یامعین الضعفاء |
اسباب معنوی افزایش رزق و روزیامام(علیه السلام) می فرماید: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ»؛ روزى را به وسیله صدقه فرود آورید. (مصادر نهج البلاغه،ج 4، ص 121) منظور از رزق و روزى تمام مواهب الهى است که انسان در زندگى به آن نیاز دارد و معمولاً بر مواهب مادى از قبیل مال و املاک گوناگون اطلاق مى شود، هرچند درباره امور معنوى نیز به کار مى رود .
می گویند این روزها پول در آوردن خیلی سخت شده و کاری هم نمی توان کرد، مشکلات اقتصادی را هیچ گونه نمی توان حل کرد ، تورم بیداد می کند.
اصلا نمی دانیم که چگونه می توانیم کمی اوضاع را بهتر کنیم؟
بله متأسفانه گاهی اوضاع بدجور به هم می ریزد و واقعا آدم را حیران می کند،اما چه کنم چه کنم کردن ها نمی تواند مشکل ما را حل کند باید آگاهانه و با مدیریت این شرایط سریعا خود را از دام ناداری و فقر برهانیم ،راهش چیست؟
معلوم است،"تجارت" آن هم با کسی که هم انصاف دارد هم بی نهایت بخشنده و مهربان است و فوق العاده ثروتمند، ارتباط با چنین کسی و معامله با او زندگی ما را ناگهان متحول می کند، تازه شراکت و معامله با او سرمایه چندانی هم لازم ندارد، ما می توانیم با کمترین هزینه بیشترین سود را ببریم، می پرسید چه کسی و چگونه؟ بگذارید سرور و مولایمان راهنماییمان کند:
اسباب مادى رزق و روزى تلاش و کوشش و دقت در انتخاب کسب و کار و برخورد خوب با مردم و داشتن حساب و کتاب دقیق و امثال آن است. موانع مادى آن نیز تنبلى، بدرفتارى با مردم و اقدام هاى بدون مشورت و بى مطالعه و امثال آن است امام(علیه السلام) در این کلام کوتاه حکمت آمیز اشاره به اسباب فزونى نعمت کرده مى فرماید: «روزى را به وسیله صدقه فرود آورید»؛ (اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ) منظور از رزق و روزى تمام مواهب الهى است که انسان در زندگى به آن نیاز دارد و معمولاً بر مواهب مادى از قبیل مال و املاک گوناگون اطلاق مى شود، هر چند درباره امور معنوى نیز به کار مى رود مثلاً مى گوییم: «اللّهُمّ ارْزُقْنَا الاْیمانَ وَالْیقینَ؛ خداوندا ایمان و یقین به ما روزى بفرما» ولى در کلام مورد بحث اشاره به مواهب مادى است. منظور از «صدقه» هرگونه موهبت مادى است که بدون عوض و با انگیزه الهى در اختیار دیگرى قرار داده شود. امام(علیه السلام) در این کلام نورانى رابطه نزدیکى میان صدقات و فزونى رزق و روزى بیان فرموده است. این معنا در روایات دیگر نیز با عبارات متفاوتى آمده است از جمله در حکمت 258 آمده که امام(علیه السلام) مى فرماید: «إذا أمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اللهَ بِالصَّدَقَةِ ؛ هر زمان فقیر و نیازمند شدید با دادن صدقه با خداوند معامله کنید». در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از فرزندانش فرمود: از آن مالى که نزد تو بود چقدر باقى مانده؟ عرض کرد: فقط چهل دینار. امام(علیه السلام) فرمود: برو و آن را به نیازمندان صدقه بده. عرض کرد: چیزى غیر از آن در بساط نیست. فرمود: مى گویم آن را صدقه بده خدا به جاى آن به ما مى دهد. سپس فرمود: «أَما عَلِمْتَ أنَّ لِکُلِّ شَیء مِفْتاحاً وَمِفْتاحُ الرِّزْقِ الصَّدَقَةُ؛ آیا نمى دانى هر چیز کلیدى دارد و کلید رزق صدقه است؟» پس برو و آن را در راه خدا به نیازمندان بده. فرزند امام این کار را کرد. ده روز نگذشته بود که از محلى چهار هزار دینار خدمت حضرت آوردند. امام(علیه السلام) فرمود: فرزندم! چهل دینار براى خدا دادى و خداوند چهار هزار دینار به ما داد.(کافى، ج 4، ص 9، ح 3) رزق و روزى اسباب و موانع مختلفى دارد. این اسباب و موانع بر دو گونه است: بخشى جنبه مادى و ظاهرى دارد و بخشى جنبه معنوى. اسباب مادى رزق و روزى تلاش و کوشش و دقت در انتخاب کسب و کار و برخورد خوب با مردم و داشتن حساب و کتاب دقیق و امثال آن است. موانع مادى آن نیز تنبلى، بدرفتارى با مردم و اقدام هاى بدون مشورت و بى مطالعه و امثال آن است. از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که گروهى نزد آن حضرت آمدند و از خشکسالى و کمبود فراورده هاى کشاورزى و مانند آن شکایت داشتند. حضرت به همه آنها دستور داد که از گناهان خود توبه کنند و به این آیات استناد فرمود
اما اسباب معنوى آن امور زیادى از جمله دادن صدقه و بخشش در راه خداست. قرآن کریم مى فرماید: «(یمْحَقُ اللهُ الرِّبَا وَیرْبِى الصَّدَقَاتِ) خداوند ربا را نابود مى کند، و صدقات را افزایش مى دهد»(1) این آیه نیز اشاره به این معنا دارد که صدقه باعث ازدیاد روزى مى شود.
همچنین در احادیث اسلامى آمده است که نماز شب، بیدار ماندن میان طلوع فجر و طلوع آفتاب و پرداختن به ذکر و دعا تأثیر زیادى در فزونى روزى دارد. از جمله موانع معنوى روزى گناهان مختلف است، از این رو در بعضى از احادیث امیر مؤمنان آمده است: «إذا أبْطَئَتِ الاْرْزاقُ عَلَیکَ فَاسْتَغْفِرِ اللهَ یوَسِّعْ عَلَیکَ فیها؛ هنگامى که روزى براى تو سخت شد از گناهانت استغفار کن خداوند روزى تو را وسیع مى گرداند».(2) روایت معروفى نیز در ذیل آیات 10 به بعد سوره «نوح»: (فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیکُمْ مِّدْرَاراً * وَیمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَبَنِینَ وَیجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّات وَیجْعَلْ لَّکُمْ أَنْهَاراً ...) از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که گروهى نزد آن حضرت آمدند و از خشکسالى و کمبود فراورده هاى کشاورزى و مانند آن شکایت داشتند. حضرت به همه آنها دستور داد که از گناهان خود توبه کنند و به این آیات استناد فرمود.(3) در مورد صله رحم از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که مى فرماید: «صُلَةُ الاْرْحامِ تُزَکِّى الاْعْمالَ وَ تُنْمِى الاْمْوالَ؛ صله رحم اعمال انسان را پاکیزه و اموال را فزونى مى دهد».(4) در مقابل آن قطع رحم باعث تاریکى فضاى زندگى و کمبود روزى است. دانستی ها را در مورد اینکه چگونه می توانیم اوضاعمان را بهتر کنیم دانستیم، دیگر ما می دانیم و زندگیمان ، حالا می خواهیم این چندر غازمان را هم دو دستی بچسبیم تا مبادا روزی کم بیاوریم و یا بخشش کنیم و وارد معامله با خدا شویم و سودش را ببریم، هر کس خودش می داند و شم اقتصادیش. در ضمن ما که وقت می گذاریم و غر می زنیم که آی فغان آی داد و بی داد، از این فلک و روزگار و این نظام و مردم و همه و همه و آخر سر هم جز ناراحتی و گرفتگی چیزی عایدمان نمی شود . آیا بهتر نیست برای بهبود اوضاع معیشتمان همین وقت را بر سجاده نیاز بنشینیم از آنچه کرده ایم عذر بخواهیم و با اینکار ریشه فقر را برای همیشه بخشکانیم و درهای نعمت خداوند را به روی خود بگشاییم؟ این را دیگر من و شما یا آن واعظ منبری نمی گوید امیرالمؤمنین علیه السلام برای امثال ما تجویز کرده اند . شاید باورمان نشود همین چند امر ساده این همه گره کور را حل کند، اما یادمان باشد این راهکارها از منابع فیض و رحمت است و نباید دست کم بگیریمشان، حالا این گوی و این میدان... پیش به سوی روزهای بهتر. پی نوشت ها : (1). بقره، آیه 276 . (2). بحارالانوار، ج 74، ص 271 . (3). تفسیر منهج الصادقین، ج 10، ص 19 و 20 . (4). کافى، ج 2، ص 150، ح 4. [ شنبه 91/2/2 ] [ 12:59 عصر ] [ فولادپور ]
چند راهکار خوب برای درمان حسد
معنی و مفهوم حسد حسد رذیله ای است که مانع درک و تحمل موفقیت های دیگران از سوی حسود می شود و نمی تواند نعمتی را که نصیب دیگری شده بپذیرد. حسود همواره آرزو می کند که موفقیت ها و نعمت های مذکور از محسود گرفته شود.
در این باره علامه احمد نراقی صاحب معراج السعاده می گوید: "حسد یعنی تمنای زوال نعمتی از برادر مسلم خود، از نعمت هایی که صلاح او باشد."(معراج السعاده – ملا احمد نراقی، ص362) حسد از امراض نفسانیه و بدترین رذایل و خبیث ترین آنها می باشد. در این باره علامه احمد نراقی می گوید: "حسد صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار، و به عقاب عقبی مبتلا می سازد، زیرا که حسود در دنیا لحظه ای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست. چون که او هر نعمتی که از کسی دید متألم می شود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بی نهایت است، و هرگز منقطع نمی شود پس حسود بیچاره پیوسته محزون و غمناک است. و اصلا به محسود ضرری نمی رسد، بلکه ثواب و حسنات او زیاد می شود." (معراج السعاده – ملا احمد نراقی – ص362) روایاتی در رابطه با حسد"امام صادق (علیه السلام) می فرماید: براستی حسد است که ایمان را می خورد چنانچه آتش هیزم را."(گناهان کبیره، ج2 شهید دستغیب، ص342) "امام صادق(علیه السلام) می فرماید: اساس کفر سه چیز است: حرص، تکبر، حسد." 4(گناهان کبیره، ج2- شهید دستغیب، ص342) "امام علی علیه السلام می فرماید: اَلحَسَدُ یَضنِی؛ حسد، آدمی را رنجور می کند."(پرتوی از کلام امام علی(علیه السلام) منصور کریمیان، ص108) غبطه به معنی آرزو کردن دارا شدن مثل نعمتی است که به دیگری رسیده است بدون اینکه از رسیدن نعمت به آن شخص بدش بیاید و میل برطرف شدنش را داشته باشد، در صورتی که غبطه آرزوی دارا شدن مثل همان نعمت است حسد آرزوی برطرف شدن آن نعمت از صاحبش می باشد
امام علی علیه السلام می فرماید: آدم حسود، حسرت ها و افسوس هایش بسیار، و گناهانش چند برابر است."(پرتوی از کلام امام علی(علیه السلام)، منصور کریمیان، ص 109 ) تفاوت حسد با غبطه و غیرت"غبطه به معنی آرزو کردن دارا شدن مثل نعمتی است که به دیگری رسیده است بدون اینکه از رسیدن نعمت به آن شخص بدش بیاید و میل برطرف شدنش را داشته باشد، در صورتی که غبطه آرزوی دارا شدن مثل همان نعمت است حسد آرزوی برطرف شدن آن نعمت از صاحبش می باشد."(معراج السعاده – ملا احمد نراقی، ص 363) "و اگر زوال و نابودی چیزی را از کسی بخواهد که صلاح او نباشد غیرت گویند." راههای مقابله با حسد1- تأمل و تفکر در آثار و عوارض تلخ حسد. 2- تواضع، خیرخواهی و به دیگران خدمت کنی. و از رسیدن خیر به دیگران شاد شوی و از موفقیت های و خوبی های دیگران همیشه صحبت کنی. 3- به یاد بیاورید که خداوند نعمت های زیادی به او(خود فرد حسود) داده به یاد افرادی که مشکلات بیشتری دارد بیفتد که من در مقایسه با آنان نعمت های زیادی دارم. 4- با پیروی از دستورات دین و آموزه های معصومین(علیهم السلام) عقل و خرد خود را ورزیده و قوی کند. تأمل در بی ثباتی دنیا و به یاد مرگ بودن و انسان بداند و غافل نباشد که دیری نمی پاید که حسود و حاسد در خاک پوسیده و فاسد می شوند و یاد و نامی از آنها باقی نمی ماند
5- تبدیل کردن حسد به غبطه بدانیم که شکست دیگری هیچ کمکی به ما نمی کند و چه بسا مشکلاتی نیز به بار می آورد. لذا به جای تخریب دیگران به تقویت خود بپردازیم.
6- نسبت به دیگران خوش بین باشیم. سوء ظن داشتن به دیگران باعث حسادت می شود. حسود پس از ریاکاری، عوام فریبی و ... به تخریب چهره مردم می پردازد. و این عمل بر ضد خوش بینی است. 7- دعا و تضرع برای پیراستن نفس از آلودگی ها(از جمله حسد) و مداومت به این در خواست. 8- به خود تلقین کردن که من خوب شده ام و من دیگر چنین نیستم از حسد نفرت دارم. 9- تأمل در بی ثباتی دنیا و به یاد مرگ بودن و انسان بداند و غافل نباشد که دیری نمی پاید که حسود و حاسد در خاک پوسیده و فاسد می شوند و یاد و نامی از آنها باقی نمی ماند . 10- حسادت بر کسی باعث ضرر دین و دنیای حسود می شود و به محسود ضرری نمی رسد و حتی اگر حسود عملی انجام دهد نیکی هایش برای محسود نوشته می شود. [ شنبه 91/2/2 ] [ 12:58 عصر ] [ فولادپور ]
کالبدشناسی غیبت
غیبت آن است که چیزی درباره کسی گفته شود که اگر به گوش وی برسد، خوشش نیاید، خواه آن گفته راجع به نقص و کاستی در بدن یا دراخلاق (خلق خوی) یا در گفتارها و یا در رفتارهای مربوط به دین یا دنیای او باشد، بلکه حتی اگر مربوط به کاستیهایی درلباس یا خانه یا مرکب وی باشد.
گناهان زبان بر دوگونهاند: نخست گناهانی که بیشتر تباهی و پریشانی اخلاقی برای خود گناهکار دارند؛ اگرچه به لحاظ اجتماعی نیز تباهی آورند، اما تباهی و پریشانی اخلاقی آنها بیشتر است؛ مانند سخنانِ گزافآلود و اغراق آمیز و سخنانی که برای خودنمایی و ریاکاری بر زبان جاری میشود. دوم گناهانی که افزون بر تباهی اخلاقی، که برای شخص گناهکار دارند، مفاسد مهم و پریشانیهای مهیب اجتماعی نیز دارند و رواج و رونق بازار آنها جامعه را به زیانهایی جبران ناپذیر گرفتار میکند؛ مانند دروغ، سخنچینی، تملّق و چربزبانی و فتنهانگیزی. بدگویی پشت سر دیگران نیز از این نوع است که در زبان دین و ادبیات شریعت، «غیبت» نامیده شده است.
غیبت چیست؟از تأمّل و دقت در واژه «غیبت» و کاوش درواژهنامهها، درمییابیم که مفهوم «غیبت» در عرف واژگانی و زبان شریعت، چنان به هم آمیخته که گویی واژهنویسان معنای «غیبت» را از اصطلاح و زبان شریعت گرفتهاند. در نوشتارهای اخلاقی به جای مانده از عالمانِ بزرگِ اخلاق، در معرفی اصطلاحی و بر وفق عرفِ شریعت، تعریفهایی ارائه شده است که با یکدیگر تفاوتهایی دارند، و هر کدام را در ارائه معنای «غیبت» تعبیری ویژه است، ولی با اندک تأمّل، درمییابیم که همگیِ آن بزرگان از مفهوم «غیبت» یک حقیقت را در ذهن داشتهاند که به هنگام تبیین و تعریف آن، تفاوتهایی لفظی پدید آمده است. از اینرو، در این رساله، از همه تعریفهای ارائه شده، به جامعترین و مشهورترین آنها، که از آنِ عالم بزرگ اخلاقی، مرحوم محقّق مولی مهدی نراقی است، بسنده میکنیم که میگوید: «الغیبهًُْ وهی ان یذکر الغیربما یکرهه لو بلغه،سواءُ کان ذلک بنقصٍ فیْ بدنه او اخلاقه او فی اقواله، او فی افعاله المتعلّقهًْ بدینه او دنیاه، بل واِن کان بنقصٍ فی ثوبه او داره او دابَّته» (4)؛ غیبت آن است که چیزی درباره کسی گفته شود که اگربه گوش وی برسد، خوشش نیاید، خواه آن گفته راجع به نقص و کاستی در بدن یا دراخلاق (خلق خوی) یا در گفتارها و یا در رفتارهای مربوط به دین یا دنیای او باشد، بلکه حتی اگر مربوط به کاستیهایی در لباس یا خانه یا مرکب وی باشد. از پیامبرگرامی(صلی الله علیه وآله) در توضیح معنای «غیبت» آمده است که فرمودند: «هل تدرون ما الغیبهًُْ؟ قالوا:الله و رسوله اعلم. قال:ذکرک اخاک بما یکره. قیل له: ارأیت ان کان فی اخی ما اقول؟ قال: ان کان فیه ما تقولُ فقد اغتبتهُ،و ان لم یکن فیه فقد بهتَّه» (6)؛ آیا میدانید «غیبت» چیست؟ گفتند: خدا و پیامبر او داناترند.فرمود: آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که او را خوش نیاید. شخصی عرض کرد: اگر آنچه بگویم در او باشد،چه؟ فرمود: اگر آنچه میگویی در او هست، غیبت کردهای و اگر نیست، بهتان زدهای. غیبت به وسیله زبان از آنرو حرام است که عیب و نقص افراد و هرچه را که از آشکار شدنش ناخرسند میشوند به دیگران میفهماند، نه از اینرو که زبان آن را میفهماند و میشناساند،بلکه هر وسیلهای که در فهماندن به دیگران نقش زبان را ایفاء کند، کارش زبانی است
همچنین آمده است که:
نزد آن حضرت نام مردی برده شد، دربارهاش گفتند: چه عاجز و ناتوان است! فرمود: «برادر خود را غیبت کردید.» گفتند: ای پیامبر خدا، آنچه گفتیم، در او هست. فرمودند: «اگر آنچه را در او نیست، میگفتید، بهتان زده بودید.»(7) امام کاظم(علیه السلام) نیز در تعریف «غیبت» فرمودند: «من ذکر رجلاً من خلفه بما هو فیه ممّا عرفه النّاس لم یغتبه، و من ذکره من خلفه بما هو فیه ممّا لا یعرفه النّاس اغتابه، و من ذکره بما لیس فیه فقد بهتَّه»(8)؛ هر که در پشت سرِ کسی چیزی را بگوید که در او هست و مردم از آن آگاهند، او را غیبت نکرده؛ و هر که در پشت سرِ کسی چیزی بگوید که مردم از آن بیخبرند، او را غیبت کرده؛ و هر که در پشت سر کسی چیزی بگوید که در او نیست، به او بهتان زده است. حاصل سخن آنکه براساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقتِ «غیبت» آن است که کسی درباره دیگری چیزی را بگوید که اگر بشنود، خوش نمیدارد، خواه درباره نقص و عیبی باشد که در خود او یا در بدن او و یا در دین یا دنیای او و یا در چیزی است که وابسته به او میباشد.
نکتهها 1. تعمیم و گستردگی غیبت به لحاظ ابزار است؛ بدین معنا که غیبت تنها به وسیله زبان تحقق نمییابد، بلکه ابزارهای غیبت در وجود آدمی گونهگون و متنوّعند؛ چراکه گاهی غیبتکننده با زبانش غیبت میکند. (غیبت گفتاری)، گاهی با نوشتن در روزنامهها و کتابها و مقالات (غیبت نوشتاری) و گاهی نیز با اشاره دست و سر و چشم و ابرو درباره کسی آنچه را میخواهد با زبانش بگوید، میفهماند؛ همچنانکه با تقلید از شیوه راه رفتن و نشستن و برخاستن و سخن گفتن کسی به غیبت او میپردازد که گاهی، افزون بر غیبت، لودگی و تمسخر است که خود گناهی دیگر به شمار میرود و به سختی در قرآن کریم مورد نکوهش قرار گرفته است: «ویلُ لکلِّ همزةٍ لمزةٍ» (9)؛ وای برهربدگوی طعنهزننده (در پشت سر و پیش روی)! نیز فرمود: «یـَْا ایّها الَّذین آمنوا لایسخر قومُ من قومٍ عسیَْ ان یکونوا خیراً منهم و لانساءُ من نساءٍ عسیَْ ان یکنَّ خیراً منهنَّ ولا تلمزوا انفسکم» (10)؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، گروهی (از مردان) گروه دیگر را مسخره نکنند، شاید آنان- که مسخره شدهاند- از اینان- که مسخره کردهاند- بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانِ دیگر را، شاید آنان از اینان بهتر باشند. و از خودتان عیبجویی مکنید. ماحصل آن که غیبت کردن و بدِ کسی را پشت سر او گفتن تنها به زبان نیست، بلکه به هر وسیلهای که عیب و کاستیاش را برساند و آنچه را وی ناخوش میدارد، بفهماند «غیبت» است، خواه به گفتار یا نوشتار یا کردار یا به تصریح یا کنایه و اشاره همگی غیبتاند؛ چرا که بیتردید، غیبت به وسیله زبان از آنرو حرام است که عیب و نقص افراد و هر چه را که از آشکار شدنش ناخرسند میشوند به دیگران میفهماند، نه از اینرو که زبان آن را میفهماند و میشناساند، بلکه هر وسیلهای که در فهماندن به دیگران نقش زبان را ایفاء کند، کارش زبانی است. بنابراین، غیبت با اظهار نقص و یا تقلید و شبیهسازی (محاکات) نیز تحقق مییابد؛ مانند لنگلنگان راه رفتن و تقلید او را درآوردن، بلکه اینگونه غیبت از غیبت با زبان بسی زشتترو ناپسندتر است؛ زیرا با این روشها، عیبها و کاستیها را روشنتر مینمایاند. همچنین است اشاره با دست و سر و چشم و ابرو و با نوشتن؛ زیراکه قلم یکی از دو زبان است و اثر آن ماندنیتر؛ و نیز با کنایه؛ مانند آنکه بگوید: الحمدلله که خدا ما را به همنشینی با ستمگران یا به ریاستطلبی و افزونخواهی نیالوده است، یا اینکه بگوید: از بیشرمی به خدا پناه میبریم، یا خداوند ما را از آن نگاه دارد، در حالی که غرض از همه اینها شماتت و سرزنش کسی است که این کارها از او سر زده و چه بسا که آدمی بر اثر شیطنت، به هنگام غیبت، در آغاز، غیبت شونده را بستاید، سپس به اظهار عیب او بپردازد؛ مانند آنکه بگوید: چه حال خوبی داشت، ولی چون ما به بدحالی دچار گشته است. روشن است که اینگونه کارها نه تنها غیبت، بلکه ریاکاری نیز هست. افزون بر این دو، در همین حال، با همانندی به نیکان و صالحان،که خود را سرزنش میکنند، خودستایی میکند.(11) شنونده ی غیبت هیچگاه از گناه غیبت برکنار نیست،مگرآنکه با زبانش آن را زشت و ناپسند شمارد،یا سخنِ گوینده را با سخن دیگر قطع کند،یا اینکه از محفل غیبت برخیزد. و اگر هیچیک از اینها را نتواند، در دل از آنها ناخشنود باشد
امامخمینی(ره) با تکیه بر روایات غیبت درباره عمومیت ابزارها و روشهای غیبت مینویسند:
عرف از نفس اخبار غیبت خصوصیت تلفّظ را نمیفهمد، بلکه آن را از جهتِ اِفهام نوعی [زیرا که غیبتِ به زبان از گونههای دیگر بیشتراست] مورد حرمت میداند؛ یعنی اختصاص تلفّظ به «ذکر» [ذکرک اخاک] از باب این است که غالباً غیبت با تلفّظ واقع میشود؛نه از جهت خصوصیت آن است. 2. غیبت همواره به دو کس یا بیشتر تحقق مییابد، به گوینده و شنونده (یا شنوندهها)؛ بدین معنا که شنونده غیبت نیز در ردیف غیبتکننده است؛ چنانکه در روایات بدان اشاره شده است؛ زیرا که او مجال غیبت و فرصتِ بدگویی پشت سر دیگران را برای غیبتکننده فراهم میکند. غیبتکننده با عضوی غیبت میکند و شنونده آن با عضوی میشنود، او با زبانش میگوید و این با گوشش میشنود، او با اشارهها و کنایهها و تقلیدهایش هتک حرمت میکند و نهانِ حریم شخصیت مردم را آشکار میسازد و با نگاهها و سکوتهای رضامندانهاش، بر همه آن پستیها مُهر تأیید مینهد، و در نهایت، غیبتکننده خود را به آلودگیهای غیبت و بهتان میآلاید و چون درنده، شرف و آبروی مردم را میدرد، و این در همه پلیدیها و درنده خوییها او را مدد میدهد. از اینرو، پیامبرگرامی(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «السامعُ للغیبةِ احد المغتابین» (13)؛ شنونده غیبت یکی از غیبت کنندگان است. بنابراین ،شنونده ی غیبت هیچگاه از گناه غیبت برکنار نیست،مگر آنکه با زبانش آن را زشت و ناپسند شمارد، یا سخنِ گوینده را با سخن دیگر قطع کند، یا اینکه از محفل غیبت برخیزد. و اگر هیچیک از اینها را نتواند، در دل از آنها ناخشنود باشد. امامصادق(علیه السلام) فرمودند: «الغیبهًُْ کفرُ والمستمع لها والراضی بها مشرک» (14)؛ غیبت و بدگویی کسی در پشت سر او کفر و شنونده ی آن و کسیکه بدان خوشنود است مشرکند. از پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) نیز رسیده است که فرمودند: «من اذلَّ عنده مؤمنُ و هو یقدر علی ان ینصره فلم ینصره، اذلَّه الله یوم القیامهًْ علی رؤوس الخلائق»(15)؛ هر که مؤمنی را در نزدش خوار و رسوا کنند و او بتواند یاریاش کند و نکند،خداوند او را در قیامت در حضور همه آفریدگانش، خوار و رسوا خواهد ساخت.
پینوشتها: 1-الصحاح، ص196. 2-شرح چهلحدیث، ص300. 3-همان. 4-جامعالسعادات، ج2، ص303. 6-سنن ابیداود، ج4، ص269. 7-همان. 8-الکافی، ج1، ص358. 9-همزه: 1. 10-حجرات: 11. 11-درباره تعمیم و گسترش ابزارها و روشهای گوناگون غیبت در احیاءالعلوم و جامعالسعادات به تفصیل بحث شده است. همچنین ر.ک: بحارالأنوار، ج75، ص225. 12-شرح چهلحدیث، ص302. 13-بحارالأنوار، ج75، ص226. 14-مستدرک الوسائل، ج9، ص133. 15-بحارالأنوار، ج75، ص226. [ پنج شنبه 91/1/24 ] [ 9:50 صبح ] [ فولادپور ]
رقابت تا مرز حسادت
حسادت را می توان در دو معنای عام و خاص در نظر گرفت .حسادت در معنای عام ،حسی محرک است که انگیزه بسیاری از فعالیتهای عالی و دقیق بشر را تشکیل می دهد و در معنای خاص، آرزوی سلب نعمت از دیگران است .حسادت تنها در این معنا - که شکل انحراف یافته ی آن است - ،مذموم است.
حسادت ،نعمت خوب خدا حسادت واژه ای است که تا به کار برده می شود ،آرزوی سلب نعمت از دیگران و بدبختی آنها نیز به ذهن متبادر می شود .اما این معنایی است که تنها در قله این کوه قرار دارد. درحالیکه آنچه در دامنه ها و پایین تر از آن وجود دارد،عاطفه ی هیجان زایی است که موجب انگیزش و تحرک می شود. حسادت،مولد بیشترین فعالیتهای هنری و فوق غریزی بشر است و بدون آن پیشرفت و تعالی ،با کندی و نقصان روبرو خواهد شد.در اثر حسادت از نوع مثبت، فرد بی انگیزه به سمت فعالیتهای سطح بالا با ظرافتهای عالی سوق داده می شود. چنانچه اگر حسادت نبود همان کارها در مقیاس حداقلی انجام می شد و دلیلی برای انجام بهتر و عالیتر آن وجود نمی داشت . هرکسی در مواجهه با زیبایی ها و نعمتهای دیگران ممکن است در وهله اول درکی از نداشته های خود و تمنای نعمات دیگران احساس کند و این انگیزه ای برای حرکتش شود حال آنکه اگر این درک برایش حاصل نمی شد هیچگاه به سمت تعالی و ترقی پیش نمی رفت.دانش آموزی که در کلاس درس، حسادت نمی کند ،قائدتا برای رسیدن به نمره بیست هم تلاش نخواهد کرد او قبولی را، نهایت همت خود قرار خواهد داد. گاهی دیده می شود خانمی بعد از ازدواج تحولات چشمگیری پیدا کرده و هنرهای چندی را در مدت کوتاهی کسب می کند.در حالیکه قبلا ، هیچ علاقه ای در زمینه کسب این هنرها از خود نشان نمی داد. شاید وجود خواهر شوهری هنرمند ،یا جاریی که توجه همه را به سمت هنرهای خود جلب کرده است ،مهمترین علت پیشرفت او باشد. بنابراین حسادت می تواند سر منشا پیشرفت و ترقی بشر باشد تنها باید توجه داشت که به جنبه منفی آن بها ندهیم و هیچ گاه از نعمات دیگران اندوهگین نشویم. اگر گاهی چینن حسی در دلمان ایجاد شد باید سریع به خدا پناه ببریم و با تنبیه کردن دل ،او را از پیشروی بیشتر در جنبه های منفی حسادت بر حذر داریم .دعا کردن به نفع کسی که به او حسادت می کنیم یکی از راههای تنبیه دل در این میدان است. حسادت ،از احساسات مخصوص آدمی استحسادت در حد ضعیف ،یکی از احساسات بشری است که در دیگر موجودات وجود ندارد، حال آنکه عواطف ستوده شده ای همچون غیرت ،فرزنددوستی و...در انسان و حیوان مشترک است . چنانچه به ماده هر حیوانی تعرض شود ،نر از آن دفاع خواهد کرد و چنانچه جوجه کلاغی در خطر باشد ،کلاغ مادر به حمایت برخواهد خواست .اما حسادت به اندازه و مثبت که موجب صرف کمال دقت و تمام همت می شود ،غریزه ای است که تنها محرک آدمی است .و حد ضعیف و اولیه ی آن در همه افراد وجود دارد. چراکه خداوند، خود،انسان را با انرژی حسادت آفرید و او را بواسطه همین نیرو ، در وادی کودکی به سمت رشد هدایت فرمود .لذا بیشترین محرک کودکان،برای و رشد و فعالیتهای اجتماعی ،حسادت است. اما پس از رشد و بلوغ عقلی ،آرمان الهی این است که بشر تنها به خاطر رضای خداوند و نه از روی غریزه،کاری را انجام دهد. غبطه - که از آن می توان به رقابت مثبت یاد کرد - ،شکل خوب حسادت است که در برخورد حسادت با روح فرد سالم به وجود می آید. لذا غبطه و "حسادت بیمار آلود" ،هر دو از شکل کلی حسادت تغذیه می شوند، اما ضد هم هستند
وقتی حسادت با حقارت در هم می آمیزدوقتی توجه فردی ، ناگهان به نعمتهای شخص دیگری جلب می شود،حسادت کلید می خورد،و حسی ایجاد می شود که هر چند برای مدت کوتاهی، تعادل روحی فرد را بهم می زند. بنابراین حرکت، برای رسیدن به تعادل مجدد آغاز می شود.اکنون اگر این شخص دارای عزت و اعتماد به نفس باشد ،مسیری را برای حرکت بر می گزیند که هماهنگ با بلندای درونش بوده و منجر به رشد او خواهد شد.بدون اینکه آرزوی بدی برای دیگران داشته باشد. اما اگر، شخص حقیر و فرومایه ای باشد ،به راهی می رود که بیش از پیش، بر حقارتش خواهد افزود و نهایتا او را مبتلا به بیماری روانی حسادت در معنای خاص آن خواهد نمود آنگاه بستری برای وساوس شیطانی بوجود می آید.
غبطه - که از آن می توان به رقابت مثبت یاد کرد - ،شکل خوب حسادت است که در برخورد حسادت با روح فرد سالم به وجود می آید. لذا غبطه و "حسادت بیمار آلود" ،هر دو از شکل کلی حسادت تغذیه می شوند، اما ضد هم هستند.
دکتر افتخار حمیدی(دکتر روانشناس)در یک گفتگوی خبری در این خصوص می گوید:
"غبطه معنای مثبت حسادت است و به عنوان آرزوی نعمت و سعادت دیگران را داشتن، بدون آرزو کردن زوال نعمت و سعادت آنان، معنی شده است. در واقع، حسادت و غبطه یک احساس هستند که فقط جهت شان با هم فرق می کند. حسادت جهت اش به سمت شخص دیگر است اما غبطه جهت اش به سمت خود فرد است؛ مثلا ما وقتی به فردی زیبا حسادت می کنیم، در دل می گوییم: «ای کاش زیبایی اش زایل شود» اما وقتی غبطه می خوریم، می گوییم: «من هم باید ورزش کنم و مراقب تغذیه ام باشم تا تناسب اندام پیدا کنم و پوستم شاداب و ظاهرم بهتر شود.» حسادت در اغلب اوقات، حاصل نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس در اشخاص است. " (سایت پایگاه اطلاع رسانی سلامت ایران).
[ پنج شنبه 91/1/24 ] [ 9:28 صبح ] [ فولادپور ]
حکم رشوه خواری
امام زمان علیه السلام «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علیهم » در حوادثی که پیش می آید، به کسانی مراجعه کنید که حدیث ما را نقل می کنند، بدرستی که آنها حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنها هستم.
سوال: متاسفانه رشوه خواری در خیلی از مراکز در حال رواج است و در صورت نپرداختن آن بسیاری از کارها انجام نمی شود. خواهشمندیم نظر اسلام را در این زمینه بیان فرمائید.
حضرت آیة الله بهجت:حرام است، اگر صدق رشوه شرعی کند و الا حرمت آن دائر مدار تضییع حقوق دیگران و منافات داشتن با شرایط ضمن عقد اجاره است. حضرت آیة الله صافی گلپایگانی:اصطلاحا رشوه در مورد قضاوت است و در موارد دیگر رشوه محسوب نمی شود، لکن به هر حال اگر گیرنده پول در ساعات کار اداری اش کار را انجام دهد جایز نیست پول بگیرد، و اگر در خارج وقت اداری انجام دهد اشکال ندارد ولی چنانچه در ساعت اداری از انجام آن خودداری کند گرفتن حقوق از دولت برایش جایز نیست و اما نسبت به دهنده پول چنانچه بدون دادن پول کار انجام نمی شود مانع ندارد که پول بدهد. حضرت آیة الله فاضل لنکرانی:رشوه حرام مربوط به امر قضاوت می باشد و اموری که در فرهنگ ما رشوه محسوب می شود اگر موجب تضییع حقوق دیگران یا خلاف مقررات جمهوری اسلامی ایران باشد جایز نیست. حضرت آیة الله سیستانی:رشوه خواری کارمند برخلاف قرارداد کارمندی است و جایز نیست ولی پرداختن آن در وضع موجود و در غیر مورد قضاوت اگر مستلزم تضییع حق دیگران نباشد حرام نیست گرچه گرفتن آن جایز نیست. حضرت آیة الله تبریزی:رشوه در باب قضاء حرام است و در غیر باب قضاء اگر مخالف مقررات باشد نباید انجام داد. حضرت آیة الله مکارم شیرازی:رشوه خواری در باب قضاوت مطلقا حرام و از گناهان کبیره است و در غیر باب قضاوت چنانچه برای انجام کار خلافی پرداخته شود آن نیز حرام است ولی دادن وجهی برای تسریع در کار حلال بدون آن که حقی باطل و باطلی حق یا نوبتی ضایع شود برای دهنده اشکالی ندارد ولی گیرنده اگر در برابر انجام وظیفه وجهی دریافت کند برای او جایز نیست، اما اگر خارج از وقت، کار مباحی کرده، گرفتن وجه در مقابل آن اشکالی ندارد. [ دوشنبه 91/1/7 ] [ 12:32 عصر ] [ فولادپور ]
|
||