سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

تحصیل و تدریس در کلام بزرگان

علامه بهاءالدینی

 

علم غذای روح است، به دلیل اهمیت روح بیش از سلامت غذای جسم، تغذیه سالم و مناسب روح اهمیت دارد.

تحصیل و تدریس در کلام بزرگان

 

درباره فضیلت علم و تعلیم و تعلم ، علم مطلوب ، علم مذموم ، مقایسه علم با سایر امور دنیوی و اخروی، وظیفه عالم و ... روایات فراوانی در مجامع روایی نقل شده و گاهی چند جلد از یک کتاب به این موضوع اختصاص داده شده است .

 

لم و ایمان هر کدام نقشی متفاوت در سازندگی آینده‏ء انسان دارند. نقش علم این است که راه ساختن را به‏ انسان ارائه می‏دهد. علم انسان را توانا می‏کند که هرگونه " بخواهد " آینده را همان گونه بسازد.

 

علم مانند ابزاری در اختیار خواست انسان قرار می‏گیرد و طبیعت را آنچنانکه انسان بخواهد و فرمان دهد می‏سازد. اما اینکه طبیعت را چگونه‏ بسازد، آیا از طبیعت مصنوعاتی بسازد به سود جامعه‏ء انسانی و یا نیروهای‏ مخرب برای مزید توسعه طلبی افرادی مخصوص، این دیگر به این ابزار که‏ نامش علم است مربوط نیست، این بسته به این است که انسانهایی که علم‏ در فرمان آنهاست چگونه انسانهایی بوده باشند.

 

پیامبر اکرم (ص) به علم و سواد تشویق می‏کرد، کودکان اصحابش را وادار کرد که سواد بیاموزند، برخی از یارانش را فرمان داد زبان سریانی بیاموزند.

 

این تأکید و تشویقها درباره علم سبب شد که مسلمین با همت و سرعت‏ بی‏نظیری به جستجوی علم در همه جهان پرداختند، آثار علمی را هر کجا یافتند به دست آوردند و ترجمه کردند.

 

 و خود به تحقیق‏ پرداخته و از این راه علاوه بر اینکه حلقه ارتباطی شدند میان تمدنهای قدیم‏ یونانی و رومی و ایرانی و مصری و هندی و غیره، و تمدن جدید اروپایی، خود یکی از شکوهمندترین تمدنها و فرهنگهای تاریخ بشریت را آفریدند که به‏ نام تمدن و فرهنگ اسلامی شناخته شده و می‏شود.

 

در این مقاله نظر علما و شیوه عملی آنها را در کسب دانش متذکر می شویم.

 

حضرت امام خمینی (ره)

 

«باید چه طبقه جوان، روحانی، و چه دانشگاهی ، با کمال جدیت به تحصیل علم هریک در محیط خود ادامه دهند.

 

 این زمزمه‎ی بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده ای دارد مطلبی است انحرافی و مطمئنأ یا از روی جهالت و بی خبری است و یا با سوء نیت و از القائات طاغوتی شیطانی است که می خواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارند... .

 

اگر علوم اسلامی مردانی متخصص نداشت تا کنون آثار دیانت محو شده بود و اگر پس از این نداشته باشد این سد عظیم مقابل اجانب منهدم می شود و راه برای استثمار گران هر چه بیشتر باز می شود و اگر دانشگاهها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را به دست می گیرد و سر پرستی می کنند .»[1]

 

شهید ثانی (ره):

 

باید معلم و شاگرد در اشتغالات علمی ـ اعم از خواندن، مباحثه، تدبر و... همواره ساعی و کوشا باشند و ملازمت و همبستگی خود را در اشتغالات علمی استمرار دهند اشتغالاتی که مطلوب است .

 

و سرمایه زندگی آنها را فراهم می سازد آنها نباید حتی الامکان خویشتن را با مسائلی سرگرم سازند که با علم و دانش ارتباط و پیوندی ندارد ، نباید در کنار علم به امور دنیوی به عنوان دل مشغولی بپردازند ، در صورت لزوم ، باید اشتغالات غیر علمی آنها در حد ضرورت باشد ».[2]

 

آیت الله سید حسن نجفی قوچانی(ره):

 

ایشان درباره قصد تحصیل یک طلبه اینگونه می نویسد ( طلبه باید درس را لله بخواند و برای دستگیری و هدایت و ارشاد جهال درس بخواند ، که بندگان خدا را از ورطه جهالت و ضلالت برهاند ، که خدا چنین طلبه را دوست خواهد داشت»[3]

 

آیت الله بهاءالدینی (ره):

 

ایشان در ضمن توصیه هایی به طلاب می فرمایند: (در تحصیل) باید از سرعت بی مورد و تندخوانی مضر پرهیز کرد ؛ زیرا خوب خواندن ودقت لازم کردن موجب تشویق شخص در ادامه تحصیل اوست ... اگر دقت و حوصله در مطالعه باشدمطالب ارزنده‎ای نصیب انسان می شود ...

 

نشاط درس برای تحصیل انسان خیلی مفید و ضروری است انسانی که با نشاط است خوابش کم، اتلاف وقتش کم و صحبتهای غیر ضروریش کمتر است، تمام همتش درس و تحصیل است.[4]

 

تحصیل و تدریس در سیره عملی بزرگان :

 

خواجه نصیرالدین طوسی(ره):

 

نوشته‎اند ایشان آنچنان به تحصیل علوم عقلی و دینی علاقه داشت که شبها کمتر به خواب می رفت و کتب متنوع و گوناگون در نزد خود می گذاشت و اگر از یکی خسته می شد به دیگری می پرداخت و برای آنکه کسالت را از خود دور سازد همیشه شبها نزد خود آب داشت و با آن رفع کسالت و خواب میکرد.

 

 و در این شبها و مواقع بود که به کشف معظلات و مشکلات علمی فائق می آمد واز شدت فرح و انبساطی که در آن حالت به وی رخ می‎داد فریاد می‎زد «اَین ابناء الملوک من هذه اللّذّه» کجا فرزندان پادشاهان چنین لذتی را می برند.»[5]

 

پی نوشت ها:

 [1] . صحیفه نور ج 2 ص 21 و22 / 24/ 11 / 56 ( مجموعه 22جلدی ) ناشر سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی / 1369

[2] . آدب تعلیم و تعلم در اسلام ـ ( ترجمه کتاب منیه المرید ، شهید ثانی ) ص 185 ـ ترجمه : سید محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی خرداد / 1359

[3] . سیاحت شرق ص 210 سید حسن قوچانی معروف به آقا نجفی قوچانی ، چاپ اول مشهد ، انتشارات طوس ، 1351 هـ ش .

[4] . حاج آقا رضا همدانی آیت بصیرت، ص130 سید حسن شفیعی چاپ قدس ـ 1375/ اول

[5] . مردان علم در میدان عمل ـ ج 1 ص 60 ، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین ، 1375 / چاپ ششم




[ شنبه 91/2/30 ] [ 12:25 عصر ] [ فولادپور ]

داستان شفای علامه میرجهانی

علامه میرجهانی

علامه در یکی از سخنرانیها بیان نموده بودند که: من زمان ظهور ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده هستم و آن زمان را درک خواهم کرد.

عالم ربانی و فقیه متقی آیةالله سید محمد حسن میرجهانی، از چهره های علمی و اخلاقی معاصر، در سال 1280 شمسی در یکی از نواحی تابعه اصفهان به نام جرقویه متولد گردید و در فضایی مذهبی تربیت و رشد یافت.

اشاره:

مرحوم آیه الله سید حسن میرجهانی روز 22 ذیقعده 1319ه دیده به جهان گشود.

از ملازمین مرحوم آیه الله اصفهانی بود و مشاهدات ارزشمند فراوانی از ایشان داشت.

مدتها در تهران اقامت داشت به تحقیق، تالیف، تبلیغ و ارشادمشغول بود، در سال 1400ه به اصفهان منتقل شد، روز 21جمادی الثانیه 1413ه در اصفهان درگذشت و در مقبره علامه مجلسی به خاک سپرده شد.

آثار ارزشمند فراوانی از خود به یادگار نهاد که از آن جمله است:

1 - «ولایت کلیه » پیرامون ولایت تکوینی و تشریعی معصومین(علیهم السلام).

2 - «الدرر المکنونه » پیرامون امام و امامت.

3 - «الجنه العاصمه » در مناقب حضرت فاطمه زهرا(س).

4 - «نوائب الدهور» در علائم ظهور - چهار مجلد بزرگ-.

5 - «نورستان » [کتابنامه حضرت مهدی(عج) 2 / 770].

همه اینها و دیگر آثارش به خط مولف مکرر چاپ و منتشر شده است.

معظم له علاوه بر تالیفات ارزشمند، قرآنی هم به خط زیبای خودبا ترجمه و زیرنویس آیات مبارکه به زبان فارسی مرقوم فرموده که در سال 1328 هجری شمسی چاپ سنگی شده است.

 در کنار صفحات آن قرآن کریم (از صفحه 626 تا639) برای تزکیه نفس 199 موردمتذکر گردیده و برای کسانی که در صدد تزکیه نفس و اصلاح خودهستند، بسیار مفید و ارزشمند می باشند و ما از جناب آقای مهندس سالور صمیمانه تشکر می کنیم که این نوشته ارزشمند را در اختیارمجله گذاشتند.

قوله تعالی(قد افلح من تزکی)(آیه 14 سوره اعلی)بدان که تزکیه نفس از صفات واجب و لازم است برای شخص مسلمان محمدی، پیرو قرآن و شریعت مقدسه اسلامیه و هرگاه مسلمین این معنی را در نظر می گرفتند و به تزکیه نفس می پرداختند، دنیا وآخرتشان معمور و زبان طعن را برخود می بستند. 

عقیده به رجعت

از عقاید قطعی و اختصاصی شیعیان بحث رجعت می باشد. به این معنا که در زمان ظهور قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) ائمه و خوبان خوب، و هم چنین اشقیاء و بدان بد باز می گردند تا علاوه بر جزاء و پاداش اخروی در همین دنیا هم شاهد عزت اولیا و ذلت اعداء باشند و هر کدام بهره خود را از این دنیا برگیرند.

آقای جلوانی می گویند:

علامه در یکی از سخنرانیها بیان نموده بودند که:

من زمان ظهور ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده هستم و آن زمان را درک خواهم کرد.

بعد از فوت علامه شخصی خواب ایشان را می بیند و سوال می کند: مگر شما نفرموده بودید در زمان ظهور زنده هستید و آن زمان را درک می کنید؟

آقا فرموده بودند :

من خودم خواستم که بروم و زمان آقا امام زمان بر می گردم.

دعا و اذکار 

ذکر آقا یا حیٌ یا قیوم بود و می فرمودند :

منظور از حی امام زمان است و منظور از قیوم هم که به معنای قیام کننده است نیز امام زمان می باشد.

(این ذکر در قرآن در سه مورد وارد شد و همانگونه که می دانیم قرآن دارای بطونی می باشد و منافاتی ندارد که حی و قیوم صفت برای ذات خداوند تبارک و تعالی باشد و در جای دیگر اشاره به یکی از جلوه های بارز حیات و قیام الهی یعنی حضرت بقیه الله الاعظم باشد).

الحمدلله

از دیگر اذکار مدام آقا ذکر الحمدلله بود که به اتفاق کلیه آشنایان درخلوت و جلوت و آهسته و گرفتاریها و شادمانی ها به آن می پرداختند.

کرامت دیگر:

ایشان در ایام اقامت در مشهد مقدس، مبتلا به بیماری نقرس و سیاتیک بود و هرچند از طریق طب قدیم و جدید برای درمان آن کوشید، نتیجه ای نگرفت. تا این که روزی بعضی دوستانش از او دعوت کردند تا به شهر شیروان برود، ایشان هم پذیرفت و همراه آنان حرکت کرد.

 خود ایشان می گوید: به قوچان که رسیدیم در خارج شهر به زیارت امام زاده ابراهیم رفتیم، دوستان گفتند: نهار را همین جا صرف کنیم. آن ها مشغول تهیه غذا شدند و من در صدد برآمدم برای تطهیر به رودخانه ای که در آن حوالی بود بروم.

همراهان گفتند: راه نسبتا دور است و شما با درد پا نمی توانید این مسافت را طی کنید. ولی هم چنان به راه خود ادامه دادم تا به ساحل رودخانه رسیدم. ...

تجدید وضو کردم و آن جا نشستم که ناگهان کسی با لباس چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی هنوز پای خود را درمان نکرده ای؟

 گفتم: تا حالا که از طریق دارو، دعا و نذورات موفق نشده ام، گفتم: آیا مایل هستید من آن را معالجه کنم، گفت: بله، او آمد و با چاقوی کوچکی بر موضع درد کشید، از شدت درد ناله ام بلند شد، او پس از این کار گفت: دیگر ناراحتی نداری.

 خواستم با تکیه به عصا بلند شوم اما دیگر دردی نداشتم، خواستم نشانی او را بگیرم گفت: هروقت لازم باشد، خودم می آیم و از نزدم رفت.

چند لحظه بعد، دوستانم رسیدند و گفتند: آقا عصایت کو، گفتم بروید آن مرد نمدپوش را بیابید، رفتند و هرچه جستجو کردند کسی را نیافتند.

 


 

منابع :

گلشن ابرا،8

پایگاه حوزه نت

پایگاه اخلاق



[ چهارشنبه 91/2/27 ] [ 9:31 صبح ] [ فولادپور ]

زهد مقدس اردبیلی  

مقدس اردبیلی

 

اگر بخواهیم سیره علما گذشته را در یک کلام و به صورت خیلی موجز و کوتاه و خلاصه بیان کنیم باید بگوییم اساره و شیوه سلوکی آنان در زهد و پرهیز از دنیا زدگی خلاصه شده است.

این نکته واضح و مسلم است که هر کسی به جایی می رسد از سعی و تلاش خودش است. در این مساله تفاوت چندانی بین مسائل دنیوی و اخروی وجود ندارد.

 البته توفیق الهی نیز سهم بسزایی ایفا می کند و اگر وجود نداشته باشد سعی انسان مثمر ثمر نخواهد بود.

در این میان نکته هایی بسیار ریز و در عین حال مهمی وجود دارد که رعایت نکردن آن باعث عقب افتادن از مسیر هدایت و معرفت خواهد شد. اگر بخواهیم این قضیه را روشن کنیم باید بگوییم این نکات مانند استارت خودرو است.

 شما اگر استارت کوچک خودرو را نزنید حتی بزرگترین اجزای آن هم به حرکت در نخواهد آمد. این استارت کوچک سبب به حرکت درآمدن و سرعت گرفتن حجم عظیم این غول آهنی می شود.

در سیر و سلوک هم همین است. نکات بسیار کوچکی که خیلی ها از کنار آن بدون اهمیت می گذرند اما اولیای خدا قدر این گوهرهای ناب را به خوبی می شناسند حتی حاضر نیستند قدیم از آن کنار بکشند.

اگر بخواهیم سیره علما گذشته را در یک کلام و به صورت خیلی موجز و کوتاه و خلاصه بیان کنیم باید بگوییم اساره و شیوه سلوکی آنان در زهد و پرهیز از دنیا زدگی خلاصه شده است.

امیرالمومنین علیه السلام در بیانی کوتاه و سرشار از معرفت می فرماید: محبت و دوستی دنیا سر همه خطاها و لغزشهاست. این روایت عمق فاجعه دنیا زدگی را برای اهلش به تصویر می کشد.

علاقه نداشتن و دل نبستن به دنیا مولد اخلاق و روحیات انسانی بزرگ و برجسته ای است که هر کدام به تنهایی می تواند انسان را به قله هایی از انسانیت رهنمون کند 

زهد در فرهنگ اسلامی ما به معنای دل نبستن به مال دنیاست. و این مساله با داشتن مال و منال دنیوی منافات ندارد. اما قاعده و قانون این است که وقتی کسی به چیزی دل نبسته باشد دنبال آن هم نیست و کمتر اتفاق می افتد که کسی زاهد باشد اما زاهدانه زندگی نکند.

ذکر یک نکته ضروری است که با وجود این نکته نباید فراموش کنیم که یکی از مستحبات فراهم کردن آسایش و راحتی برای خانواده است.

 این طور نیست که کسی گمان کند برای زاهدانه زیستن باید خانواده و فرزندان را در تنگنا قرار دهد. چرا که مستحب است انسان به عهد و عیال خویش در زندگی وسعت و آسایش بدهد.

به هر حال باید بین آسایش و فراهم کردن اسباب و وسایل زندگی برای خانواده  با تجمل گرایی تفاوت گذاشت و این آفت را زندگی دور کرد.

به هر حال سیره و روش بزرگان ما در زندگی فردی و اجتماعیشان زهد و مبارزه با دنیا زدگی بوده است. در این باره حکایات و داستانهای فراوانی وجود دارد که به عنوان نمونه به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد.

طلا به جاى آب

شبى مقدس اردبیلى (علیه الرحمه) براى نماز شب بیدار شد و دید به غسل نیاز دارد لذا بر سر چاه رفت تا براى غسل ، آب بکشد.

 وقتى سطل را بالا کشید دید درون سطل پر از طلا و جواهر است آنها را در چاه ریخت و گفت : خدایا، مقدس از تو آب مى خواهد تا به نماز شب برسد، نه طلا.

من به تو رو کرده ام ، بر آستانت سر نهادم                دوست دارم بندگى را با همه شرمندگیها

حق حیوانات

شیخ بهائى (رحمه الله) از ایران به نجف رفتند تا اینکه مقدس را به ایران بیاورند شیخ همراه مقدس اردبیلى به طرف ایران حرکت کردند در بین راه مرکب مقدس قدرى کند حرکت مى کرد.

 لذا شیخ بهاء یک چوب به مرکب زد تا سریعتر حرکت کند در این لحظه مقدس اردبیلى که این صحنه را مشاهده کرد ناراحت شد و فرمود شما که عالم مردم ایران هستید با این حیوان اینطور برخورد کردید چه برسد به مردم ایران و از همانجا برگشتند.

بهتر از این در دلش آزرم باد                یا ز خودش یا ز خدا شرم باد

عمامه 

روزى به مقدس اردبیلى عمامه بزرگ و گرانبهایى هدیه دادند ایشان آن را بر سر گذاشت و از منزل خارج شد چند قدمى نگذشت که سائلى آمد.

 و از وى طلب کمک کرد مقدس گوشه اى از عمامه اش را پاره کرد و به وى داد مقدارى دیگر که راه رفت فقیرى دیگر آمد و تقاضاى طلب کرد و مقدس باز گوشه اى از عمامه را پاره کرد و بدو بخشید به همین ترتیب تا وقتى مقدس به منزل برگشت از عمامه فقط یک ذراع مانده بود.

 

دل ز دنیاى شما بر کنده ام                             تا نپندارى اسیرى خاکى ام

بزم من هر شب به قصر ابرهاست                 چون زمینى نیستم ، افلاکى ام

 


 

منابع:

داستانهای عارفانه – شهروز شهروبی



[ چهارشنبه 91/2/27 ] [ 9:30 صبح ] [ فولادپور ]

صد توصیه در تزکیه نفس

آیت الله میرجهانی
اینجانب محمد حسن میرجهانی برای تذکر به برادران دینی خود وکسانی که می خواهند مؤمن باشند و طالب تزکیه نفس اند، به حکم(فذکر ان نفعت الذکری) تذکر می دهم.

 

 

آیةالله میرجهانی صاحب ملکات فاضله و محاسن والای اخلاقی بود، عارفی وارسته، فقیهی زاهد و بزرگوار و پیوسته مشغول تحقیق، تألیف و ارشاد و هدایت مردم بود. کارهایش خالصانه بود و رنگ و صبغه الهی داشت؛ و اندک شائبه ناخالصی را بر نمی تافت.

 

مکارم اخلاق

  

میهمانداری

 

ایشان بسیار مقید بودند که ولو با زحمت بسیار از مهمان پذیرایی کنند در حالیکه خیلی مواقع کسی نبود در امر پذیرایی کمکشان کند.

 

آیة الله سیدابوالحسن مهدوی می فرمودند:

خدمتشان که می رسیدیم بیان می کردیم که ما برای پذیرایی نیامده ایم ولی علامه خودشان می رفتند چایی می ریختند و می آوردند.

 

رضا و تسلیم

 

زمانی علامه مریض بودند و حضرت آیة الله ناصری برای عیادت ایشان تشریف آورده بودند ما ( راوی حکایت ) نیز آنجا بودیم .

آیة الله ناصری برای تسکین ایشان فرمودند:

 

اگر امام زمان می خواستند می توانستند شما را شفا دهند

(کنایه از این که امام زمان از حال شما اطلاع دارند و صبر شما مورد رضایت ایشان است)

آیة الله میرجهانی در جواب فرمودند:

الحمدلله.

 

برگزاری مجالس احیاء امر اهل بیت ( ع )

 

علامه مدت زمانی که در اصفهان بودند، اهتمام زیادی به گرامیداشت اعیاد مذهبی داشتند و در منزلشان اقدام به تشکیل مجالس مذهبی می کردند و هم چنین عصرهای جمعه هر هفته مجلس توسل نیز داشتند.

 

از جمله اعیادی که آقا اهمیت بسزایی به آن می دادند و مورد توجه ایشان بود، عیدالزهرا (سلام الله علیها) مصادف با نهم ربیع الاول بود.

 

علامه در این روز مبارک برخلاف بقیه مجالس، کلیه شرکت کنندگان در مجلس را مشایعت می کردند.

 

ارادت به امام حسن( ع)

 

هر چند علامه شیفته و علاقمند به تمام اهلبیت و حضرت صاحب الامر( ع) بودند، اما ارادت و احترام خاصی نسبت به کریم آل طه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) داشتند و ایام ولادت و شهادت این ابر مرد مظلوم دنیای اسلام را ارج می نهادند.

 

علامه می فرمودند:

خود حضرت امام حسین (علیه السلام) ، نیز شیفته امام حسن علیه السلام بوده است.

لازم به ذکر است که آیه الله میرجهانی خودشان هم از سادات حسنی بودند.

 

صد توصیه در تزکیه نفس

 

اینجانب محمد حسن میرجهانی برای تذکر به برادران دینی خود وکسانی که می خواهند مؤمن باشند و طالب تزکیه نفس اند، به حکم(فذکر ان نفعت الذکری) تذکر می دهم.

 

امید است آنانی که حقیقتا از خدا می ترسند، متذکر شوند و برای آراسته شدن به حلیه تذکر و تزکیه تارک صفات و اعمال زیرگردند:

  

1 - ترک کفر نمایند. 2 - شریک برای خدا قرار ندهند در عبادت. 3 - فاسق و عاصی خدا نباشند.

 4 - تابع خواهش دل خود نباشند. 5 - برای ریا و نمایش کار خیر نکنند. 6 - متکبر نباشند.

 

7 - کینه یکدیگر را نداشته باشند. 8 - معجب به نفس خود نباشند. 9 - حسود نباشند.

 10 - خلق را به سبب مصیبتی که برایشان وارد شده، سرزنش نکنند. 11 - با خلق خدا دشمنی نکنند مگر برای خدا.

 12 - در کاری که حد ایشان نیست، وارد نشوند و بی باکی نکنند. 13 - گمان بد به خدا نبرند.

 

14 - از فال بد زدن اجتناب کنند که دلیل شرعی ندارد. 15 - بخیل نباشند. 16 - تنگی به خود ندهند.

17 - در زندگی اسراف نکنند. 18 - مال را در مصرفی که خدا نخواسته مصرف نکنند.

 

19 - محبت مال حرام را نداشته باشند. 20 - در عبادات کسل نباشند. 21 - بطالت نداشته باشند.

 22- بی تامل در کاری وارد نشوند. 23 - ترشروئی نکنند. 24 - دل سنگ نباشند. 25 - بی حیا نباشند.

26 - جزع و فزع نکنند. 27 - کفران نعمت نکنند. 28 - تندخو نباشند.

 

 29 - از بغض و دشمنی به علما و حمله به شرع اجتناب نمایند. 30 - جری بر خدا نباشند.

 31 - خود را ایمن از عذاب و سخط خدا ندانند. 32 - از ضرر مالی تاسف نخورند. 33 - در امر دین ضعیف نباشند.

 34 - عیاش نباشند. 35 - خفیف(یعنی سبک) نباشند. 36 - معاند نباشند.

 37 - در حق مکابره نکنند. 38 - انکار حق نکنند. 39 - تمرد از حق نکنند.

 

40 - شرور نباشند. 41 - اهل طمع نباشند. 42 - خمود و دل مرده نباشند.

 43 - اصرار بر گناه و لو صغیره باشد، نداشته باشند. 44 - غضب بیجا نکنند. 45 - برای غیر دین حمیت نکشند.

 

 46 - مایوس از رحمت خدا نباشند. 47، 48 و49 - از محبت ظلمه و فسقه و کفره و دوستی با ایشان اجتناب کنند.

 50 - از بغض اشخاص صالح اجتناب کنند. 51 - از نمامی و خبرچینی اجتناب کنند. 52 - سر مردم را فاش نکنند.

53 - کسی را سخریه نکنند. 54 - زخم زبان به کسی نزنند. 55 - مردم را سبک نکنند.

 

56 - مردم را حقیر نشمارند. 57، 58 و59 - از لعن و سب و شتم در غیر مواردی که شرع استثناء کرده، اجتناب کنند. 

60 - آنچه را که قبیح است، به اسم صریح ذکر نکنید. 61 - طعن در نسب مردم نزنید مگر برای مصلحت شرعیه.

 

 62 - طعن در کلام غیر نزنید مگر برای اظهار حق. 63 - بی جهت با کسی دعوا و نزاع نکنید. 64 - خوض در باطل نکنید.

65 - نفاق زبانی با کسی نکنند. 66 - بین متخصامین به دو زبان سخن نگویند. 67 - شفاعت بدکاران را نکنند.

 68 - پشتیبانی و کمک از باطل نکنند. 69 و 70 - امر به منکر و نهی از معروف نکنند.

 

71 - در سخن گفتن درشتی نکنند. 72 - سؤال و تفحص از عیبهای مردم نکنند. 73 - دعای خیر برای بقای ظالم نکنند.

 74 - میل و رکون به ظالم پیدا نکنند. 75 - کمک ظالم نکنند حتی در امور مباحه بلکه در امور مستحبه.

 

 76 - در مساجد متکلم به کلام دنیا نشوند. 77 - اسم شکنی از مردم نکنند و به لقب زشت آنها را نخوانند.

 78 - برخبر فاسق پیش از تجسس در راست و دروغ بودن آن ترتیب اثر ندهند. 79 - از قسم خوردن زیاد اجتناب کنند و لو قسم راست باشد.

80 - رد عذر برادر دینی ننمایند، بلکه مطلقا قبول کنند چه عذر او راست باشد یا دروغ.

81 - متشابهات قرآن را تفسیر به رای نکنند برای فتنه جوئی. 82 - قطع کلام غیر ننمایند مگر برای مصلحت شرعیه.

 

 83 - تابع رد کلام متبوع خود ننمایند و مخالفت او نکنند مگر این که کلام متبوع مخالف شرع باشد و متابعت او طاعت مخلوق و معصیت خالق باشد.

 84 - درگوشی در مجلسی که ثالثی باشد، سخن نگویند مگر امر به صدقه یا معروفه یا اصلاح بین دو نفر.

 85 - با زن جوان نامحرم سخن نگویند مگر برای ضرورت شرعی. 86 - اهل معصیت را به طریق معصیت دلالت نکنند.

 

 87 - فاحشه را شهرت ندهند. 88 - شیوع فواحش و منکرات را در میان مؤمنین و مسلمین دوست نداشته باشند.

  

 89 - مزاح و شوخی که منجر به خصومت و دشمنی و بدی شود یا در شرع ممنوع باشد، نکنند. 90 - حرف بی معنی و بیهوده نگویند.

 

91 - افساد بین آقا و نوکر یا زن و شوهر نکنند. 92 - کتمان شهادت نکنند. 93 - شهادت دروغ و ناحق ندهند.

 

94 - نسبت زنا به زنهای عفیفه ندهند. 95 - بدگوئی از مردگان نکنند. 96 - به حکام خوب، بد نگویند.

 97 - ترک دعا به مصلحت سلطان نکنند. 98 - کتمان علم نکنند مخصوصا وقتی که بدعتی در دین ظاهر شود.

 

 99 - به خدا و رسول و امام نسبت دروغ ندهند. 100 - کلامی نگویند که مفسده آن بزرگ و موجب ضرر بشود.

 


 

منابع :

پایگاه حوزه نت

پایگاه اخلاق

شیعه نیوز



[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 1:30 عصر ] [ فولادپور ]

من خدا را می خواهم

آیت الله بهجت

 

آیت الله بهجت قدس سره می‌فرمود: کسی در حرم حضرت رضا علیه السلام برای برآورده شدن حوائجش ختمی گرفت و گویا یکی از حاجاتش درخواست «طی الارض» بوده! توفیق زیارت امام رضا علیه السلام را ، در عالم رؤیا و یا مکاشفه ، پیدا می‌کند. به او می‌فرمایند: «هر چه هست، در تقوا است».

 

یکی از آفت هایی که گریبان برخی از مریدان معرفت را می گیرد بحث کرامات است. بعضی ها قدم در راه سیر و سلوک و اخلاق می گذارند اما به نیت اینکه کشف  کرامتی کنند یا کار خارق العاده ای انجام دهند.

البته ممکن است به نتیجه هم برسند اما سیره و روش بزرگان ما طور دیگری بوده است. هدف اصلی در سیر و سلوک, پیمودن راه سعادت و بندگی و طی طریق برای رسیدن به خدای متعال است.

 همانطور که هر چیز لوازمی دارد این راه هم لوازمی دارد. کسانی که خودسازی می کنند تا به خدا برسند خداوند متعال هم چیزهایی به آنها می دهد.

اما نکته مهم اینجاست که تفاوت کلیدی بین عرفای برجسته ما با این عده در این خلاصه می شود که هدف آنها از سیر و سلوک رسیدن به بندگی بوده و کارهای خارق العاده برای آنها نه هدف است و نه بازدارنده که بخواهند توقف کنند.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن            که خواجه خود روش بنده پروی داند 

اما کسانی که به دنبال این مباحث هستند کمتر به هدف اصلی که بحث معرفت و عبودیت است توجه می کنند و این خود خطر بزرگی است. برخی مقامات برای بزرگان ما بازیچه است.

 اصلا به آن توجهی نمی کنند و لذا در صدد ابراز آن هم نیستند. آقای بهجت قدس سره به من (یکی از شاگردان ایشان) فرمود: ما هفتصد سال عقب افتاده‌ایم. گفتم: چطور آقا؟ فرمود: آن وقت‌ها اگر کسی چیزی نداشت انگشت‌نما می‌شد، ولی حالا اگر کسی چیزی داشته باشد، انگشت نما می‌شود! قضیه برعکس شده. 

کسانی که سالهای سال بندگی خدا می کنند و بعد از مرگ تازه برخی ابعاد وجودی و شخصیت آنها آشکار می شود. یک عمر بدون نام و نشان بندگی می کنند و از کسی توقعی ندارند.

به هر حال باید توجه داشت که نکته اساسی برای سیر و سلوک بندگی است.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (1) و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.

پس به تعبیر دقیق تر باید بگوییم: بزرگترین و برترین کرامت ها بندگی خداست و بس.  

روش حضرت آقای بهجت قدس سره و سفارش اکید ایشان عمل به این رهنمود سه وجهی بود: «بندگی خدا»، «طاعت خدا» و «ترک معصیت».

 قریب سی سال پیش به من فرمود: شما خیال نکنید که ما می‌خواهیم مطالبی به شما بگوییم که تا به حال به احدی گفته نشده، چنین چیزی پیش من نیست. من هم همان‌هایی را به شما می‌گویم که دیگران فرموده‌اند، آن هم بندگی خالصانه خدا و در یک کلمه، «تقوای حقیقی» است.

آیت الله بهجت قدس سره می‌فرمود: کسی در حرم حضرت رضا علیه السلام برای برآورده شدن حوائجش ختمی گرفت و گویا یکی از حاجاتش درخواست «طی الارض» بوده! توفیق زیارت امام رضا علیه السلام را ، در عالم رؤیا و یا مکاشفه ، پیدا می‌کند. به او می‌فرمایند: «هر چه هست، در تقوا است». (2)

در ایامی که در محضر استاد حافظیان ( از شاگردن خاص مرحوم نخودکی )  به همراه تعدادی از دوستان از جمله جناب استاد محمد رضا حکیمی تلمذ می کردیم یکروز استاد فرمودند 

امروز می خواهم یک ختم بسیار بسیار مهم را که از استادم جناب آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رحمه الله که با زحمت توانستیم از ایشان بگیریم، را برایتان بیان کنم.

من عرض کردم: استاد ما اینها را نمی خواهیم ! .

فرمودند: یعنی چه؟ پس چه می خواهید؟

من برای این ختم خیلی زحمت کشیده ام، حالا می خواهم به شما بدهم شما می گویید نمی خواهیم؟

عرض کردم: استاد گیرم شما یک ذکری را به من دادید و من توانستم قله دماوند را در دریاچه خزر بگذارم، آخرش که چی؟ من خدا را می خواهم.

سرشان را پایین انداختند و تأملی کردند، رفقا که رفتند فرمودند: احسنت! احسنت!

ما همینطور شاگردهایی می خواهیم و بعد مطالبی را در شرح مناجات خمسه عشر حضرت سجاد صلوات الله علیه بیان کردند و ما تازه آن روی سکه جناب حافظیان رحمه الله را هم بالاخره دیدیم 

اگر بخواهیم یک نتیجه گیری بکنیم باید این کلام استاد فاطمی نیا را بیاوریم که ایشان فرمود: ما آمدیم بنده خدا بشویم. ببینید جاهل یا افراط می کند یا تفریط. جاهل کرامت را به کل منکر می شود  نه اینطور نیست. نه ما منکر کرامت هستیم و نه آن را به این بی در و پیکری قبول داریم. این حرف ها نیست.

ما آمدیم بنده خدا بشویم. اگر خدا صلاح دانست در دامن یک بنده کرامت می ریزد و اگر صلاح ندانست هم نمی دهد.بنده فردی را دیدم که از بسیاری از صاحبان کرامت مقام بالاتری داشت ولی کرامت نشان نمی داد. چون مصلحت نبود کرامت نشان دهد. مقصود این حرف ها نیست.

ما آمدیم بنده خدا بشویم. مهم این است که خدا و امام زمان از ما راضی باشند. این است که برای ما ملاک است و اگرنه کرامت دادند یا ندادند مهم نیست.

اصلا دین ما برای این مسائل نیست که کاری بکنیم صاحب کرامت بشویم و این طور مسائل. هدف فقط بندگی خداست و کرامت صاحبان کرامت نیز کاشفیت آنهاست. او در عظمت دین مشغول به کشف است. (3)

 


 

منابع:

(1)  ذاریات/56

(2)  برگفته از وبلاگ نور بصیرت

(3)  استاد فاطمی نیا – سایت عصر ایران



[ دوشنبه 91/2/18 ] [ 11:45 صبح ] [ فولادپور ]
<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب