

من در نجف اشرف، مدتها مى‏دیدم که مرحوم میرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مى‏نشیند، با خود مى‏گفتم : انسان باید زیارت کند و برگردد و با قرائت فاتحه‏اى، روح مردگان را شاد کند، کارهاى لازم‏تر هم هست که باید به آن پرداخت.

این اشکال در دل من بود، اما به احدى ابراز نکردم، حتى به صمیمى‏ترین رفیق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.

مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مى‏رفتم: تا این که تصمیم گرفتم از نجف اشرف به ایران باز گردم، ولى در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم، این نیت هم در ذهن من بود و کسى از آن اطلاع نداشت، شبى مى‏خواستم بخوابم، در آن اطاق چند کتاب علمى و و دینى در زمین بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى آنها کشیده مى‏شد، با خود مى‏گفتم برخیزم و جاى خواب خود را تغییر دهم یا نه لازم نیست؟

زیرا کتابها درست در مقابل پاى من نیست بلکه بالاتر قرار گرفته و این بى احترامى به کتابها نیست، در این گفتگو و تردید، سرانجام بنا به این گذاشتم که هتک احترام نیست و خوابیدم.

صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله علیه) رفتم و سلام کردم، پس از آن که جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نیست شما به ایران بروید، و پا دراز کردن به سوى کتابها هم، بى احترامى است.

بى اختیار شگفت زده و هولناک شده و گفتم : آقا شما از کجا فهمیدید؟ از کجا فهمیدید؟

در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهمیدم .(1 

اخلاق آسمانی در خانه

باری! آقای قاضی عرفانی همه جانبه دارد، پس هم در منزل اخلاقش آسمانی است، هم با شاگردانش اخلاقی پدرانه دارد، هم در میان مردم متواضع و فروتن است و هم با مخالفانش اهل عفو و گذشت است.

در خانه، پدری مهربان و دلسوز است. نام فرزندان را با تجلیل و احترام و با مهربانی، با لفظ آقا و خانم صدا می کند. و فرزندان در کنار چنین پدری رشد می کنند و می بالند. داخل اتاق که می شوند پدر به احترامشان بلند می شود تا هم آن ها ادب را یاد بگیرند و هم دیگران برای فرزنداش عزت و احترام قائل شوند.

در این خانه خبری از تحکم، جدیت و امر و نهی های خشک نیست. بچه ها رفتار دینی را از پدر می آموزند و لازم نیست در هیچ کاری آن ها را مجبور کنی. نماز پدر، بچه ها را به نماز می کشاند و احوالات شبانه اش برای شب بیداری، مشتاقشان می کند.

اما پدر که دوست ندارد فرزندان از کودکی به تکلف و مشقت بیفتند به آن ها می گوید لازم نیست از الان خودتان را به زحمت بیندازید، و بچه ها که بارها زمزمه های عاشقانه وی و زلال جوشیده از چشمانش را در نیمه شب ها وقتی اللهم أرنی الطلعة الرشیدة می خوانده و لا هو الا هو می گفته، دیده و شنیده اند، در حالات وی حیران می مانند.

و این چنین فرزندان در کنار او از او می آموزند و احتیاج به مدرس و مربی ندارند. آن ها کامل ترین مربی بالای سرشان است که در همه چیز نمونه است. بارها پدر را دیده اند که وقتی به نماز می ایستد، چگونه برای نماز مستحب لباس کامل و حتی جوراب می پوشد.

پسران ایشان هیچ اجباری برای طلبگی ندارند، به آن ها می گوید: طلبگی همین است، می خواهید بشوید و نمی خواهید، بروید کار کنید. و دختران هم با آن که امکان تحصیل در نجف نیست باسواد می شوند.

نشانه تواضع

از جمله نشانه های تواضع و فروتنی مرحوم قاضی قضیه اقتدای ایشان به شاگرد خود یعنی آیت الله بهجت(حفظه الله) می باشد که آقازاده مرحوم آیت الله آقا ضیاء الدین آملی این جریان را این گونه نقل کردند:

« روزی من و پدرم به محضر آیت الله العظمی بهجت رسیدیم و جمعی در آنجا حاضر بودند، پدرم در آنجا گفتند که قضیه ای را نقل می کنم و می خواهم که از زبان خودم بشنوید و بعد از آن نگوئید که از خودش نشنیدیم، و آن اینکه:« من با چشم خودم دیدم که در مسجد سهله یا کوفه( تردید از ناقل است) مرحوم قاضی به ایشان اقتدا نموده بودند. »

و با توجه به اینکه تولد معظم له سال 1334 هجری قمری است و سال 1348 هـ ق به کربلای معلی مشرف و در سال 1352 هـ ق به نجف اشرف مشرف شدند و سال رجعت ایشان به ایران سال 1364 هـ ق بوده است، پس سن ایشان در آن هنگام حدود سی سال بوده است . (2)

و لذا وقتی انسان نسبت به بنده خداوند تواضع داشت و خود را بیش از بنده خدا بودن ندید ، در نتیجه خداوند او را در چشم دیگران آنقدر بزرگ می کند که به عقل هیچ بشری خطور نکند و این مقامی است که با هیچ تلاشی بدست آمدنی نیست الا فیض خداوند متعال

 

 

پی نوشت :

1-     معادشناسى، ج 2، ص 296، 297

 2-  کتاب اسوه عارفان



[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 3:12 عصر ] [ فولادپور ]

ذکر دائمی

آیت الله کوهستانی

 

مرحوم آیت لله العظمی محمد کوهستانی از علمای عارف مازندرانی در سلسله توصیه های خود به طلاب و روحانیون وظایف و راه طلبگی را مقدس دانسته و شرایط آن را بیان کرده اند.

این عالم ربانی وظایف و رسالت طلاب و روحانیون را این گونه بیان نموده است.

عصر دانه و دام 

اهل علم در هر زمانی در معرض اغفال و فریب قرار دارند، منتها زمان ها فرق می کند در عصر و زمان ما، توبیخ و ملامت در کار بود، می گفتند شغل قحط است که انسان آخوند بشود و از همه چیز محروم گردد و بدین وسیله روحیه را سست می کردند و امیدها را مبدل به یأس و نا امیدی می نمودند، 

 ولی ما از ملامت و سرزنش آنان اغفال نشدیم و با نان و پنیر آقا امام زمان علیه السلام ساختیم وفا نشان دادیم و صفا دیدیم،اما عصر و زمان شما عصر دانه و دام است، هم حقوق و پول را مطرح می کنند و هم مقام و پست وعده می دهند، تا شما را فریب دهند، مراقب باشید نسبت به امام زمان (عج) بی وفایی نکنید، استقامت کنید؛ وفادار باشید تا به مقصد برسید.

ذکر دائمی

انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.

وظیفه روحانیون

روحانیت مثل پارچه سفیدی است که اگر لکه یا سیاهی کوچکی به آن برسد، فوراً از دور پیدا می شود، پس روحانیت باید وظیفه خود را بدانند و مواظب باشند. 

معراج السعاده فراموش نشود

به طلبه ها سفارش کنید همان طور که بعد از نماز صبح قرآن قرائت می کنند دو صفحه کتاب اخلاقی مرحوم ملا احمد نراقی را هم مطالعه کنند.  

تشنه برنگردی

به یکی از طلابی که جهت ادامه تحصیل عازم مشهد مقدس بود، چنین موعظه کرد.

اگر آدم کنار چشمه ای باشد و تشنه هم باشد، آب نخورد و از تشنگی بمیرد مردم او را ملامت می کنند و او را عاقل نمی دانند. شما داری می روی کنار چشمه جوشان امامت و ولایت نکند که از آب زلال ولایت استفاده نکنی و تشنه برگردی.

مرحوم آیت‌الله العظمی محمد کوهستانی در سال 1308 ه ق در روستای کوهستان از توابع استان مازندران چشم به جهان گشود و بعد از اتمام علوم پایه و ادبیات به مشهد مقدس هجرت کرد و بعد از کسب فیوضات علمی و معنوی در جوار مضجع شریف امام رضا (ع) به نجف اشرف مهاجرت نمود و سپس به زادگاه خود بازگشت.

 

 

منابع:

پایگاه فرهنگ آشتی



[ شنبه 90/12/13 ] [ 9:4 صبح ] [ فولادپور ]
<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب