یامعین الضعفاء |
بسم الله الرحمن الرحیم تردیدی در وجود شیطان و وسوسه هایش وجود ندارد، موجودی که خود و یارانش مانند سایه دنبال ما هستند و در روایت نبوی می خوانیم: عَلَى کُلِّ قَلْبٍ خَادِمٌ مِنَ الشَّیْطَانِ فَإِذَا ذَکَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَنَسَ وَ إِذَا تَرَکَ الذِّکْرَ الْتَقَمَهُ فَجَذَبَهُ وَ أَغْوَاهُ وَ استنزله [اسْتَزَلَّهُ] وَ أَطْغَاه (1)؛ پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: هر دلى شیطانى دارد و تلاش مىکند تا او را فریب دهد، پس اگر خدا را یاد نمود، از او دور مىشود و اگر یاد خدا را کنار گذاشت، آن شیطان به او نزدیک مىشود و او را متوجه خود مىسازد و گمراهش مىکند و به لغزشش و مىدارد، تا کمکم او را به طغیان وا دارد. (2) و خداوند در قرآن کریم می فرماید: وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِین (3)؛ و هر کس از یاد [خداى] رحمان روی بگرداند، بر او شیطانى مىگماریم تا براى وى ههمنشین و دمسازی باشد. خیلی از اوقات فراموش می کنیم که چنین موجودی هست، اما او چطور؟ آیا ما را رها می کند؟ در نوشتار پیش روی، نکات بیدار کننده ای را در این باره از زبان عالم ربانی، مرحوم «آیت الله حق شناس» می خوانیم: «شیطان میفهمد که چه کسی در مقام مراقبه است و همینکه ببیند از حالت مراقبه خارج شد؛ به او نزدیک میشود. شیطان میفهمد که چه کسانی در مقام مراقبه هستند و چه کسانی از یاد خدا روی برگردانند. مقام مراقبه این است که بدانیم در حضور و محضر کسی هستیم که حتی نسبت به خطورات و تصورات ذهنی ما هم آگاه است. شخصی سؤالکرد: یابن رسولالله! معنای آیهی «علیمٌ بذات الصدور» چیست؟ حضرت فرمود: یعنی تصوراتی که در ذهن شما پیدا میشود، خیال معصیت که میکنید، همهی اینها در حضور و محضر پروردگار است.» (4) «بدانید که اگر مقام مراقبه را از دست دادید؛ شیطان جلو میآید و پردههایی برای شما به نمایش میگذارد. اگر دو دقیقه از پروردگار غفلت بکنید، شیطان خیلی ذوق میکند، اگر 10 سال پیش یک معصیتی کرده باشید؛ آن را در برابر شما جلوه میدهد، با خاطرات ذهنی شما معاشقه میکند، مناظر شهوتانگیر را در مقابل شما به نمایش میگذارد. اگر با این روش نتوانست شما را اغفال بکند؛ به راههای دیگر متوسل میشود، تا اینکه شما سلام نماز را بدهید! حضرت فرمود: شما قادر نیستید وسوسه را از الهام تمییز بدهید؛ مگر به دوام مراقبه. «وَ لَنْ تَقْدِرَ عَلَى هَذَا وَ مَعْرِفَةِ إِتْیَانِهِ وَ مَذَاهِبِ وَسْوَسَتِهِ إِلَّا بِدَوَامِ الْمُرَاقَبَةِ وَ الِاسْتِقَامَةِ عَلَى بِسَاطِ الْخِدْمَةِ وَ هَیْبَةِ الْمُطَّلِعِ وَ کَثْرَةِ الذِّکْرِ» (5) خدا رحمت کند علامهی طباطبائی(ره) را که فرمود: اول مراقبه است، وسط هم مراقبه است، آخر هم مراقبه است . وقتی مقام سوم آمد، همه چیز را میسوزاند.» (6) استاد حق شناس: «شیطان مراقب انسان است. همین که انسان از جناب اقدس حق غافل شود؛ شیطان به سمت او میآید. «وَ نَسِیَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّه» (7) برای اولیاء خدا مستحبات مانند واجبات است. اولیای حق به شیطان مهلت نمیدهند. خدا رحمت کند علامهی طباطبائی(ره) را که همیشه مشغول ذکر بود. یا مشغول ذکر «لا اله الا الله» بودند، یا «سبحان الله» یا صلوات. اگر کسی سؤال میپرسید؛ جواب میدادند و دوباره مشغول به ذکر میشدند. اولیای خدا همیشه در مقام مراقبه و استقامت در انجام وظایف شرعیه (نماز اول وقت و...) هستند. پروردگار هم به دوام مراقبه و استقامتشان آنها را حفظ میکند.» (8) «یکی از رفقا که در میان شماست، میگوید: من میفهمم که این خبیث چه وقت میآید! میفهمم که آنچه به ذهن من خطور کرده است، شیطانی است یا رحمانی؟ راه فهم اینکه شیطان کی میآید، مراقبه است، داداشجون!» (9) استاد حق شناس: «حضرت میفرمایند: آن اشخاصی که اوقاتشان را بیهدف و مهمل میگذرانند (اما المهمل لاوقاته)، آنها در معرض صید شیطاناند. بعد میفرمایند: «فَاعْتَصِمْ بِحَبْلِ اللَّهِ الْأَوْثَقِ وَ هُوَ الِالْتِجَاءُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى» (10) پس با التجاء به پروردگار به ریسمان محکم الهی چنگ بزن. شیطان از هیچکس صرف نظر نمیکند. برای هر کسی در هر موقعیتی ابزار صید دارد، حتی برای مراجع! وقتی آن شخص شیطان را در خواب دید، از او پرسید که این ریسمان بزرگ برای کیست؟ شیطان جواب داد: برای شیخ انصاری(ره) است! همان شیخ انصاری(ره) که کتابهای او را مجتهدین میخوانند.» (11) با ذشت سالیان دراز از عمر شیطان، علم و تجربیات فراوانی را کسب نموده است و برای فریب هر کسی، از راه مناسب خودش وارد می شود. مثلا ممکن است انسان مقدسی را از راه اینکه یک بار نباید نماز اول وقت تو ترک شود، گرفتار گناهانی نماید و برعکس برای دور کردن انسان از فضائلی چون نماز شب، نماز جماعت و...، امور دیگری را برایش مهمتر جلوه دهد و به آن رنگ شرعی بزند. آیت الله حق شناس می فرمایند: «شیطان آرام آرام انسان را از راه راست منحرف میکند. اول نمیگوید که نماز جماعت نخوان. در ابتدا وسوسه میکند که لزومی ندارد نمازت را اول وقت بخوانی! یا اینکه ضرورتی ندارد که نماز شب بخوانی! فردا باید برای تأمین زندگی زن و بچهات سر کار بروی! اگر نماز شب بخوانی؛ خسته میشوی و به کار فردا نمیرسی! نماز شب مستحب است! اگر خسته شوی؛ دیگر نمیتوانی به مردم خدمت کنی! بعد از اینکه شما را از نماز شب محروم کرد؛ آنوقت میآید سراغ نماز جماعت و همینطور قدم به قدم شما را از هدف دور میکند. شیطان حرفهایی میزند و استدلالهایی میکند که اگر به مرجع تقلید هم عرضه کنید؛ میگوید: عجب حرفهای پختهای! وسوسه میکند که نماز جماعت چه ضرورتی دارد؟ همان جا، اول وقت نمازت را بخوان و حوائج مردم را هم برآورده کن! رکعت اول نرسیدی، رکعت دوم. دوم نشد، سوم و همینطور آرام آرام پیش میآید. «فَإِنَّهُ یَفْتَحُ لَکَ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ بَاباً مِنَ الْخَیْرِ لِیَظْفَرَ بِکَ عِنْدَ تَمَامِ الْمِائَةِ فَقَابِلْهُ بِالْخِلَافِ وَ الصَّدِّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ الْمُضَادَّةِ بِاسْتِهْوَائِهِ»(12) شیطان همهی مسائل شرعی را میداند. نود و نه راه خیر در برابر تو قرار میدهد که هیچ اشکال شرعی ندارد؛ اما در راه صدم سقف را بر سرت خراب میکند! امامصادق(علیه السلام) هم میفرماید: هرچه شیطان میگوید، حقیقت برخلاف آن است. نباید به وسوسهی شیطان توجه کنید. باید برای نماز شب برخیزید. من باید برای نماز شب بلند شوم. من باید اول وقت در نماز جماعت شرکت کنم، چرا که امام(علیه السلام) فرموده است: هر کس که نمازهایش را در اول وقت بجا بیاورد؛ ملکالموت وعده داده که خودش به او شهادتین را تلقین کند!» (13) حضور قلب بیشتر، در نماز فرادی گاهی شیطان برای اینکه، ما را از فضیلتهای بزرگی چون نماز اول وقت، رفتن به مسجد، نماز جماعت و... باز دارد، ممکن است هنگام پرداختن به آنها تلاش بیشتری برای از دست رفتن حضور قلب کند و از سوی دیگر مثلا هنگام نماز فرادی، چند باری کمتر به سراغ ما بیاید تا احساس حضور قلب و لذت بیشتری به ما دست دهد؛ اما کسی که دست به دامان معارف اهل بیت علیهم السلام است، می تواند تشخیص دهد که کدام یک مورد رضایت خدای متعال است و با استقامت در انجام آن، استمداد الهی هم به دنبالش بیاید و شیطان را دست به سر نماید. استاد حق شناس می فرماید: «کسی از رهبرکبیر انقلاب(ره) سؤال کرده بود که من وقتی نمازم را فرادی میخوانم، حضور قلب بیشتری دارم! نمازم را فرادی بخوانم یا به جماعت؟ ایشان در جواب فرموده بود: نماز جماعت با همان فضیلتهاییکه از اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است، از این نماز فرادی-که در آن حضور قلب بالاتری داری- برتر و بالاتر است.» (14) و می فرماید: «از بنده دائم میپرسند: برای رشد معنوی چه کار بکنیم؟ باید به وظایف شرعیه عمل نمود، البته با اخلاص در نیت. همین کار را انجام دهید. نمازت را هر طور میخوانی، بخوان؛ ولی به مسجد بیا. اگر هم گفتند ریا میشود؛ باز هم بیا به مسجد. شیطان اذیت میکند. باید به مسجد بیایی که نَفَس کشیدنت هم عبادت باشد: فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا (15) هر کس میخواهد لقاء پروردگارش را بچشد، باید عمل صالح همراه با اخلاصِ در نیت داشته باشد. فرمود: «الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِی اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِی» (16) هرکسی نمیتواند به این مقام برسد، مثل بیع فضولی است.» (17) آیت الله حق شناس می فرماید: «شیطان از جلو و از پشت سر میآید، آقاجان من! از جلو میآید تا کار آخرتت را کوتاه کند. وسوسه میکند که ول کن بابا! آخوندها کار را سخت کردهاند! از پشت سر میآید و امر میکند به جمع کردن مال و بخل ورزیدن به اداء حقوق واجب، بخل ورزیدنی که مانع استجابت دعای شماست. شیطان وسوسه میکند که اموال را جمع کن! پیری داری! کوری داری! دخترها را باید شوهر بدهی! «آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ» (18) نمیدانی که سهم امام (علیه السلام) را همین آخوندها باید بگیرند و برای غیر آخوندها جایز نیست. برای اینکه سهم امام(علیه السلام) را باید به مرشد و مسترشد داد، یعنی به کسانی که بنای دین امام زمان(علیه السلام) را نگهداری میکنند. یک کینه و حسدی در دلت درست میکند تا بگویی: نمیخواهم سهم امام(علیه السلام) را به این آخوندها بدهم! شیطان از سمت راست میآید و شبهات را در نظر انسان جلوه میدهد. وسوسه میکند که خدا «ارحم الراحمین» است! کوه را به کاهی میبخشد! آخوندها کار را سخت کردهاند! و از این دست شبهات.. و از دست چپ هم مشتهیات نفسانی و لذایذ شهوانی را در نظر انسان جلوه میدهد.» (19)
پی نوشت ها: (1) إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص61 (2) ارشاد القلوب- ترجمه سلگى، ج1، ص160 و 161 (3) الزخرف: 36 (4) سایت وارثون (5) مصباح الشریعة، ص79، باب 35 فی الوسوسة (6) سایت وارثون (7) اشاره به روایت حضرت صادق علیه السلام: لا یَتَمَکَّنُ الشَّیْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَکَنَ إِلَى نَهْیِهِ وَ نَسِیَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّهِ...؛ شیطان نسبت به انسان، تمکن وسوسه کردن پیدا نمی کند، مگر آنکه انسان از ذکر پروردگار متعال اعراض کرده و فرمانها و دستورهاى الهى را سبک شمرده و بر نواهى و مناهى او تکیه زده و از علم و آگاهى و احاطه خداوند متعال غفلت بورزد... (مصباح الشریعة، ص79، باب 35 فی الوسوسة) (8) سایت وارثون (9) همان (10) مصباح الشریعة، ص80، باب 35 فی الوسوسة (11) سایت وارثون (12) صباح الشریعة، ص80، باب 35 فی الوسوسة (13) سایت وارثوk (14) همان (15) کهف/ 110 (16) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج67، ص249، باب54 الإخلاص و معنى قربه تعالى؛ الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، (کلیات حدیث قدسى)، ص331، باب11؛ منیة المرید، ص133 فصل2 (17) سایت وارثون (18) تفسیر القمی، ج1، ص224،تفسیر سورة الأعراف(7): الآیات 17 الى 24؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج11، ص133، باب 2 سجود الملائکة (19) سایت وارثون
[ جمعه 90/11/14 ] [ 12:6 عصر ] [ فولادپور ]
یکی از بهترین کاسبان قرن
حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی، شاعر متخلص به ساعی و از عارفان معاصر است که در حدود نودسالگی، در سال 1357 در تهران درگذشت.
![]()
حاج مرشد که بود؟ وی در بازار تهران جنب مسجد جامع، طباخی داشت و برای مردم سخنرانیهای هفتگی برپا میکرد. چون با مردم با زبان شعر و پند و اندرز برخورد میکرد، به حاج مرشد معروف بود. تنها نسخه دیوان اشعار عرفانی ساعی، در زمان خود در آتشسوزی مغازهاش سوخت. از این رو پس از تدوین اشعار بهجامانده، به دیوان سوخته مشهور شد. او اجازه چاپ اشعار خود را نمیداد؛ اما پس از درگذشتش، تا کنون چند بار چاپ شده است. آتشسوزی دکان مرشد چلویییک روز در مغازه جناب مرشد، آتشسوزیای رخ میدهد؛ به طوری که اغلب اثاثیه داخل دکان در آتش میسوزد. یکی از شاگردان میگفت: برای اینکه این خبر، حاج مرشد را ناراحت نکند و با صحنه آتشسوزی صدمهای نبیند، خود را اول بازار بر سر مسیر حاج مرشد رساندم که به نحوی این خبر را به اطلاع او برسانم تا با علم به آتشسوزی، وارد دکان شود. گفت: در بین راه خبر آتشسوزی مغازه را به جناب مرشد دادم و گفتم: «مرشد! تمام مغازه سوخت» جناب مرشد بدون آنکه تغییر حالتی بدهد، گفت: «عیب ندارد بابا» سری تکان داد و با هم به طرف مغازه رفتیم. بین راه دیدم جناب مرشد آهسته گریه میکند! از او پرسیدم: آقا چرا ناراحت شدید؟ اشکال ندارد. دکان را دوباره روبهراه میکنیم. حاج مرشد جواب داد: «نه؛ ناراحتی من از آتشسوزی نیست. آن آتشسوزی خیر بوده، دلم برای اشعاری که سالها سروده و در کشوی میز دخل مغازه گذارده بودم، میسوزد؛ چون جایی نوشته نشده و نسخه دیگری هم از آن وجود ندارد»! بیشتر آنچه از جناب مرشد به جای مانده، عمدتا مطالبی است که توسط نوه ایشان آقای علی عابد نهاوندی و در کتاب بهترین کاسب قرن آمده است. این مطالب، توسط وی نقل شده است. کسبوکار مرشد چلوییمرحوم مرشد، قد بلندی داشت. لاغراندام و نحیف بود و محاسن سپیدی داشت. وارد دکان که میشد، کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کارها را کرده بودند. عبای خود را درمیآورد و در کشوی میز میگذاشت. روپوش سفید بلندی به تن میکرد. ابتدا وضو میگرفت. داخل آشپزخانه میرفت و به غذاها سر میزد و برای ظهر آمادهشان میکرد. هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع میشد و تا ساعت دو تا سه بعدازظهر طول میکشید. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی از آن را داخل دریچهای که به مغازه باز میشد و گربهها میآمدند، پرت میکرد تا گربهها هم بیبهره نمانند. در زمانی که همه بر سردر مغازهشان مینوشتند: «نسیه ممنوں حتی برای شما دوست عزیز!»، تابلوی روی دخل مغازه هم آن جمله معروف و کمنظیر جناب مرشد بود که بر آن نوشته شده بود:«نسیه و وجه دستی داده میشود؛ حتی به جنابعالی به قدر قوه» و من خود ناظر بودم که بارها مردم از این موضوع و مفاد این جمله استفاده کرده، غذای رایگان میخوردند و میرفتند و حتی پول دستی هم میگرفتند. اما فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع میشد و به اول سالن مغازه ختم میگشت. افراد فقیری که معمولاً عائلهمند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز میآمدند و به نسبت تعداد عائله خود، غذای رایگان و خرجی یومیه میگرفتند. البته خدا هم روزی و دخل مغازه مرشد را برکت میبخشید و هیچگاه نشد که وابماند. کودکان کار و حاج مرشدمرشد همیشه حواسش به همه چیز بود. اغلب اوقات جناب مرشد در جلوی آشپزخانهای که ایستاده بود، میگفت کسانی که میخواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون میبردند، بچهها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازههای بازار غذا میگرفتند و میبردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او میآمد، قدر پلوی زعفرانی روی بادیه او میریخت و ظرف را کامل میکرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، تهدیگی زعفرانی داخل روغن میکرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان میگذاشت و میگفت: این اطفال خودشان میآیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام میکنند و دلشان میخواهد. بدین طریق من از همان غذایی که میبرند به آنها میچشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند. مرگ مرشد چلوییمرشد در25 شهریور ماه سال 1357هجری شمسی در تهران وفات یافت. مزار مرحوم مرشد، جنب ابنبابویه تهران، در ضلع شمالی مسجد ماشاءالله قرار دارد. بالای سنگ قبر آن مرحوم، یک بیت شعر از اشعار وی و بر روی سنگی عمودی که بالای قبرش گذاشتهاند، نوشته شده است و آن بیت این است: همچو ساعی از دو عالم درگذر تا شوی از آفرینش باخبر
[ جمعه 90/11/7 ] [ 9:19 عصر ] [ فولادپور ]
نماز از منظر آیت الله بهجت (ره)![]()
* نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است...[1] نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتب خضوع و خشوع. * نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. * این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز، آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند. * یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم! * اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو محقق می شود، کار تمام است. * همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است. * همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست؛ برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین! * در کلمات امیر المؤمنین (ع) آمده است: « وَاعْلَمْ اَنَّ کُلَّ شَی ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ بدان که تمام اعمالت، تابع نمازت می باشد» از حدیث «تَنَعَمُّوا بِعِبادَتی فِی الدُّنْیا فَاِنَّکُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الاْخِرَةِ؛ در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید شد.» بر می آید که عبادات، قابلیت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاق بالای سر ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم. * وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ بازمی گردد، اوّلین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحیه او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: « اللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْکَ السَّلامُ، وَاِلَیْکَ یَرْجِعُ، وَیَعُودُ السَّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنْکَ السَّلامُ؛ خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه تو است و به سوی تو بازمی گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیّت گوی» * چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن !... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و همه بزرگها را کنار بگذارید؛ چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم کهاینها یعنی چه! در روایت است که « لَوْ عَلِمَ المُصَلّی ما یَغْشاهُ مِنْ جَلال اللَّه لَمَا انْفَتَلَ عَنْ صَلاتِهِ؛ اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی بر نمی گرداند» * ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزله کعبه است و نمازگزار در کعبه و حرم اَمن الهی داخل شده و بناگذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود. [ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 11:28 صبح ] [ فولادپور ]
هرکس یک شیخ عباس همراه دارد![]() زائران را ببین، یکایک آنان هنگام ورود به حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام کتاب مفاتیح الجنان در دست دارند و شما در واقع همراه یکایک آنان وارد حرم شده اید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ظاهر اعمال دیگران برای ما آشکار است و ما از باطن و درجه خلوصش خبر نداریم و حتی خیلی اوقات خود را گول زده و از ناخالصی های خویش غفلت می نماییم و یا اصلا نمی بینیم؛ در حالی که روح عمل چیز دیگری است. استاد شهید مطهری می فرماید: « نیّت، جان عمل است و همانطورى که تن آدمى شریف است به جان آدمیّت، شرافت عمل آدمى نیز بستگى به جان آن دارد. جان عمل چیست؟ جان عمل، اخلاص است.» (1) خیلی از اوقات، کیفیت کار خالصانه از نظر دنیایی هم متفاوت است. فرض کنیم دو نفر برای کار خیر مانند مسجد، بیمارستان، مدرسه و... اقدام کنند و بناهای مشابهی بسازند؛ ممکن است از نظر ظاهر بسیار شبیه هم باشند اما مسلما کیفیت درونی و دقت و دلسوزی به کار رفته در آنها، میان بنای کسی که قصدش مشهور شدن و خیّر نامیده شدن است با کسی که به حرف مردم و... کاری ندارد، بسیار متفاوت خواهد بود. برکت کار خالصانه گاهی در همین دنیا هم بسیار عیان و آشکار می گردد؛ در این نوشتار از مرحوم «حاج شیخ عباس قمی» به عنوان نمونه روشنی از این اخلاص یاد می گردد. هرکسی یک شیخ عباس به همراه داردمرحوم «آیت الله مجتهدی تهرانی» می فرمایند «مرحوم حجت الاسلام والمسلمین «حاج میرزا هادی تهرانی» معروف به حاج مقدس، روزی مرحوم شیخ عباس قّمی (رحمه الله) را دیدند کنار در حرم امام حسین علیه اسلام ایستاده. [حاج مقدس] رفت و برگشت، دید هنوز شیخ ایستاده اند، علت را پرسید، مرحوم شیخ فرمودند: «حرم شلوغ است و به من فشار می آید.» مرحوم حاج مقدس گفت: «عیبی ندارد عوضش هر که زیارت می رود یک شیخ عباس با خود همراه دارد.» (یعنی: مفاتیح الجنان) یعنی زرنگ باش و تا زنده ای، یک همچنین کاری بکن.» (2) «آیت الله سید صادق شیرازی»، برکت مفاتیح الجنان را از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می داند: «مرحوم حاج شیخ عباس قمى قدس سره کتاب هاى فراوانى از خود بر جاى گذارده است که مشهورترین آنها مفاتیح الجنان است و اکنون مورد استفاده دهها میلیون انسان مؤمن قرار دارد. یکى از مؤمنان مى گفت: «در یک مناسبت زیارتى در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام بودم. مرحوم شیخ عباس قمى را که روزهاى پایانى عمر خود را سپرى مى کرد و سخت بیمار بود - دیدم که به دیوار تکیه داده است. از او پرسیدم: چرا اینجا ایستاده اى؟ گفت: «مى بینم مؤمنان توفیق یافته اند تا از نزدیک زیارت کرده و ضریح مقدس امام علیه السلام را در آغوش مى گیرند، اما من از چنین نعمتى محروم هستم و در آتش حسرت مى سوزم.» به شیخ گفتم: « زائران را ببین، یکایک آنان هنگام ورود به حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام کتاب مفاتیح الجنان در دست دارند و شما در واقع همراه یکایک آنان وارد حرم شده و توفیق زیارت از نزدیک را مى یابید.» مى بینیم پس از گذشت هزار و اندى سال از روزگار معصومان علیهم السلام، شیخ عباس قمى قدس سره به چنین فضیلتى بزرگ نایل آمد. از شیخ عباس قمى قدس سرّه، علت شهرت و موقعیت کتاب مفاتیح الجنان را نسبت به دیگر آثارش جویا شدند، گفت: «این ویژگى از برکت حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا علیها السلام است، زیرا این کتاب را به نیّت حضرت زهراى اطهر علیها السلام نوشتم.» شاید مرحوم حاج شیخ عباس قمى مدت کوتاهى از عمر خود را صرف تألیف این کتاب کرده باشد، اما چنان جایگاهى یافته است که در هر مکان مقدس، حضور چشمگیرى داشته باشد و هر کس آن را بخواند پاداشى معادل پاداش خواننده، براى حاج شیخ عباس قمى منظور مى شود، چه اینکه در روایت آمده است: الدَّالُ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ (3) ؛ دلالت کننده به امر خیر همانند کسى است که آنرا انجام دهد [و در پاداش با او برابر است]...». (4) با دستم به اهل بیت کمک کرده اممرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می گویند: «نقل می کنند که حضرت آیت الله العظمی نائینی رحمه الله علیه مدتی بود به درد پا مبتلا بود، به مرحوم شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان فرمودند: مدتی است پای من درد می کند، دعایی بکنید که پایم خوب شود. مرحوم شیخ عباس قمی(رحمه الله) فرمودند: «من یقین ندارم که با زبانم گناه نکرده باشم [لذا نمی توانم با زبان برای شما دعائی بکنم] ولی با دستم به اهل بیت (علیهم السلام) کمک کرده ام» لذا دست به پای مرحوم آیت الله العظمی نائینی کشیدند و خوب شدند.» (5) سعى کن مثل او منبر بروىآیت الله سید صادق شیرازی می گویند: «نقل شده است که پدر شیخ عباس قمى به «مسجد امام حسن عسکرى» علیه السلام رفته بود. در آن مسجد، واعظى منبر مى رفت و داستانهاى کتاب «منازل الآخرة»، نوشته شیخ عباس قمى را از روى کتاب براى مردم مى خواند و افراد زیادى پاى منبر او حاضر مى شدند. روزى پدر شیخ عباس به او مى گوید: ببین فلان واعظ که در مسجد امام حسن عسکرى علیه السلام منبر مى رود، چه زیبا موعظه مى کند، تو نیز از او یاد بگیر و سعى کن مثل او منبر بروى. شیخ عباس چیزى نمى گوید و پدرش چندین بار این سخن را تکرار مى کند. مرحوم شیخ حتّى یک بار هم نگفت آن کسی که شما در پاى منبرش حاضر مى شوى، به سبب خواندن کتاب من منبرش چنین رونقى گرفته است.» (6) از صدای یا الله! یا الله! خوشم آمدیکی از علما نقل می کرد: «در یکی از ماههای رمضان به اتفاق چند تن از دوستان از حضور جناب محدث قمی تقاضا کردیم که در مسجد گوهرشاد مشهد اقامه نماز جماعت را تقبل کنند؛ با اصرار و پافشاری پذیرفتند. چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستانهای آن مسجد به امامت معظم له برگزار شد و هر روز تعداد جمعیت نمازگزاران افزوده می شد تا اینکه بر اثر اطلاع دادن جماعت نمازگزار به دیگرانی که از این امر هنوز باخبر نشده بودند تعداد مأمومین مرحوم قمی فوق العاده زیاد شد. یک روز پس از آنکه نماز ظهر برگزار شد، مرحوم قمی به من که در صف اول و نزدیک ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم» و رفتند و دیگر تا آخر ماه مبارک رمضان آن سال برای امر نماز نیامدند در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت، فرمودند: حقیقت این است که در رکوع چهارم متوجه شدم صدای اقتدا کنندگان از پشت سرم را که می گفتند: یا الله! یا الله! یا الله! ان الله مع الصابرین. و این صداها از محلی بسیار دور به گوش می رسید. این توجه مرا به زیادی جمعیت اقتدا کننده متوجه کرد و در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که این جمعیت این اندازه زیادند. بنابراین من برای امامت اهلیت ندارم!» (7) ایشان صحبت مىکردند و اهل علم می گریستندآیت الله سید صادق شیرازی نقل می کنند: «مرحوم شیخ عباس قمى منبرى نبوده است، اما گاهى بزرگان و مراجع او را دعوت مىکردهاند تا در منزل آنها منبر برود. از مراجعى که بارها شیخ را براى منبر دعوت مىکردهاند، مىتوان مرحوم «حاج آقا حسین قمى» را نام برد که قبل از جریان کشف حجاب و در مشهد (1313 ش) از شیخ دعوت مىکرد تا در منزل او منبر برود. مقام معنوى شیخ عباس بسیار بالا بوده و سخنان او در شنوندگان تأثیر عجیبى داشته است. مرحوم «آیة اللَّه مرعشى نجفى» براى بنده نقل مىکردند که پاى منبر شیخ عباس نشسته بودم؛ دیدم ایشان صحبت مىکردند و اهل علم گریه مىکردند.» (8)
منابع: پی نوشت ها: (1) مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص300، اخلاص، شرط قبول اعمال (2) پایگاه وارثون (3) الکافی (ط - الإسلامیة) / ج4 / ص27 / باب فضل المعروف؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ص 1؛ التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص364 (4) پایگاه وارثون (5) سایت وارثون (6) همان (7) همان (8) همان [ یکشنبه 90/11/2 ] [ 5:59 عصر ] [ فولادپور ]
[ سه شنبه 90/10/27 ] [ 10:31 صبح ] [ فولادپور ]
|
||||||||