سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

به دیوارشهرطوس نزدیک شدیم.صدای شیونی بلندشد.رفتیم طرف صدا.جنازه ای افتاده بودروی زمین.چندنفرهم می زدندتوی سروصورتشان.امام ازاسب امدند پایین.جنازه رابغل کرد.انگارنوزاد کوچکش باشد.دستش راگذاشت روی سینه ی میت.بهشت مبارکت باشد.نترس دیگر.رفتم جلو.چطورمی شناسیدش آقا.این اولین باریست که امده ایدطوس.نگاه کرد.موسی جان .نمی دانی هرصبح وشب اعمالتان رانشان مامی دهند.همه تان راخوب می شناسیم.عمل خوبی ببینیم شکرمی کنیم وبرای گناهانتان طلب عفومی کنیم.                       بحار.ج49ص98



[ دوشنبه 90/6/21 ] [ 1:34 عصر ] [ فولادپور ]

آقااین همه معجزه می کنیدیکی هم جلوی من بکنید.می خواهم به همه بگویم.چه می خواهی؟می خواهم پدرومادرم زنده بشوند.می شود؟بروخانه هردوتاشان رازنده کرده ام.رفت خانه پدرومادرش رادید.زنده؟ده روز بیشترزنده نبودند.             بحار.ج49ص60



[ دوشنبه 90/6/21 ] [ 1:3 عصر ] [ فولادپور ]

پیرمردسرش راانداخته بودپایین.خجالت می کشیدومعذرت خواهی می کرد.امام بالبخند دلداریش می داد.رفته بودحمام.امام رانشناخته بود.کمک خواسته بود.امام هم پشتش راحسابی لیف کشیده بودند.      مناقب،اب شهراشوب،ج4



[ دوشنبه 90/6/21 ] [ 12:50 عصر ] [ فولادپور ]

رفتم منزل امام مهمانی.امام بااحترام من راپذیرفت.ازمن پذیرایی کردوبعدنشست کنارم به گفتگو.وسط حرف ها فتیله ی چراغ خراب شدونورکم.بلندشدم تادرستش کنم.امام نگذاشت.چراغ را گرفتندتاخودشان درست کنند.گفت:منش خاندان مااین نیست که مهمان رابه کاربگیریم.پیامبر(ص)ماراازاین کارمنع کرده.           بحارج49



[ یکشنبه 90/6/20 ] [ 7:30 عصر ] [ فولادپور ]

تکه ای ازلباس امام رضارابه یادگارگذاشت.چشم کنیزش داشت کورمی شد.گفته بودندبایددرش بیاورند.تکه لباس رابست به چشم کنیز.صبح که بیدارشدچشم کنیزشفاپیداکرده بود.    ج2عیون



[ یکشنبه 90/6/20 ] [ 7:12 عصر ] [ فولادپور ]
<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب