سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

عامل بسته شدن درهای رحمت 

 


هیچ چیزی مانند گناه قلب را تباه نمی‌کند زیرا قلب پیوسته به گناه تن در می دهد تا جایی که گناه بر قلب چیره و غالب می‌شود و آنگاه قلب را دگرگون می‌سازد.

 

 


رحمت

 


مهر خدا و بی مهری بنده

 

«الحمدلله الذی الفاشی فی الخلق حَمدُهُ، والغَالِب جُندُهُ ،والمتعالی جَدُّهُ، أحمَدُهُ علی نعمةٍ التدام، وآلائه العظام الذی عَظُمَ حِملمُهُ فعفا...»  

شرح گفتار

امیر بیان امام علی(علیه السلام) در این فراز از خطبه 191 نورانی نهج البلاغه خالق هستی را در قالب سخنانی زیبا و دلنشین ستوده، و او را در مقابل نعمت‌های فراوان و لطف و عنایت بی کرانش می‌ستاید و در این باره زیبایی می‌فرماید: «سپاس مخصوص خداوندی است که ستایش او در خلق آشکار و سپاهش پیروز و عظمت و بزرگی او والا و بیکرانه است. خدا را برای نعمت‌های پی در پی و بخشش‌های بزرگش ستایش می‌کنم خدایی که حلمش بزرگ و عفوش فراگیر است»

این سخن از امیرمتّقیان علی(علیه السلام) حکایت از مهر و محبّت بی حد و حصر خداوند بی همتا نسبت به بندگان خویش دارد که همواره آن‌ها را دوست داشته و همیشه و همه جا آنها را مورد لطف و مرحمت خویش قرار داده به گونه ای که هیچ گاه حاضر نیست آن‌ها را در تنگنا قرار دهد و یا آزار و اذیّت به آن‌ها برساند، نعمت‌هایی را که خود به آن‌ها ارزانی داشته از آنها باز پس گیرد، و از این طریق طعم تلخ سختی و گرفتاری را در کام وجودشان ریخته، و فضای آسمان زندگی را برای آن‌ها تیره و تاریک نماید.

با اینکه بارها بی مهری بندگان را نسبت به خویش دیده اما همواره قلم عفو و بخشش را به سوی آن‌ها نشانه رفته و در نهایت رأفت و مهربانی عذر و تقصیر آنها را پذیرا بوده است.

حال که ما انسان‌ها این چنین مورد لطف و عنایت ویژه حضرت حق قرار گرفته‌ایم باید به حکم عقل رسم ادب و بندگی را بجا آورده، و در مقابل این همه رحمت بیکران به شکر و سپاس از آن یگانه خالق هستی بپردازیم.

شکرگزاری از حضرت حق، امری است واجب و ضروری که هرگز نباید بدست فراموشی سپرده شود.

پروردگار عالم در کلام نورانی خویش بارها به این موضوع پرداخته و بر لزوم آن تأکید و پافشاری نموده است، به عنوان نمونه در سوره مبارکه سبأ خطاب به قوم سبأ می‌فرماید: (کلوا مِن رزق ربکم واشکروالَهُ)2 از روزی پروردگارتان بخورید و او را شکر کنید.

هرگاه اطاعت شوم خشنود می‌شوم و چون خشنود گردم برکت بخشم و برکت من بی پایان است و هنگامی که از من نافرمانی شود خشم گیرم و چون خشم گیرم، لعنت کنم و لعنت من تا هفت پشت را شامل می‌شود

سپاس گزاری از خدا با ترک گناه!

از روایات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) استفاده می شود که شکرگزاری واقعی آن است که انسان از نعمت های الهی در مسیر عبادت و بندگی پروردگار عالم استفاده نموده و از گناهان و ارتکاب کارهای ناشایست به شدّت پرهیز کند.

در روایتی ششمین اختر تابناک آسمان ولایت وامامت امام صادق(علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «شکرالنعمة اجتناب المحارم» 3 شکر نعمت پرهیز از محرمات است.

حال اگر انسان در زندگی دور کارهای ناشایست را خط قرمز کشیده و از انواع گناهان ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ پرهیز نماید در مقابل خداوند بی همتا به پاس چنین اقدام شایسته‌ای آغوش رحمت خویش را به روی او گشوده و او را از چشمه جوشان فیوضات خود بهره مند خواهد ساخت. آن یگانه خالق هستی در بخشی از کلام نورانی خویش در برابر شکری که بنده انجام می‌دهد وعده فزونی نعمت را داده و در این باره فرموده است: «و لئن شکرتم لَاَزیدنکم ولئن کفرتم اِنّ عذابی لشدید»4  

اگر واقعا سپاس گزاری کنید البته نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی کنید عذاب من بسیار سخت است.

بنابراین میان شکر و زیاد شدن نعمت رابطه تنگاتنگی وجود دارد به گونه ای که انسان در اثر شکر می‌تواند نظر رحمت الهی را به سوی خود جلب نموده و از موهبت های ارزنده خداوند بی همتا بهره‌مند شود. در حقیقت انسانی که از نعمت های خدا در راه معاصی و گناهان استفاده می‌کند به زبان حال فریاد می‌کشد: «که خدایا من لایق این نعمت نیستم و کسی که آن را در مسیر بندگی استفاده می‌کند به زبان حال می‌گوید: «پروردگارا شایسته‌ام ،سپس افزون کن»

بسته شدن درهای رحمت!

پیشوایان معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین) همواره در طول حیات ارزشمند خویش ما را نسبت به گناه و ارتکاب معاصی هشدار داده اند.

بی تردید چنین هشداری از ناحیه آنها، به جهت آثار ویرانگری است که گناه بر پیکره دین و عقیده ما وارد می‌سازد.

در حقیقت گناه خانه قلب آدمی را تخریب و فضای روح و روان آدمی را آلوده می‌سازد.

باز و بسته شدن درهای رحمت الهی بستگی به عملکرد خود انسان دارد، اگر سر تسلیم در مقابل پروردگار عالم فرود آورده و به دستورات او عمل نماید، خداوند نیز در مقابل، درهای رحمت را به روی او می گشاید و اگر به عکس، به جای بندگی خدا به بندگی شیطان روی آورد و تحت فرمان اوامر گمراه کننده‌اش قرا بگیرد، خداوند بی همتا درهای رحمت خویش را به روی او بسته و به جای آن درهای خشم و غضب را به رویش باز خواهد نمود

 

 

در حدیثی امام صادق(علیه السلام) از قول پدر بزرگوار خویش نقل می‌کند که ایشان فرمود: «ما مِن شیءٍ أفَسَدَ للقلب مِن خطیئةٍ اِنَّ القلب لیواقع الخطیئة،فما تزال به حتّی تغلب علیه فیصیر اعلاهُ أسفَلَهُ». 5 هیچ چیزی مانند گناه قلب را تباه نمی‌کند زیرا قلب پیوسته به گناه تن در می دهد تا جایی که گناه بر قلب چیره و غالب می‌شود و آنگاه قلب را دگرگون می‌سازد.

 

در اثر گناه رشته محبّت بین خدا و بنده پاره شده که نتیجه چنین اوضاعی بسته شدن درهای رحمت الهی و محروم شدن بنده از فیوضات خالق هستی است.

بنابراین باز و بسته شدن درهای رحمت الهی بستگی به عملکرد خود انسان دارد، اگر سر تسلیم در مقابل پروردگار عالم فرود آورده و به دستورات او عمل نماید، خداوند نیز در مقابل، درهای رحمت را به روی او می گشاید و اگر به عکس، به جای بندگی خدا به بندگی شیطان روی آورد و تحت فرمان اوامر گمراه کننده‌اش قرا بگیرد، خداوند بی همتا درهای رحمت خویش را به روی او بسته و به جای آن درهای خشم و غضب را به رویش باز خواهد نمود.

در روایتی امام رضا(علیه السلام) پیرامون این امر فرموده است: «اوحی الله عزوجل إلی نبی من الأنبیاء إذا أُطِعتُ رَضیتُ و اذا رُضِیتُ بارکتُ ولیس لبرکتی نهایةٌ واذا عُصِیتُ غَضِبتُ و اذا غَضِبتُ لَعَنتُ تَبلُغُ السابِعَ من الوری» 6

خدای عزوجل به پیامبری از پیامبران وحی فرمود: هرگاه اطاعت شوم خشنود می‌شوم و چون خشنود گردم برکت بخشم و برکت من بی پایان است و هنگامی که از من نافرمانی شود خشم گیرم و چون خشم گیرم، لعنت کنم و لعنت من تا هفت پشت را شامل می‌شود.

در بخش پایانی نوشتار حاضر آنچه پیرامون موضوع گناه می‌توان گفت آن است که گناه علاوه بر آثار ویرانگر و مخرّبی که از خود به جای می‌گذارد به حکم عقل و وجدان، نوعی نمک نشناسی است که انسان، عمری بر سر سفره رحمت الهی بنشیند و از انواع نعمت‌های لذّت بخش او بهره‌امند شود ولی در مقابل به جای تسلیم در برابر فرامین الهی آن‌ها را زیر پا گذاشته و به خود جرأت ارتکاب گناهان و کارهای ناشایست را دهد.

انسان‌ها در این دنیا به محض اینکه با شخصی هم سفره شده و از ناحیه آن شخص مورد پذیرایی قرار می‌گیریم، رسم جوانمردی و رفاقت را به جا آورده و به خود اجازه خیانت و حرمت شکنی او را نمی‌دهیم، حال چگونه است که عده‌ای از ما انسان‌ها نسبت به خداوند عالم - که تمام هستی ما از اوست ـ رسم ادب و احترام را به جا نیاورده و بدون هیچ ترس و واهمه ای در پیشگاه مقدسش اقدام به کارهای ناشایست می‌کنیم. 

 

پی نوشت ها :

1 - فرازی از خطبه 191نهج البلاغه ،ص376،ترجمه محمد دشتی

2 - سوره سبأء ،آیه 15

3 - نورالثقلین،ج2،ص529

4 - سوره ابراهیم،آیه 7

5 - وسائل الشیعه، کتاب جهاد النفس،ح362

6 - کافی، ج2،ص275



[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 9:33 صبح ] [ فولادپور ]

 

قرآن کریم

 

مقدمه:

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد. 

در این مقاله آیات 24 تا 31 سورة مائده (صفحة 112) مورد بررسی قرار می گیرد...

نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...

 

از آیات  24 تا 31 سورة مائده (صفحة 112)، سه‌آیة نخست، در ادامة آیات صفحة قبل، دربارة قوم بنی‌اسرائیل می‌باشند و پنج ‌آیة پایانی این ‌صفحه، داستان فرزندان ‌آدم (ع) و قتل هابیل به‌وسیلة قابیل ‌آمده ‌است.

این‌آیات، «داستان فرزندان ‌آدم را برای مردم تعریف می‌ کند که چگونه وقتی هر کدام، کاری را برای نزدیک تر شدن به پروردگار انجام دادند، از یکی از آن ‌دو مقبول‌ گشت، امّا از دیگری مورد قبول واقع نشد».

تقوا

 

سپس در پایان‌آیة 27 ، از زبان هابیل می‌فرماید: «إنَّما یَتَقَبَّلُ الله مِنَ المُتَّقین»؛ «خدا تنها از صاحبان تقوا و پرهیزگاران، عملی را می‌پذیرد».

درحقیقت، قرآن در این‌ آیه، ملاک «مقبولیّت» اعمال را ، «تقوا» معرّفی می‌کند. بنابراین، ممکن است عملی صحیح باشد؛ یعنی، تمام شرایط صحّت‌ آن‌عمل موجود باشد، امّا مقبول نباشد. شرط «مقبول بودن» آن چیست؟

این‌که شخص عامل، «تقوا» داشته باشد.

 

آن ‌چه ‌که توجّه به ‌آن دقیقاً لازم است، این‌که: قرآن‌ کریم، با تعلیمات‌ آسمانی‌اش، می‌کوشد روح و جان بشر را در مسیر تکامل افکنده و آن‌ را گوهری پاک و نورانی بسازد و این ‌را بفهماند که ملاک سعادت و شقاوتِ انسان، تنها عمل نیست.

 

 یعنی، خودِ عمل ، ارزشی ندارد. بلکه ازآن‌ نظر که بر روح انسان تأثیر گذار است، دارای ارزش می‌باشد.

در واقع، ملاک سعادت و شقاوتِ انسان، صفات روحی اوست. اگرآدمی دارای صفات پسندیده بود، سعادتمند است و اگر دارای صفات ناپسند بود، شقیّ و زیانکار است.

البته منظورمان از صفت هم، آن‌ حالت ثابت و استواری است‌ که در اثر تکرارِ عملی اثر بخش در جان ‌آدم پیدا می‌شود.

چون خداوند انسان را به‌گونه‌ای ‌آفریده‌ که خاصیّت انفعال و پذیرش دارد. یعنی هر عملی ‌که از او صادر می‌شود، اثری از آن، در روحش نقش می‌بندد. اعمال در نگاه ظاهری اتفاق می افتند و بعد از آن تمام می شوند مثلا ما سلام می کنیم و بعد از بسته شدن دهانمان دیگر صدایی شنیده نمی شود  

ولی از همین ‌اعمال، اثری در صفحة جان ما حک می‌شود و نقش می‌بندد که تا مدّتی باقی می‌ماند. حال، آن‌ عمل اثر گذار اگر تکرار نشود، آن‌ اثر به ‌مرور زمان، از بین می‌رود. امّا اگر آن‌عمل تکرار شود، طبیعی است ‌که ‌آن‌ا ثر نیز شدیدتر می‌گردد تا به حالتی می‌رسد که در جان تثبیت می شود و در اصطلاح علمی، تعبیر به ملکه می‌شود و آن ‌ملکه بر اثر تشدید، تبدیل به جوهری در درون انسان می‌شود که منشأ آثار و منبع افعال می‌گردد!

 

به عنوان مثال، شما قطعه زغالی را کنار آتش قرار می‌دهید. از این ‌آتش، حرارت اندکی به زغال می‌رسد.

تقوا ملاک قبولی اعمال

این‌حرارت در ابتدا بسیار کم است، که اگر دست به ‌آن‌ زغالِ حرارت ‌گرفته بزنید، اصلاً احساس ‌گرمی نمی‌کنید. ولی مدّتی‌ که ‌گذشت و تدریجاً حرارتِ پی ‌در پی به زغال رسید، کم‌کم می‌بینید روی زغال ‌گُل انداخت و سرخ شد و سرخی رو به شدّت رفت و در جسم زغال نفوذ کرد و عاقبت، تبدیل به یک قطعه ‌آتش شد. یعنی، همان‌ قطعه زغالی ‌که ابتدا، سرد و سیاه بود و اثری نداشت، اکنون، آتشی روشن و سوزان‌ گشته‌ که به هر چه برسد، آن ‌را می‌سوزاند.

نفْس‌ آدمی نیز دارای این‌خاصیّت است. یعنی، خداوند حکیم، آن ‌را چنین ساخته ‌که اگر در مجاورت اعمال خوب یا بد قرارگیرد، تدریجاً و پی ‌در پی از آن ‌اعمال، آثار نیک یا بد به او می‌رسد تا این‌ که عاقبت بر اثر اعمال بد، جان ‌آدم مبدّل به دیوی مهیب و غولی وحشتناک می‌شود که پیوسته، از او شرّ و فَساد می‌جوشد و پس از مرگ نیز، سر از جهنّم سوزان در می‌آورد و یا بر اثر انجام اعمال نیک، انسانی فرشته ‌خو می‌شود که پیوسته، از او خیر و صلاح و فضیلت تراوش می‌کند و پس از مرگ نیز، در بهشت ابدی جایگزین می‌گردد.

إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛ آن‌چه به سوی خدا صعود می‌کند و به او نزدیک می‌شود،

کَلِمِ طَیِّب و جوهر پاک قلب انسان است و اعمال صالحی هم‌ که به‌ وسیلة اعضا و جوارح تن انجام می‌پذیرد، چون نردبانی است ‌که ‌آن‌ قلبِ پاک و نورانی را بالا می‌برد.

تقوا ملاک قبولی اعمال

وگرنه، تنها، اعمال نیک، از نماز و روزه و حجّ و انفاق و اذکار و دعا و زیارت، در صورتی‌که هیچ اثری در روح و قلب انسان نگذارد و جوهر جان را از پلیدیِ خوهای زشت، از ریا و کبر و بخل و حرص و حسد،که موجب دوری از خدا می‌گردد، پاک نکند، تنها فایده ‌ای‌که از این‌اعمال، نصیب انسان می‌شود، این‌ است ‌که او محکوم به عذاب جهنّم نمی‌گردد و او را به جایگاه افراد بی نماز و روزه ‌نگیر و حج ‌نرفته نمی‌برند.

البتّه، این هم فایده‌ای بسیار بزرگ است، ولی‌ در سعادت انسان کافی نیست.

تقوا ملاک قبولی اعمال

 

زیرا تنها، جهنّم نرفتن ‌که ‌کمال نیست. ما می‌خواهیم از برکات حرکت در مسیر عبادت خدا بهشتی شویم و از درجات بلند و اعلا بهشتی بالا رفته و با اولیا و مقرّبان درگاه خدا هم‌ سایه و هم ‌مجلس شویم. و این‌افتخار، در انحصار پاکدلان و دارندگان قلب سلیم است؛

یَومَ لایَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنون إلاّ مَن أتَی الله بِقَلبٍ سَلیم؛

آن ‌قلبی ‌که از هرگونه بیماری‌های اخلاقی و بدی های عملی بهبود یافته و مزیّن به زیور اخلاق نیکو شده ‌است.

وگرنه، خود عمل انسان، از هر قبیل‌که باشد، به خودی خود، نه حسنه (خوب) است و نه سیّئه (بد)، نه ثواب دارد و نه عقاب. بلکه عملی که از آن‌ در قلب اثری‌ پیدا می‌شود، اگر مورد پسند خدا بود، تحت عنوان حسنه و عبادت ثبت می‌گردد و مستحِقّ ثواب می‌باشد و اگر ناپسند خدا بود، تحت عنوان سیّئه و گناه به حساب می‌آید و مستوجب عذاب می‌گردد.

در مورد حیوانی ‌که به‌عنوان قربانی، کشته می‌شود، می‌فرماید:

لَن یَنالَ الله لُحومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم؛

هرگز گوشت و خون‌ آن، نزد خدا مورد قبول واقع نمی‌شود، تنها، تقوا و توجّه قلبی شماست‌که ارزشمند در نزد خدا می‌باشد؛

 

إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛کَلِمِ طَیِّب

است ‌که به سوی خدا صعود می‌کند و آن ‌جان و روح پاک و نورانی انسان است ‌که با نردبان عمل صالح بالا می‌رود.

  

وگرنه، جان ‌آلوده و ظلمانی انسان، با نردبان هیچ عملی، اگرچه نماز و روزه و حج باشد، نمی‌تواند بالا برود و به جایگاه پاکدلان و روشندلان راه یابد.

و لذا قرآن، در همین ‌آیة 27، با کمال صراحت و قاطعیّت و با کلمة «إنَّما» که به معنای «فقط و فقط» می باشد، می‌فرماید و اعلام می‌کند:

«إنَّما یَتَقَبَّلُ الله مِنَ المُتَّقین»؛ «خدا، اعمال نیک را فقط و فقط از دارندگان تقوا می‌پذیرد!»

تقوا هم مانند کمربند محافظی است‌که در جان و روح انسان بر اثر مراقبت دائم در اطاعت امر و نهی خدا به‌وجود می‌آید و آدمی را بدون هرگونه دشواری، به انجام وظایف و پرهیز از گناهان وا می‌دارد.



[ شنبه 91/1/5 ] [ 7:27 عصر ] [ فولادپور ]

واقعیت‌هایی جالب درباره خواب

 


 

آدم‌ها در سراسر دنیا غالباً خواب‌هایى درباره تحت تعقیب بودن، مورد حمله قرار گرفتن و یا پرت‌شدن مى‌بینند. خواب‌هاى مشترک دیگر شامل رویدادهاى مدرسه، احساس یخ‌زدگى و بى‌حرکتى، دیر رسیدن و پرواز است.

 


 

آپنه خواب

 


1- همه خواب مى‌بینند

مردها خواب مى‌بینند. زن‌ها خواب مى‌بینند. حتى بچه‌ها خواب مى‌بینند. همه ما خواب مى‌بینیم، حتى کسانى که ادعا مى‌کنند که خواب نمى‌بینند هم خواب مى‌بینند. در واقع، پژوهشگران دریافته‌اند که افراد معمولا هر شب چند بار خواب مى‌بینند که هر کدام بین پنج تا بیست دقیقه طول مى‌کشد. بنابراین، در یک طول عمر معمولى، افراد به طور میانگین شش سال را صرف خواب دیدن مى‌کنند!

2- اغلب خواب‌ها فراموش مى‌شوند

براساس برآوردهاى صورت گرفته توسط آلن هابسون، پژوهشگر خواب، در حدود 95 درصد خواب‌ها کوته‌زمانى پس از بیدار شدن، فراموش مى‌شوند. چرا به یاد آوردن خواب‌ها دشوار است؟ براساس یک نظریه، تغییراتى که در مغز در خلال خوابیدن اتفاق مى‌افتد از پردازش و ذخیره‌سازى اطلاعات که براى شکل دادن حافظه مورد نیاز است، پشتیبانى نمى‌کند. اسکن مغزى از افراد به هنگام خواب نشان داده است که قطعه پیشانى، ناحیه‌اى که نقشى کلیدى در شکل دادن حافظه بازى مى‌کند، در خلال خواب REM (حرکات سریع چشم)، یعنى مرحله‌اى که خواب دیدن اتفاق مى‌افتد، غیرفعال است.

3- همه خواب‌ها رنگى نیستند

با وجودى که در حدود هشتاد درصد خواب‌ها رنگى هستند، امّا درصد کمى از افراد ادعا مى‌کنند که فقط خواب‌هاى سیاه و سفید مى‌بینند. در یک مطالعه، افرادى که در حال خواب دیدن بودند را از خواب بیدار مى‌کردند و از آ‌نها مى‌خواستند که از یک طیف رنگ، رنگى که مطابق با خوابشان بوده را انتخاب کنند. بیشترین رنگى که انتخاب شد، رنگ‌هاى روشن و ملایم بودند.

4- خواب زن‌ها و مردها متفاوت است

پژوهشگران به تفاوت‌هایى بین محتواى خواب‌هاى زن‌ها و مردها پى برده‌اند. در یک مطالعه، چنین نتیجه‌گیرى شده است که مردها بیشتر از زن‌ها خواب‌هایى درباره پرخاشگرى مى‌بینند. براساس گفته‌هاى "ویلیام دامهوف"، پژوهشگر خواب، زن‌ها خواب‌هاى طولانى‌تر و با شخصیت‌ها و اشخاص بیشتر مى‌بینند. در ارتباط با شخصیت‌هایى که نوعاً در خواب‌ها ظاهر مى‌شوند، در خواب مردها تعداد شخصیت‌هاى مرد دو برابر تعداد زن‌هاست در حالى که زن‌ها درباره هر دو جنسیت تقریباً به طور برابر خواب مى‌بینند.

5- حیوانات هم احتمالاً خواب مى‌بینند

آیا تاکنون سگ یا گربه‌اى را دیده‌اید که پا یا دمش را در هنگام خواب تکان مى‌داده است؟ هر چند با اطمینان نمى‌توان در این مورد صحبت کرد، اما پژوهشگران معتقدند که حیوانات نیز احتمالاً خواب مى‌بینند. حیوانات نیز مانند انسان‌ها، مراحل خواب شامل چرخه‌هاى REM و NREM را طى مى‌کنند. در یک مطالعه، به گوریلى چند نماد به عنوان ابزار ارتباطى آموخته شد. در یک مقطع، گوریل علامت «شکل خواب» را انتخاب کرد و این احتمالاً نشانگر این بود که تجربه خواب دیدن داشته است.

6- شما مى‌توانید خواب‌هایتان را کنترل کنید

خواب روشن خوابى است که شما با وجودى که هنوز در حال خواب هستید اما از این که دارید خواب مى‌بینید آگاهى دارید. در خلال این نوع خواب، شما مى‌توانید غالباً محتواى خوابتان را کنترل یا هدایت کنید. تقریباً نیمى از مردم مى‌توانند به یاد آورند که حداقل یک‌بار چنین خوابى را تجربه کرده‌اند و برخى افراد به دفعات چنین تجربه‌اى را داشته‌اند.

7- هیجانات منفى در خواب‌ها متداول‌ترند

در طول یک دوره چهل ساله، "کالیون هال"، پژوهشگر، بیش از پنجاه‌هزار خواب را از دانشجویان دانشکده ثبت کرد. این گزارش‌ها در خلال دهه 1990 توسط یکى از دانشجویان هال به نام ویلیام دامهوف در دسترس عموم قرار گرفت. گزارش خواب‌ها نشان داد که بسیارى از هیجانات از جمله شادى، لذت و ترس در خواب‌ها وجود داشته است. متداول‌ترین هیجانى که در خواب‌ها وجود داشته اضطراب بوده و به طور کلّى هیجانات منفى بسیار بیشتر از هیجانات مثبت بوده است.

8- نابینایان نیز خواب مى‌بینند

با وجودى که کسانى که قبل از پنج سالگى بینایی‌شان را از دست داده‌اند، در دوران بزرگسالى خواب‌هاى تصویرى نمى‌بینند امّا هنوز خواب مى‌بینند. علیرغم فقدان تصاویر، خواب افراد نابینا به همان پیچیدگى و روشنى افراد بیناست. خواب افراد نابینا به جاى حس تصویرى، معمولاً شامل اطلاعاتى از دیگر حواس نظیر صوت، لمس، مزه، شنوایى و بویایى است.

خمیازه کشیدن و خواب آلودگی

 


9- در هنگام خواب دیدن، عضلات‌تان فلج هستند

مشخصه خواب REM، مرحله‌اى که خواب دیدن در خلال آن اتفاق می‌افتد، فلج عضلانى است. چرا؟ این پدیده، فقدان کشیدگى طبیعى عضلانى در خواب نام دارد و شما را از حرکت و نقش بازى کردن در خواب‌هایتان به هنگام خوابیدن باز مى‌دارد. اساساً به دلیل آن که نورون‌هاى حرکتى تحریک نمى‌شوند، بدن شما حرکت نمى‌کند.

در برخى موارد، این فلج عضلانى حتى تا ده دقیقه پس از بیدار شدن نیز ادامه مى‌یابد. وضعیتى که به آن فلج خواب مى‌گویند. آیا تا کنون برایتان پیش آمده که وسط یک خواب وحشتناک از خواب پریده باشید و ببینید که قادر به حرکت نیستید؟ با وجودى که این تجربه ترسناکى است امّا به عقیده متخصصان کاملاً عادى است و تنها چند دقیقه طول مى‌کشد تا کنترل عادى عضلانى باز گردد.

10- بسیارى از خواب‌ها عمومیت دارند

با وجودى که خواب‌ها غالباً به شدّت تحت تأثیر تجربیات فردى ما هستند، امّا پژوهشگران دریافته‌اند که برخى موضوعات در بین فرهنگ‌هاى مختلف، بسیار مشترکند. براى مثال، آدم‌ها در سراسر دنیا غالباً خواب‌هایى درباره تحت تعقیب بودن، مورد حمله قرار گرفتن و یا پرت‌شدن مى‌بینند. خواب‌هاى مشترک دیگر شامل رویدادهاى مدرسه، احساس یخ‌زدگى و بى‌حرکتى، دیر رسیدن و پرواز است.



[ چهارشنبه 90/12/24 ] [ 10:55 صبح ] [ فولادپور ]

عشق از دیدگاه امیرالمؤمنین(علیه السلام)

 

 

امام علی

 

یکی از ویژگی های انسان محبت و دلبستگی و به عبارت دیگر عشق و دلدادگی اوست . این خصوصیت مختص به انسان بوده و گاه در میان انسان با انسان دیگری هویدا می شود و گاه میان انسان با موجود جانداری مثل گل وگیاه و یا حیوانات نمایان می گردد و یا حتی دلبستگی میان انسان با شیء بی جان نیز می تواند وجود داشته باشد. در این میان عشق و دلبستگی دیگری نیز مطرح است و آن عشق انسان به تعالی و خداست.

 

 


 

معنای عشق

مرحله نهایی و درجه آخر محبت را عشق گویند. عشق کیفیت روانی است که همه استعدادها و نیرو های درونی آدمی را در به ثمر رسانیدن گرایش ها و محبت شدید به آنچه خیر و کمال تلقی شده است آماده می نماید. مفهوم جامع عشق عبارت است از نهایت خواستن حقیقتی ( معشوق ) که از نظر جمال و کمال برای خود آدمی عالیترین آرمان تلقی شده است .

انسان در پدیده عشق همه ابعاد حیات خود را به معشوق پیوند می زند لذا عشق یک انسان می تواند بیان کننده ارزش همه ابعاد حیات او باشد .

در نهج البلاغه نیز مانند سایر متون اسلامی تمام معانی عشق الهی را در ذیل واژه محبت می توان یافت که حضرت علی پیرامون آن سخنان زیادی بیان فرموده است. محبت در نتیجه شناختی است که سالک به خدا دارد یعنی بدون شناخت صحیح از خدا این عشق و محبت حاصل نمی شود. غزالی معتقد است محبت بدون معرفت ممکن نیست. هر چه شناخت انسان کاملتر و غنی تر باشد محبت بدان نیز افزایش می یابد

اقسام عشق

1. قسم مجازی نامعقول: منشاء آن شهوانی است . این نوع عشق در مورد اکثریت انسانها به کار می رود . این نوع عشق را امام  علی (علیه السلام) فرموده اند، بینایی آدمی را که عبارت است از اندیشه و تعقل و درک و احساسات برین و کمال جویی، از بین می برد و او را به بیماری دل که اختلالات روانی است مبتلا می سازد.

2. قسم معقول: عبارت است از محبت شدید و گرایش حیاتی به کمالات و خیرات عالیه مانند معرفت، نوع دوستی که به درجه محبت شدید و گرایش حیاتی برسد و اخلاق فاضله جلوه هایی از کمال می باشد.

3. قسم فوق معقول: که در اصطلاح فلسفه  و عرفان عشق حقیقی نامیده می شود . معشوق دراین عشق فقط خداوند است و این همان مرحله اعلای کمال است .

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید                   ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی

در این عشق است که همه قوای مغزی و روانی آدمی شکوفا شده و به فعلیت می رسد.

خدا

 


نهج البلاغه و سخن از عشق

در نهج البلاغه از عشق به معنای منفی آن سخن گفته شده است . حضرت آن را کور کننده چشم عقل و کر کننده گوش عقل و دل دانسته است. « هر کس به چیزی عشق ناروا ورزد نابینایش می کند و  قلبش را بیمار کرده  با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی بیمار می شنود . خواهش های نفس پرده عقلش را دریده ، دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته بی اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانی است که چیزی از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر می گردد ، و هر چه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد.» ( نهج البلاغه ، خطبه 109)

با تقسیماتی که برای عشق بیان کردیم می توان گفت آنچه از عشق در این خطبه مراد حضرت بوده ، عشق از نوع اول آن، که برگرفته از شهوت است می باشد. و عشق در نوع عالی آن که قسم سوم بود نه تنها کور کننده چشم دل و عقل نیست بلکه نهایت شکوفایی عقل و دل انسان است.

در نهج البلاغه نیز مانند سایر متون اسلامی تمام معانی عشق الهی را در ذیل واژه محبت می توان یافت که حضرت علی علیه السلام پیرامون آن سخنان زیادی بیان فرموده است. محبت در نتیجه شناختی است که سالک به خدا دارد یعنی بدون شناخت صحیح از خدا این عشق و محبت حاصل نمی شود. غزالی معتقد است محبت بدون معرفت ممکن نیست. هر چه شناخت انسان کاملتر و غنی تر باشد محبت بدان نیز افزایش می یابد.

عشق به خدا یک طرفه نیست که منجر به افسردگی و دلمردگی شود . اگر او را دوست داشته باشی مطمئن باش خدا تو را بیشتر دوست خواهد داشت چنانکه در قرآن کریم به این امر اشاره شده است. تمام عشق ها به آن محبوب بی پایان باز می گردد و او نیز این عشق را با کیفیت عالی تری به بنده باز می گرداند

عالی ترین عشق

در دانایی انسان همین بس که ارزش خویش را بشناسد این انسان دیگر حاضر نیست که خود را متوجه هر چیزی ساخته که ارزش او را زیر سوال ببرد و یا از آن بکاهد لذا برای عاشق شدن نیز باید گزینه ایی را یافت که لیاقت این عشق و محبت آدمی را داشته و ثمری برای انسان به همراه داشه باشد. فراوانند داستان عشق و دلدادگی هایی که منجر به خطاهای بزرگ و فاحشی می شود، اینها عشق واقعی نیستند، هوس هایی هستند که آتش آن برای مدتی شعله ور گشته و پس از به آتش کشیدن و خاکستر کردن زندگی فرد و اطرافیانش رو به خاموشی می نهد و گاهی تبدیل به نفرت می شود. چه کسی لیاقت عشق اشرف مخلوقات را دارد؟ باید به کسی عشق ورزید که در جهان هستی والاتر از او نتوان یافت و او کسی نیست جز خداوند متعال که عشق به او پایان ناپذیر خواهد بود و دیگر محبت ها نیز در طول محبت او و برای او و به خاطر اوست.

عشق دو طرفه

عشق به خدا یک طرفه نیست که منجر به افسردگی و دلمردگی شود. اگر او را دوست داشته باشی مطمئن باش خدا تو را بیشتر دوست خواهد داشت چنانکه در قرآن کریم به این امر اشاره شده است. تمام عشق ها به آن محبوب بی پایان باز می گردد و او نیز این عشق را با کیفیت عالی تری به بنده باز می گرداند که حضرت علی(علیه السلام) فرموده: خدا نیز بی هیچ نازک دلی دوست می دارد و خشنود می شود.

هستی و عشق و محبت

عشق و محبت در هستی و جهان نیز تأثیر به سزایی دارد که نظام علّی و معلولی جهان را تحت تأثیر خود قرار می دهد و به همین دلیل است که خداوند دین اسلام را بر پایه محبت بنا نهاده است تا به این وسیله آموزه و دستورات اسلام را برای همه ملّت ها پسندیده و مطلوب گرداند چرا که با محبت می توان دلها را تسخیر کرد چنانچه حضرت علی در نهج البلاغه می فرمایند : این اسلام دین خداست خوب ترین خلق خویش را بدان اختصاص داد، پایه هایش را بر دوستی استوار داشته است.



[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 7:58 عصر ] [ فولادپور ]

روش هایی برای زندگی بهتر
 

زیستن انسان نیاز به الگو و برنامه مدون و از پیش تعیین شده دارد و لازم است که تک تک انسان ها در این جهت کوشش لازم را به عمل آورند.در این میان، انسان مکتبی و برخوردار از جهان بینی الهی، باید به آموزه های دینی خویش رجوع کند و از دستورات برآمده از وحی توشه برگیرد.از طرف دیگر نیز شاهدیم که آخرین مکتب آسمانی(شرع مقدس اسلام)نیز برای ریزترین موارد و جزئیات زندگی امت، برنامه مدون و مشخص ارائه کرده است و به بیان مبانی و اصولی پرداخته که می توان بر اساس آن و براساس مقتضیات زمان به پرداخت و استخراج برنامه های کاربردی پرداخت.
زندگی براساس آموزه های اسلامی، متضمن شرایط، وسایل، شیوه ها و اهداف خاصی است.وظیفه هر مسلمان آن است که نظر شارع مقدس را به عنوان صحیح ترین اهداف زندگی خویش برگزیند و برای رسیدن به آن اهداف، از شیوه ها و دستورالعمل های صحیح بهره گیرد.دستورالعمل هایی که خالق هستی، آنها را به انسان دین مدار توصیه و تأکید کرده است.
هدف از زندگانی در دیدگاه اهل دین، بهره گیری از فرصت کوتاه عمر در جهت دستیابی به قرب و رضای الهی است و لذا برای دستیابی به این هدف مقدس، باید به روش های خاصی تمسّک جوید.شیوه هایی از قبیل قناعت در مادیات، ساده زیستی، مهرورزی، دوری از تکبر و حرص، اجتناب از علو و برتری جویی، حقیقت جویی، عدالت محوری و قس علی هذا(توضیح در باب هر کدام از موارد مذکور نیازمند گفتار و مقاله های جداگانه است).
یکی از شیوه های کارساز برای زندگی مبتنی بر نظرات الهی، زهد و ساده زیستی است.از قضا این مبحث از کلام، درهمه ادیان و زمان ها، مورد تأکید جدی و توصیه قوی از جانب خداوند بوده و هست و به انحناء مختلف چه در باب نظر و چه در زمینه عمل، توسط رابطان وحی و نمادهای دینی، مردم به این گونه زندگی ترغیب و تشویق شده اند.
به نظر می رسد برای بحث درباره ساده زیستی و زدگی توأم با زهد و قناعت(به عنوان یک روش زیستن)باید از الگوی تحقیق مناسبی بهره گرفت.برای بررسی همه جانبه و جامع الاطراف این مفهوم، می توان در شش لایه و سطح، به تحقیق پرداخت که به صورت خلاصه از این قرار است:
سطح نخست:کنکاش در گفته های مستقیم خداوند(قرآن و احادیث قدسی)در باب بازخوانی تعاریف، شرح و توصیه های مرتبط با این موضوع.
سطح دوم:کنکاش در گفته های معصومین(ع)که نزدیک ترین منبع به وحی و نظرات خداوندی است.
سطح سوم:بازخوانی سیره نبوی به عنوان الگوی برتر و اسوه حسنه در زمینه ساده زیستی و دوری از تجمل(برگرفته از توصیه الهی :لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه -احزاب /2).
سطح چهارم:بررسی در سیره ائمه عصمت و طهارت و به خصوص زندگانی مشترک امیرالمؤمنین(ع)و حضرت فاطمه زهرا(س)به عنوان بهترین نمونه کاربردی.
سطح پنجم :بازخوانی نقش زندگی ساده و به دور از مال اندوزی و همراه با قناعت در زندگانی انبیاء مختلف و امت های پیشین.
سطح ششم:نگاه دوباره به زندگی اوتاد، صلحا و بزرگان دین و بررسی عملکرد پیروان واقعی معصومین که در هر دوره و زمان یافت می شوند.
با توجه به شش سطح مطروحه، مشخص می شود که نیاز است در قالب سلسله مقالات تحلیلی -تحقیقی به فعالیتی جدی و گسترده پرداخته شود تا تمام زوایای بحث که از نیازهای جدی زندگی معاصر است، روشن و آشکار شود.
اندیشه های غلط و شبهه های زندگی متمدن درباره بهره گیری از مال و منال دنیا، ذم ساده زیستی، توصیه بر پرهیز از قناعت و اشتیاق روز افزون به جمع مال؛ تماماً ضرورت بحث را درمقطع کنونی دو چندان می کند.

اندکی از دریا
 


در این مجال اندک، به عنوان اولین نمونه سزاوار است که به رفتار یکی از برترین الگوهای تاریخ اسلام، امیر مؤمنان(ع)رجوع کنیم.امروز در میان عامه مردم قسمت هایی از بیانات ایشان در نهج البلاغه که در باب توصیه به زهد و دعوت به قناعت طرح شده است، مشهور و معروف است.به عنوان نمونه نامه ایشان به فرماندار بصره(عثمان بن حنیف انصاری)در سال 36 هجری که دعوت مهمانی سرمایه داری از مردم بصره را پذیرفت، از شهرت خاصی برخوردار است.آنجا که نوشتند:
«پس از یاد خدا و درود؛ پسر حنیف؛ به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره تو را به مهمانی خویش فراخوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی.خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذا پی در پی جلو تو نهادند.گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سرسفره دعوت شده اند.اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره می خوری؛ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی دانی، دور بینداز و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری، مصرف کن(ترجمه نامه 45 از نهج البلاغه).
«والله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها»به خدا سوگند من بر پیراهنی که به تن دارم، آن قدر وصله زده ام که از آن که(بدان)وصله می زد، خجالت کشیدم».(نهج البلاغه -خطبه 159).و این کلام از امیرالمؤمنین(ع)، پرده از ساده زیستی اعجاب آور ایشان بر می دارد.
از دیگر شخصیت های برتر تاریخ اسلام که از جایگاهی ممتاز برخوردارند، حضرت فاطمه زهرا(س)هستند.یکی از پررنگ ترین شاخصه های زندگی ایشان، بعد ساده زیستی و قناعت حیرت انگیز ایشان است.همواره زندگی ایشان، لباس ایشان، نحوه سلوک و رفتارشان، از سادگی خاص و ویژه ای برخوردار بوده.باید اذعان کرد که ایشان عمدتاً نادار و محتاج نبودند.لیکن بینش آسمانی ایشان چنین زندگی را برایشان رقم می زده است.
زهرا(س)دختر اولین شخص عالم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد(ص)بود و مادرش ثروتمندترین مردم حجاز.با این حال می بینیم در شب زفاف لباس عروسی اش را به سائل می دهد و با تنها پیراهن کهنه ای که دارد، به خانه شوهر می رود.
در میان شخصیت های خارج از حوزه عصمت وبه عنوان بارزترین نماد ساده زیستی در جهان معاصر می توان به زندگانی امام راحل(ره)-بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی ایران -رجوع کرد.شخصیت عظیم و عزیزی که منشأ بزرگترین تحول هزاره دوم در سطح جهانی شد و تا آخرین لحظه حیات، از بزرگترین مقامات سیاسی -حکومتی دنیا فقط در میانه اطاقی چند متری، به دور از هر گونه آداب تجمل و آرایش اضافی ملاقات می کرد.(درحالی که رؤسای کشورها مجبور بودند بر خلاف آداب دیپلماتیک روز دنیا به هنگام ورود، کفش از پا جدا کنند و گهگاه روی زمین بنشینند.)شخصیتی که با وجود هواداران بسیار، هیچ گاه در مسیر زندگی تحت تأثیر اطرافیان قرار نمی گرفت.
شنیده ایم این جمله معروف ایشان را که در زمان های مختلف وقتی می دیدند یا می شنیدند کسی ناخواسته یا به عمد جزئی کوچک به زندگی ایشان اضافه کرده که کمی بوی تجمل و اسراف می داده، می فرمودند:«مثل اینکه می خواهند ما را جهنمی کنند».شاید به همین دلیل بود که ایشان جزئیات روزمره زندگی شان را زیر نظر داشتند با دقت نظر خاص رتق و فتق امور زندگی را شخصاً دنبال می کردند.
بحث از مفاهیم مقدسی چون زهد و قناعت و ساده زیستی مادامی که در بند حرف و سخن باقی بماند، هیچ اثری نخواهد داشت.مهم آن است که این مفاهیم به رشته عمل دربیایند و در ریزترین اجزای زندگی آدمی به ایفای نقش بپردازند و این مستلزم تلاش گسترده صاحبنظران و کارشناسان فرهنگی -دینی است و نیز رسالتی عظیم که بر دوش تک تک شهروندان جامعه اسلامی است تا از مضامین اسلامی در زندگی مادی و معنوی خود بهره بگیرند.

نکته:
 


رهگذری زیر سایه درخت
ابن مسعود می گوید:روزی وارد اتاق پیامبر(ص)شدم، در حالی که حضرت روی حصیر خوابیده بود.همین که پیامبر(ص)از خواب بیدار شد، دیدم که به واسطه فشار چوب های خشک و زبر حصیر،اثرش روی بدن مبارک پیامبر(ص)دیده می شود.وقتی که این وضع را دیدم، به حضرت عرض کردم.اجازه بدهید من با سایر اصحاب برای اتاق شما وسایل استراحت و آسایش فراهم کنیم.حضرت فرمودند:وسایل استراحت بیشتری برای این دنیا لازم نیست زیرا من مانند مسافر و رهگذری هستم که در سایه درختی استراحت می کنم و باید پس از اندکی استراحت به مقصد خود حرکت کنم(کنز العمال، جلد 3، صفحه 243.).
منبع:نشریه آیه، ویژه نامه دین و فرهنگ.



 



[ شنبه 90/11/15 ] [ 12:23 عصر ] [ فولادپور ]
........ مطالب قدیمی‌تر >>

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب