یامعین الضعفاء |
نذر از جمله وسایل تغییر احوال انسان است و به عبارتی؛ نوعی از انواع دعا، تضرع و تذلل به درگاه خدای بزرگ محسوب می شود.
معنای نذر نذر در زبان عربی به معنای وعده است. بنابراین نذرکننده به امری معین وعده می دهد که در آینده به تحقق برساند و وعده ی او منوط و مشروط بر انجام آن کار است. برای مثال فرد نذرکننده می گوید: اگر این کار عملی شود، چنین خواهم کرد و گاهی هم می گوید: در هر حال این کار را انجام می دهم. در کتاب لسان العرب این چنین آمده است «نذر (نحب) چیزی است که انسان نذر می کند و آن عهد را به طور واجب بر عهده می گیرد.» (لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ص 663) از دیدگاه فقه، نذر یعنی اینکه نذرکننده برای انجام کاری فقط در راه رضای خداوند، خود را به انجام کاری ملزم نماید و یا برای ترک کاری، باز هم برای جلب رضای خداوند، خود را موظف کند. نذر را به «نحب» نیز تعبیر کرده اند و از آن جمله، گفته ی خداوند متعال در قرآن کریم است که می فرماید: «من المومنین رجالٌ صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا» (سوره احزاب، 22 ) برخی از آن مومنان، بزرگ مردانی اند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند پس برخی پیمان خویش گزاردند و بر آن عهد ایستادگی کردند تا رد راه خدا شهید شدند ... در تفسیر آمده است که «نحب» همان «نذر» یا عهد است. حقیقت نذردر حقیقت نذر همان التزام انسان به انجام عملی است که شخص بر خود واجب کرده تا برای پروردگارش انجام دهد؛ یعنی نذر، ارتباط و عهدی با خداوند متعال است. هنگامی که انسان در برابر مشکلی قرار می گیرد، مصیبتی بر او وارد می شود، راههای گشایش کارها بر او بسته می شود و رسیدن به آرزوها برایش غیرممکن می گردد، در آن زمان است که پناه می آورد به خدایی که از هر چیز بی نیاز است و همه چیز در دست اوست. به درستی که انسان اطمینان و باور دارد به اینکه پروردگارش، کسی را که به او امید دارد، ناامید نمی کند و برای همین هم او را می خواند، فقط از او درخواست یاری کرده و به او متوسل می شود و تضرع و زاری می کند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: من کراهت دارم از اینکه مرد برای خودش، فعل سختی را واجب کند
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض أًءِلاه مع الله قلیلا ما تذکّرون.» آن کیست که دعای بیچاره مضطر را به اجابت می رساند و رنج و غم آنان را برطرف می سازد و شما را جانشینان اهل زمین قرار می دهد؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی نیست؟ اندکی متذکر هستند.(نمل، آیه 62 ) پس در حقیقت نذر نوعی پیمان با خداوند متعال است و نذر در التزام شخص نسبت به خداوند متعال برای انجام یا ترک کاری، با پیمان و قسم مشترک است.
در نذر: متعهد به انجام کار یا ترک آن است. در پیمان: متعهد به انجام کار یا ترک آن است. در قسم: متعهد به انجام کار یا ترک آن است.
در احکام فقه، میان این امور سه گانه، اشتراکی بزرگ وجود دارد که از مهمترین آنها التزام وفای به عهد و وعده است. اقسام نذر:نذر بر حسب امر به دو شکل تقسیم می شود: اول: نذر بر اطاعت و آن این است که انسان به انجام طاعت و مستحبات اقدام نماید که به منزله ی شکر عملی برای خداوند متعال در برابر استجابت نذر است. مانند نذر امام علی علیه السلام هنگامی که امامان حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند. یعنی نذر مانند این است که انسان بگوید: برای خدا بر من است اگر حاجتم برآورده شود؛ به حج یا عمره بروم یا از مالم فلان مبلغ را انفاق کنم؛ پس در حقیقت شکر خداوند متعال است به خاطر نعمتی که به سبب برآوردن حاجت به او ارزانی داشته است. در حقیقت نذر همان التزام انسان به انجام عملی است که شخص بر خود واجب کرده تا برای پروردگارش انجام دهد؛ یعنی نذر، ارتباط و عهدی با خداوند متعال است
دوم: نذر زجر یا دوری کردن است و آن نذری است که انجام کار شرعی در گرو فعل حرام یا مکروهی افتد. مثل اینکه فردی بگوید: اگر فعل حرامی انجام دادم یا نماز را ترک کردم یا سیگار کشیدم برای خدا بر من است که سه روز، روزه بگیرم. و همانند این نذر است اگر انسان کار معینی را ترک کند. برای مثال بگوید برای خدا بر من است که غیبت یا دروغ را ترک کنم. که هدف او از این نذر این است که فعل زشتی را با توجه به ضعف و عدم وجود بازدارنده نفسی از خود دور کند و انجام ندهد. صیغه ی نذر:شرط صحت نذر این است که بین دو امر زیر انعقاد و پیوندی باشد: 1- در تلفظ نذر انسان به زبانش ظاهر می شود. پس اگر در قلبش نیت کند که کار معینی را انجام می دهد و آن را به زبان نیاورد وفا به نذر بر او واجب نمی شود. 2- نذر حتماً باید برای خداوند متعال باشد (باید حتما بگوید: برای خدا بر من است که...). خواندن صیغه نذر به لفظ الله یا اسماء و اوصاف الهیه شرط مهم برای صحت نذر است. یعنی نذر کننده باید بگوید: برای خدا بر من است که...
انواع صیغه ی نذر: صیغه ی نذر دو نوع است: 1- نذر معلق یا مشروط: و آن اینگونه است که نذرکننده نذر خود را منوط و مشروط به چیزی کند و بگوید: برای خدا بر من است که چنین و چنان کنم، اگر چنین و چنان بدست آورم و این نذر میان مردم مشهور است. 2- نذر تبرّعی یا غیرمشروط: و آن به این شکل است که انسان خودش را ملزم به انجام کاری کند بدون هیچ شرط و اینکه به امر دیگری منوط باشد و این چنین بگوید: برای خدا برای من است که این کار را انجام دهم. در این نوع نذر میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از آنها می گویند: این نوع نذر منعقد می شود و رای مشهور است و بعضی دیگر معتقدند که این نوع نذر منعقد نمی شود. حکم نذرفقها بر اساس متون دینی فتوا می دهند، اگر شخص برای انجام نذر به رنج و مشقت بیافتد (ضمن آنکه خداوند متعال هم به انجام آن نذر دستور نداده باشد) آن نذر کراهت دارد. چه بسیار انسانهایی را دیده ایم که در ورطه ی نذر یا سوگندی گرفتار می شوند که از انجام آن عاجزند و نمی دانند چگونه از آن خارج شوند. بنابراین کراهت این نوع نذرها توسط ائمه علیهم السلام در دین ما وارد شده است. بر نذرکننده واجب است که به نذر خود وفا کند و به تاخیر انداختن آن هم جایز نیست مگر با دلیل موجّه
همانگونه که امام صادق علیه السلام می فرمایند: «من کراهت دارم از اینکه مرد برای خودش، فعل سختی را واجب کند.» و چه بسیارند افرادی که بعد از رسیدن به مراد و هدفشان از به انجام رساندن نذر خود کناره گیری کنند یعنی در انجام آن کوتاهی کنند و طفره روند تا اینکه به تضییع و تباهی آن منجر شود و البته خداوند متعال در اینگونه موارد بسیار سخت گیر است. وفای به نذربر نذر کننده واجب است که به نذر خود وفا کند و به تاخیر انداختن آن هم جایز نیست مگر با دلیل موجّه. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند: «ولیوفو نذورهم» (سوره حج، 29 ) بنابراین وفای به نذر توصیه و تاکید شده است. کفاره ی گناه وفا نکردن به نذراگر نذر کننده ای بدون علت یا مانعی به نذرش وفا نکرد، کفاره ای بر او واجب می شود: 1- آزاد کردن بنده. 2- غذا دادن به ده فقیر یا لباس پوشاندن بر آنها. 3- نذر نوعی پیمان با خداوند متعال است و نذر در التزام شخص نسبت به خداوند متعال برای انجام یا ترک کاری، با پیمان و قسم مشترک است. منابع:
1- لسان العرب، ابن منظور، ج7، انتشارات دار لسان و دارالجیل بیروت. 2- معجزه نذر، سید حسین نجیب محمد، مترجم: سیدمحمد صالحی، تهران، انتشارات یاس بهشت. [ سه شنبه 90/12/16 ] [ 3:14 عصر ] [ فولادپور ]
عباداتی به سادگی نگاه (2)
به نام خدا در نوشتار پیشین، نگاه به چهره نورانی امیر المؤمنین، نگاه به اهل بیت علیهم السلام و همچنین نگاه به فرزندان و ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله بنابر روایات، عبادت شمرده شد که بنا به روایت حضرت رضا علیه السلام تمام فرزندان از نسل پیامبر، در صورتی که از روش رسول اللَّه جدا نشوند و خویشتن را به گناهان آلوده نکنند، مشمول این مطلب هستند. در این نوشتار ، موارد دیگری از این نگاهها را می خوانیم. نگاه با محبّت به پدر و مادررسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَى وَالِدَیْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَة (1)؛ نگاه کردن فرزند از روى مهر و محبّت به پدر و مادر، عبادت محسوب مىشود. (2) نگاه با محبّت به فرزندقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله: نَظَرُ الْوَالِدِ إِلَى وَلَدِهِ حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ (3)؛ نگاه از روی محبت والد به فرزندش، عبادت است. نگاه به مصحف (قرآن) اسحاق بن عمار گوید: به امام صادق گفتم: فدایت شوم، من قرآن را از بردارم، آیا خواندن از حفظ نیکوتر است یا با نظر کردن در مصحف؟ در پاسخ به من فرمود: بَلِ اقْرَأْهُ وَ انْظُرْ فِی الْمُصْحَفِ فَهُوَ أَفْضَلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ (4) نه بلکه قرآن را در حالى بخوان که در مصحف مىنگرى، که آن بهتر است. آیا نمىدانى که نگاه کردن در مصحف عبادت است؟ (5) و از حضرت صادق- علیه السّلام- است که: مَنْ قَرَأَ فِی الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَنْ وَالِدَیْهِ وَ لَوْ کَانَا کَافِرَیْنِ (6) هر کس که از روى قرآن بخواند، عمر چشمش زیاد مىگردد و براى پدر و مادرش تخفیف داده مىشود اگر چه کافر باشند. (7) راز عبادت بودن نگریستن به قرآنا زمحضر «آیت الله العظمی بهجت» سؤال شد که: در روایت آمده که نگاه کردن به قرآن عبادت است. رازش در چیست؟ پاسخ معظم له: آیا هیچ می دانیم قرآن مانند سایر مکتوبات نیست؟ گویی قرآن موجودی ربوبی از عالم نور و روحانی است که در عالم اجسام و اعراض ظهور کرده است. به دلیل این که چیز هایی از آن بر می آید و یا دیده می شود که از اجسام و اعراض دیده نمی شود. (8) نگاه به عالم و دانشمنددر حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانیم: النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَة (9)؛ نگاه کردن به روى دانشمند [به منزلت و پایه] عبادت و بندگى (خداى تعالى) است. (10) حضرت صادق علیه السلام از طریق پدران بزرگوارش از پیامبر صلوات الله علیهم روایت فرموده: النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ (11)؛ نگاه با محبت به چهره عالم، عبادت است. از امام صادق علیه السلام، راجع به این سخن پیامبر (صلوات الله علیه و آله) که «نگاه کردن به چهره علما عبادت است». پرسیدند، فرمود: هُوَ الْعَالِمُ الَّذِی إِذَا نَظَرْتَ إِلَیْهِ ذَکَّرَکَ الْآخِرَةَ وَ مَنْ کَانَ خِلَافَ ذَلِکَ فَالنَّظَرُ إِلَیْهِ فِتْنَةٌ اغْدُ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً أَوْ مُسْتَمِعاً أَوْ مُحِبّاً وَ لَا تَکُنِ الْخَامِسَ فَتَهْلِکَ. مقصود، آن عالمى است که هر گاه به او نگاه کنى، تو را به یاد آخرت بیاندازد، و هر کس جز این باشد، نگاه کردن به او، فساد است. یا عالم باش، یا متعلّم، یا مستمع، و یا دوستدار عالمان؛ پنجمى نباش که هلاک مىشوى. (12) منظور چه عالمی است؟ از محضر مرحوم «آیت الله العظمی بهجت» قدّس سرّه سؤال شد که: آیا روایتى که مى فرماید: «أَلنَّظَرُ إِلى وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَةٌ» از باب این است که انسان را به یاد خدا مى اندازد؟ جواب معظّم له: بله، در روایت است که از حضرت عیسى (علیه السّلام) سؤال کردند: یا رُوحَ اللّهِ مَنْ نُجالِسُ؟ اى روح خدا، با چه کسى مُجالست و هم نشینى کنیم؟ فَقالَ (علیه السّلام): جَالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤْیَتُهُ، وَ یَزِیدُ فِى عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ، وَ یُرَغِّبُکُمْ فِى الاْآخِرَةِ عَمَلُهُ» (14) فرمود: با کسى که دیدن او شما را به یاد خدا مى آورد، و سخن او بر دانش شما مى افزاید، و عمل او شما را به آخرت علاقمند مى کند. (15) نگاه با محبت به برادر ایمانیامام زین العابدین علیه السلام فرمود: نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِی وَجْهِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْمَحَبَّةِ لَهُ عِبَادَةٌ (16) نگاه کردن مؤمن به چهره برادر مؤمن خود، بواسطه دوست داشتن و محبت به او، عبادت است. (17) مشابه این حدیث، از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است. (18) چند روایت زیبادر احادیث متعددی، چند مورد از چیزهایی که نگاه به آنها عبادت شمرده شده، در کنار هم ذکر گردیده است. همچون نگاه به اهل بیت پیامبر، نگاه به امام، نگاه به خانه کعبه، نگاه به پیشوای عادل و...؛ جهت اختصار چند نمونه از این روایات، در پایان این نوشتار آورده می شود: نکته جالبی که در روایات مختلفی به چشم می خورد، این است که «عبادت بودن نگاه به امیر المؤمنین علیه السلام و یا معصومین علیهم السّلام» در جاهای مختلفی در کنار «عبادت بودن نگاه به کعبه» بیان شده است؛ و در نوشتار پیشین، بیان شد که در روایات آمده است: مَثل على علیه السّلام مانند کعبه است که نگاه کردن به آن عبادت، و زیارت آن فریضه واجب می باشد. (19) 1. امام رضا علیه السلام از پدران طاهرینش از رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) روایت فرمود که: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُجَالَسَةُ الْعُلَمَاءِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى عَلِیٍّ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْبَیْتِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ. (20) مجالست علما عبادت است، و نظر به على بن ابى طالب (علیه السلام) عبادت است، و نظر به خانه کعبه عبادت است، و نظر به مصحف عبادت است، و نظر به پدر و مادر عبادت است. (21) 2. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: النَّظَرُ إِلَى الْکَعْبَةِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْإِمَامِ عِبَادَةٌ وَ قَالَ مَنْ نَظَرَ إِلَى الْکَعْبَةِ کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مُحِیَتْ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ. (22) ابو عبد اللَّه صادق (علیه السلام) فرمود: تماشاى کعبه عبادت است. تماشاى پدر و مادر عبادت است. تماشاى امام اهل بیت عبادت است. و فرمود: هر کس دیده به دیدار کعبه بدوزد، ده درجه بر حسنات او مىافزایند و ده درجه از سیّئات او مىکاهند. (23) شیخ صدوق (ره) فرموده: وَ رُوِیَ أَنَّ النَّظَرَ إِلَى الْکَعْبَةِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ إِلَى الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَةٍ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ عِبَادَةٌ. (24) و روایت شده است که نظر به سوى کعبه عبادت است، و نظر به سوى والدین (پدر و مادر) عبادتست، و نظر در قرآن حتّى بدون خواندن عبادت است، و نظر به روى دانشمند عبادت ست، و نظر بسوى آل محمّد (معصومین علیهم السّلام) عبادت است. (25) عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ)، عَنْ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): النَّظَرُ إِلَى الْعَالِمِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْإِمَامِ الْمُقْسِطِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى أَخٍ تَوَدُّهُ فِی اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) عِبَادَةٌ. (26) از حسین بن على، از حضرت على، (علیهما السلام) روایت شده که رسول خدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فرمود: نظر نمودن به عالم و دانشمند عبادت است و نظر کردن به امام (و پیشواى) عادل عبادت است، و نظر به پدر و مادر از روى رأفت و مهربانى عبادت است، و نگاه کردن به برادر دینى که در راه خداى با عزت و جلال او را دوست بدارى عبادت است. (27) امام رضا علیه السلام فرمود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده: النَّظَرُ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ عِبَادَةٌ النَّظَرُ فِی وَجْهِ الْوَالِدَیْنِ وَ فِی الْمُصْحَفِ وَ فِی الْبَحْرِ نگاه کردن به سه چیز عبادت است. نگاه کردن به چهره پدر، نگاه کردن به قرآن و نگاه کردن به دریا. (28)
پی نوشت ها: (1) تحف العقول، ص 44؛ کشف الغُمّه، ص 243؛ بحارالأنوار، ج 72، ص 80؛ النوادر للراوندی، ص5، النظر إلى الوالدین (2) نوادر راوندى- ترجمه صادقى اردستانى، ص170، نگاه به پدر و مادر (3) مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، ص170، باب64 استحباب بر الإنسان ولده و حبه له و رحمته إیاه و الوفاء بوعده (4) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص614، باب قراءة القرآن فی المصحف (5) الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج2، ص239 (6) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص290، فصل: و یستحب اتخاذ المصحف فی البیت (7) آیین بندگى و نیایش، ص495، فصل دوم: داشتن قرآن در خانه و از روى آن خواندن (8) فریادگر توحید، ص153 (9) بحار الأنوار، ج1، ص195 (10)بنادر البحار، ص102 (11)الجعفریات (الأشعثیات)، ص194 (12)مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، ج1، ص84 (13)من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 205؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 312؛ ج 13، ص 264 (14)اصول کافى، ج 1، ص 49؛ بحارالانوار، ج 1، ص 203؛ ج 14، ص 331 و... (15)bahjat.ir (16)تحف العقول، ص282؛ بحار الأنوار، ج75، ص140 (17)مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، ص127، بخش بیست و یکم: سفارشات حضرت زین العابدین(ع) و پند و اندرزهاى آن جناب (18)مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص152؛ الجعفریات (الأشعثیات)، ص194 (19) کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، ص298، المبحث 15 فی تشبیهه بسورة الإخلاص و الکعبة و رأس النبی (ع) و تشبیه حقه بحق الوالد؛ آینه یقین، ص316، مبحث پانزدهم در تشبیه على(ع) به سوره اخلاص و کعبه معظمه و سر مبارک پیامبر اکرم(ص) و تشبیه حق آن حضرت به حق پدر نسبت به فرزند (20) کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة) ؛ ج2 ؛ ص268 و 269/ بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج1 ؛ ص204 (21) کشف الغمة- ترجمه و شرح زوارهاى، ج3، ص92 (22) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج4، ص240، باب فضل النظر إلى الکعبة (23) گزیده کافى، ج3، ص241 (24) من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205، باب فضائل الحج؛ هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة علیهم السلام، ج5، ص185؛ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج4، ص47، باب فضائل الحج (25) من لا یحضره الفقیه- ترجمه غفارى، ج3، ص30، باب فضائل حج (26) الأمالی (للطوسی)، النص ص454، المجلس السادس عشر (27) طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ص314 (28) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج10، ص368؛ صحیفة الرضا علیه السلام- ترجمه حجازى، ص82
[ چهارشنبه 90/12/3 ] [ 9:31 صبح ] [ فولادپور ]
شرایط قسم خوردن
پرسش: شرایط قسم خوردن چیست و اگر کسی قسمش را بشکند باید چه مبلغی بر اساس نرخ امروز به فقیر بدهد؟ پاسخ: قسم چند شرط دارد: اول: کسى که قسم مىخورد باید بالغ و عاقل باشد، و از روى قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسى که مجبورش کردهاند درست نیست، و همچنین است اگر در حال عصبانى بودن بى قصد یا بى اختیار قسم بخورد. دوم: کارى را که براى آن قسم مىخورد باید حرام یا مکروه نباشد، و کارى را که قسم مىخورد ترک کند، باید واجب یا مستحب نباشد، و اگر قسم بخورد کار مباحى را بجا آورد یا ترک کند، چنانچه آن فعل یا ترک از نظر عقلا رجحان داشته باشد، یا براى شخص او مصلحتى دنیوى داشته باشد، قسمش صحیح است. سوم: به یکى از اسمهاى خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمىشود، مانند خدا، و اللّه، یا خدا را به صفات و افعالى یاد کند که مخصوص اوست مثلاً بگوید: قسم به آن کسى که آسمانها و زمین را آفرید، و نیز اگر به اسمى قسم بخورد که به غیر خدا هم مىگویند، ولى بقدرى به خدا گفته مىشود که هر وقت کسى آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر مىآید، مثل آنکه به خالق و رازق قسم بخورد، صحیح است، بلکه اگر به اسمى قسم بخورد که فقط در مقام قسم خوردن ذات حق از آن به نظر مىآید، مثل سمیع و بصیر باز هم قسمش صحیح است. چهارم: قسم را به زبان بیاورد، ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است، و کسى که قادر بر تکلم نیست، اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد کند کافى است، بلکه قادر بر تکلم نیز اگر بنویسد ـ بنابر احتیاط واجب ـ ، باید به آن عمل کند. پنجم: عمل کردن به قسم براى او ممکن باشد، و اگر موقعى که قسم مىخورد ممکن نباشد و بعداً ممکن شود، کافى است، و اگر موقعى که قسم مىخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتى که عاجز مىشود قسم او بهم مىخورد، و همچنین است اگر بقدرى مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد، و این عجز اگر به اختیار او باشد، یا بدون اختیار ولى او در تأخیر از زمان قدرت عذرى نداشته باشد، گناه کرده و کفاره واجب است. چنانچه کسی عمداً مخالفت با قسم کند گناه کرده است باید کفاره بدهد، یعنى یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند، باید سه روز پى در پى روزه بگیرد.
کفاره اطعام هر فقیر، 700 تومان است. [ دوشنبه 90/12/1 ] [ 7:37 عصر ] [ فولادپور ]
امر به معروف و نهی از منکر
مقدمه:می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است. به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید: اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.
یکی از کار هایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم. در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد. در این مقاله آیات 78 تا 82 سورة مائده ( صفحة 121 ) مورد بررسی قرار می گیرد... آیات مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود. شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید. جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید. نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...
در آیات 77 تا 82 سوره مائده ( صفحه 121) قرآن بعد از دعوت اهل کتاب به غلو نکردن در دین، در دوآیه 78 و 79، به سرنوشت شوم آن ها اشاره میکند.
ایندو آیه میفرمایند: «کافران بنیاسرائیل، نفرین شدند به خاطر آن که گنه کار و متجاوز بودند و یکدیگر را ازکار خلاف نهی نمیکردند. عجب کار زشت و ناپسندی می کردند!» در روایتی تکان دهنده، از امام صادق (ع) چنین نقل شده که ایندسته که خداوند در آیة 79، آن ها را سرزنش نموده، هرگز در کار ها و مجالس گناهکاران شرکت نداشتند. بلکه فقط هنگامی که بدکاران را ملاقات میکردند، به آنان روی خوش نشان می داده و با آن ها مأنوس بودند. در تفسیر این آیه در روایتی از پیامبر (ص) میخوانیم: حتماً باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست افراد نادان را گرفته و به سوی حق دعوت نمایید. وگرنه خداوند، دل های نیکان را همانند بدان میکند و همان طو ر که گنه کاران را از رحمت خویش دور میسازد، خوبانی را که امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند، نیز از رحمت خود دور مینماید. فلسفة اینحکم را آیهای دیگر، چنین بیان میفرمایدکه: از بلا ها و مصیبتهای اجتماعی بترسید و خود را دور نگه داریدکه تنها، دامن ستمگران و تبهکاران را نمیگیرند. بلکه دامن همة شما، چه خوب و چه بد را فرا خواهندگرفت.
درحقیقت، خاصیّت حوادث اجتماعی چنین است: هنگامی که جامعه در انجام وظایف خود کوتاهی کند و بر اثرآن، قانون شکنی ها، هرج و مرج ها، نا امنیها و مانند آن ها به بار آیند، نیکان و بدان درآتش آن میسوزند. و این، اخطاری است که خداوند، در این آیه به همه جوامع اسلامی می دهد. و مفهوم آن، ایناست که افراد جامعه، نه تنها، موظّفند وظایف خود را انجام دهند، بلکه موظّفند دیگران را نیز به انجام وظیفه وا دارند. زیرا پراکندگی و ناهمگونی در مسائل اجتماعی، موجب شکست برنامه ها خواهدشد و دود آن به چشم همه میرود. من نمیتوانم بگویم چون وظیفة خود را انجام دادهام، ازآثار شوم وظیفه نشناسی های دیگران برکنار خواهم ماند. چرا که آثار مسائل اجتماعی، فردی و شخصی نیستند. این، درست به آن میماند که برای جلوگیری از هجوم دشمن، صد هزار نفر سرباز نیرومند لازم باشد. اگر عدّهای، مثلاً پنجاه هزار سرباز وظیفة خود را انجام دهند، مسلّماً کافی نخواهد بود و نتایج شوم شکست، هم دامن وظیفهشناسان را میگیرد و هم دامن وظیفهنشناسان را.
بنابراین، نیکان جامعه وظیفه دارند در برابر بَدان سکوت نکنند. چون اگر سکوت اختیار کنند، در سرنوشت آن ها نزد خداوند سهیم و شریک خواهند بود.
به همینخاطر استکه در روایتی آمده که اگر تمام اعمال خیر را در یک طرف بگذاریم، حتّی جهاد را که جانبازی در راه خداست، و امر به معروف و نهی از منکر را در سوی دیگر تمام اعمال خیر در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مانند رطوبت فوت دهان است در مقابل اقیانوسی بزرگ. در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: خداوند، هرگز عموم مردم را به خاطر عمل گروهی خاص مجازات نمیکند، مگرآن زمان که بدی و زشتی در میان آنان آشکار گردد و توانایی بر نهی ازآن داشته باشند، ولی در عینحال سکوت کنند. در اینهنگام، خداوند، نهتنه اآنگروه خاص را بلکه همه تودههای اجتماع را مجازات خواهدکرد.
باز ایشان میفرمایند: هرگاه امّت من، امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارکردند، منتظر عذاب الهی باشند.روایت دیگری نیز میفرماید: شما وظیفه دارید امر به معروف و نهی از منکر کنید. اگر نکردید، خداوند، بد ها را بر شما مسلّط مینماید. پس، هر چه خوبان شما دعا کنند، دیگر اجابت نمیشود.
از امام باقر(ع) نقل شده که به حضرت شُعیب (ع) وحی شد که بناست صد هزار نفر از امّت تو را عذاب کنیم. از این تعداد، چهل هزار نفر بدکارانند و شصت هزار نفر، خوبان. شعیب به خداوند عرضکرد: خوبان چرا؟ خداوند فرمود: برای این که آنان با گنه کاران، سهل انگاری نموده و از گناهانشان غضبناک نمیشوند؛ لذا محکوم به عذابند.
از امام صادق (ع) نیز روایت است که فرمود: خداوند، دو فرشته را مأمور فرمود تا مردم سرزمینی را هلاک کنند. آن دو ملَک هنگامی که می خواستند به مأموریّتشان عمل نمایند، دیدند در دل شب، مردی ایستاده و دست به دعا برداشته و مناجات و گریه و زاری میکند.
گفتند: اگر ما بلا را نازل کنیم، این مرد نیز هلاک خواهد شد. برویم از خداوند کسب تکلیف نماییم که آیا با بودن این مرد هم موظّفیم بلا را نازل کنیم؟ خطاب رسید: آری، این مرد هم محکوم به عذاب است. چون یک بار هم نشدکه چهره اش را به خاطر کار زشت گناه کاران، در هم و خشمگین کند؛ هیچ گاه از بد کاری بد کاران ناراحت نشد؛ مردم گناه می کردند، ولی این مرد، مشغول به حال خودش بود. در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: کمترین مرتبه اعتراض و نهی از منکر این است که انسان با چهره گرفته با گناه کار رو به رو شود؛ اگر هیچ به او نمیگوید، لااقل، به او اخمکند.
در روایت دیگری امام صادق(ع) به یکی از دوستان و ارادتمندان خود، با تندی فرمود: چرا شما این وظیفه قطعی را در مقابل فلان دوست و مُحبّ ما انجام نمیدهید؟ هنگامیکه او کار ناپسندی میکند و در اثر آن کار، مایه سرشکستگی ما در میان مردم می شود، چرا نزد او نمیروید تا با کمال احترام و ادب، او را موعظه کرده و نصیحتش نمایید؟ چون او به ما منسوب است، مردم، هنگامی که از او بد عملی ببینند، به ما بدبین شده و می گویند: این ها دست پرورده های امام صادقند. آن یار امام (ع) به ایشان عرض کرد: اگر ما رفتیم و گفتیم، ولی او قبول نکرد و مطیع ما نشد، چهکنیم؟ امام صادق (ع) فرمود: در اینهنگام، از او دوریکنید و با او معاشرت نکرده و قطع رابطه نمایید.
ای کاش، ما مسلمانان، همین یک جمله را از امام صادق (ع) عمل میکردیم. یعنی، مثلاً اگر خانم بدحجابی به مغازه ما مراجعه نمود و خواست چیزی بخرد، با کمال ادب و احترام به او بگوییم: خانم، شما مسلمانید و طبق گفتار قرآن، باید خود را بپوشانید. اگر قبول نکرد، با کمال احترام به او بگوییم: پس، تقاضا مندم از مغازه من بیرون روید. چون من با شما نمی توانم معاملهکنم. و اگر مغازه دوم و سوم نیز چنین عمل نمایند، آیا زنان، ناچار نمیشوند خود را حفظ کنند؟ [ شنبه 90/11/29 ] [ 10:57 صبح ] [ فولادپور ]
کسی که وسواسی میشود و از حد متعارف خارج میشود، باید رفتارش را با متعارف مردم مقایسه کند... شیطان با این وسوسهها که اینجا نجس است و آنجا پاک است وآنجا ترشُّح شد و یا وضو درست نشد و غسل درست نشد، هی با این وسوسهها، انسان را از اهداف عالیه باز میدارد. بسم الله الرحمن الرحیم
می دانیم که شیطان برای گرفتار کردن هر شخصی از راه مناسب او وارد می شود. یکی از ترفندهایی که شیطان درباره برخی از افرادی که می خواهند مقید به رعایت مسائل شرعی باشند، اجرا می کند، گرفتار کردن آنها به وسواس است به گونه ای که موجب می شود نیروها و فرصتهای آن شخص، در پیچ و خم های ساختگی تلف شود وبا مشغول شدن به امور بیهوده، بعد از مدتی ممکن است از احکام شرعی زده شود و دل چرکین گردد؛ نمازی که زمانی در آن حال خوشی داشت، بی روح شود و... ابن سنان گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: مردی هست که گرفتار وسواس در وضو و نماز می باشد و مرد عاقلی است. فرمود: وَ أَیُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ یُطِیعُ الشَّیْطَانَ؛ چه عقلى دارد که فرمانبرى شیطان می کند؟! گفتم: چگونه فرمان شیطان می برد؟ فرمود: سَلْهُ هَذَا الَّذِی یَأْتِیهِ مِنْ أَیِّ شَیْءٍ هُوَ فَإِنَّهُ یَقُولُ لَکَ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَان؛ از او بپرس وسوسهاى که باو دست می دهد از چیست؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شیطانست. (1) بسیاری از وسوسه ها ناشی از آگاهی کم نسبت به مسائل شرعی و ندانستن وظیفه شرعی در مقابل آن است. در نوشتار پیش روی، پس از خواندن بیانات برخی از اساتید اخلاق اسلامی، نگاهی به احکام فقهی می اندازیم دو رکعت نماز با لباس نجسمرحوم «آیت الله مجتهدی تهرانی» می فرماید: «شخص وسواسی به محضر آیت الله گلپایگانی (رحمه الله) آمد و عرض کرد: ما زمستانها گرفتاریم، زیرا این کوچه و خیابان ها کثیف و نجس است و برف زمین را پاک نمی کند اگر ماشین و یا موتور عبور کند و آب به لباس ما ترشّح کند، چه کنیم؟ ایشان فرمودند: پاک است و نجس نیست، ولی گویا آن شخص وسواسی، قانع نشده بود لذا حضرت آیت الله گلپایگانی ادامه دادند و فرمودند: «اگر خدا 17 رکعت نماز با لباس پاک، از شما بخواهد و 2 رکعت نماز با لباس نجس، آیا آن دو رکعتی که باید با لباس نجس بخوانید، می توانید با همین ترشحات کوچه و خیابان بخوانید؟ یا اینکه برای اطمینان داشتن، به دستشویی رفته و از نجاسات آن به لباستان می مالید؟» آن شخص با این پاسخ زیبای آیت الله گلپایگانی جواب خود را گرفت و رفت غرض این است که اگر بتوانی قسم بخوری که فلان چیز نجس شده است، آن چیز نجس می شود و الّا پاک است.» (2) وسواس، مانع از رسیدن به اهداف بلندمرحوم «آیت الله حق شناس» در توضیحات مفصلی، در مباحث اخلاقیشان فرموده اند: «بعضی از رفقا را میبینم که قدری از حد متعارف خارج شدهاند. یک مسألهی شرعی وجود دارد که آنهایی که در نواحی قطبی زندگی میکنند، -که شش ماه شب و شش ماه روز است- باید به منطقهی معتدله رجوع کنند. [مثلا گفته شده که باید نماز و روزه خود را مطابق یکی از کشورهای معتدلی که در نصف النهار آنها قرار دارد انجام دهند.(3)] کسی که وسواسی میشود و از حد متعارف خارج میشود، باید رفتارش را با متعارف مردم مقایسه کند... شیطان با این وسوسهها که اینجا نجس است و آنجا پاک است وآنجا ترشُّح شد و یا وضو درست نشد و غسل درست نشد، هی با این وسوسهها، انسان را از اهداف عالیه باز میدارد. شارع مقدس در قسمت نجاست و طهارت به پایینترین حد کفایت نموده است. مثلاً در برخی رستورانها و مهمانخانهها مشتری غیرمسلمان هم تردد دارد، اما صاحبش مسلمان است، صاحب رستوران هم شاید خیلی پایبند به نجاست و پاکی نباشد، در اینجا چه کار بکنیم؟ آیا باید احتراز بکنیم؟ آیا غذایشان نجس است؟ خیر، غذای این رستورانها پاک است. تا مادامی که علم به نجاست برای شما حاصل نشده است، اینها پاک است، برادر من! یا اینکه در کمر شما، دُملی درآمده است. یک مایعی از پشت شما سرازیر میشود، شک میکنید که آیا آن مایعی که جریان پیدا کرده است، خون است؟ یا عفونت جراحت است؟ لزومی ندارد که بررسی کنید، یا به کسی بگویید که بیاید و جای زخم را ببیند. نیازی به دیدن نیست، بلند شوید و نمازتان را بخوانید. با اینهمه آسان گرفتن شرع باز هم انسان وسواسی بشود؟! به چه کسی وسواسی گفته میشود؟ به کسی که از حد متعارف خارج شده باشد و دائم گرفتار این توهم بشود که آیا این شیء نجس است؟ یا پاک است؟ دو مرتبه، سه مرتبه، هی دستش را بشوید. پس اینگونه اشخاص باید به حد متعارف برگردند. این یک نوع بیماری روانی است که انسان بدان مبتلا میشود و ترتیب اثر دادن به آن جایز نمیباشد. حضرت فرمودند: به آن شخص(وسواسی) بگو که اگر در دین گفته شده است که مثلاً یک مرتبه، یا دو مرتبه شستن کافی است، چرا سه مرتبه، یا چهار مرتبه دستت را میشویی؟ آن شخص در جواب این سؤال حضرت گفت: بر شیطان لعنت! فهمیدی، داداش جون! پس بنابراین در هنگام وسواس، ترتیب اثر دادن، جایز نیست. یک صلوات بفرستید.» (4) نگاهی به احکام فقهی وسواسی هاروشن است که درباره مسائل شرعی اشخاص وسواسی، هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند؛ در اینجا برای نمونه، بخشهایی از نظرات فقهی بعضی از مراجع تقلید معاصر، درباره اشخاص بیان می شود. امام خمینی (ره): «وسواس شرعى نداریم و کسى که از متعارف خارج شود وسواسى است و حرام است.» (5) «اگر انسان حالتى دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمىکند، مىتواند به گمان خود اکتفا کند.» (6) مرحوم آیت الله بهجت: «وسواسى که غالباً پاکها را نجس مىانگارد، باید بنابر تکلیف شرعى از این رویّه دست بردارد. (7) مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی: «وسواسى در حقیقت به منزله قبول نداشتن حکم خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در مورد طهارت مىباشد و گاهى موجب بطلان وضو مىشود. لذا شرعا و عقلا لازم است از این تخیلات شیطانى اجتناب شود و با بىاعتنایى مکرر مىتوان آن حالت را از خود دور کرد.» (8) آیت الله خامنه ای: «کسانى که داراى حساسیت نفسانى شدیدى در مورد نجاست هستند (به این افراد در اصطلاح فقهى وسواسى گفته مىشود)، حتى اگر گاهى یقین به نجاست هم پیدا کردند، باید حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردى که نجس شدن یک شىء را با چشمان خود ببینند، به طورى که اگر فرد دیگرى هم آن را ببیند، یقین به سرایت نجاست پیدا کند، فقط در این موارد باید حکم به نجاست کنند.» (9) آیت الله صافی گلپایگانی: «وسواسى نباید به شک خود اعتناء کند و مثل متعارف مردم عمل نماید.» (10) آیت الله مکارم شیرازی: «وظیفه شما این است که به سایر مردم نگاه کنید و ببینید در چه حد به این امور اعتناء مى کنند و علم به نجاست پیدا مى کنند (منظور قشر متدیّن است) آن مقدار که آنها یقین پیدا مى کنند و آب مى کشند شما هم آب بکشید و نسبت به بقیّه تکلیفى ندارید؛ هرچند فکر شما به شما بگوید نجس است. زیرا در این گونه موارد افراد متدیّن عادى علم و یقین به نجاست پیدا نمى کنند.» (11) راهی برای درمان«آیت الله مکارم شیرازی»، در توضیحات مفصل تری درباره درمان وسواس می فرماید: «وظیفه الهی و شرعی شما این است که در مسائلی که مبتلا به وسواس هستید مطابق افراد عادی متدین عمل کنید و به علم و یقین خود اصلاً توجّهی نکنید... و هرگاه عمل دلچسب شما نبود و حتی خیال می کردید باطل است اعتنا نکنید وظیفه شرعی شما همین است و بس. مثلاً ما در سه دقیقه وضو می گیریم، شما بیش از این معطل نشوید هر چند دلچسبتان نباشد.» (12) همچنین می فرماید: «وسواسى بودن شما به علّت ندانستن مسائل است. اگر مسائل را درست، یاد بگیرید، راحت مى شوید. مسأله مهم این است که علم و یقین وسواسى نه ملاک نجاست است، نه ملاک طهارت.
و به عبارت واضح تر، باید ببینید افراد عادى متدیّن چه موقع علم به نجاست پیدا مى کنند، و چه موقع علم به طهارت، به همان مقدار قناعت کنید، و اگر قلب شما راضى نشد به آن اعتنا نکنید، و مسؤولیّت آن را به عهده ما بگذارید.
به شک و تردید اعتنا نکنید، حتّى کف توالت مادامیکه با چشم خود نجاستى در آن نبینید بگویید پاک است؛ کوچه ها، خیابانها، مغازه ها همه پاک است. اتومیبل هاى عمومى، صندلى ها و دسته درهاى آنها پاک است، حمّام مادامى که چیز نجسى به یقین در آن نباشد پاک است.
تمام مسلمانها و بچّه هاى آنها مادامى که نتوانید قسم به نجس بودن آنها بخورید پاک هستند. وظیفه شرعى شما این است که به آنچه گفته ایم عمل کنید، و بعد از یک هفته آثار مثبت آن را خواهید دید.» (13)
پی نوشت ها: (1) الکافی، ج1، ص12، کتاب العقل و الجهل؛ اصول کافى- ترجمه مصطفوى، ج1، ص13 (2) پایگاه وارثون (3) استفتائات آیت الله مکارم شیرازی درباره مسلمانان ساکن مکانهای قطبی (4) پایگاه وارثون (5) استفتاءات (امام خمینى)، دفتر انتشارات اسلامى، ج1، ص109 (6) توضیح المسائل امام خمینى، ص56 (7) استفتاءات آیت الله بهجت، ج1، ص85 (8) جامع المسائل فارسى، آیت الله فاضل، ج1، ص46 و 47 (9) أجوبة الاستفتاءات فارسى، ص61 (10)جامع الأحکام (آیت الله لطف الله صافى)، ج1، ص32 (11)پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی (12)همان (13)همان [ جمعه 90/11/14 ] [ 12:2 عصر ] [ فولادپور ]
|
||