یامعین الضعفاء |
از هر که مى پرسم مى گوید جمعه مى آیى، امّا کدام جمعه؟ در روزگار تیره ما هر روز جمعه است وجمعه ها صبح و شب ندارند و همه عصرند. گفتم تا جمعه دیگر چند آدینه مانده است؟! گفت: یک یا زهراى دیگر، گفتم: زهرا را تو مى شناسى؟! گفت: همان نیست که شب هاى جمعه و صبح جمعه پرده خوان خون است و دستى بر پهلوى شکسته دارد، گفت: و همانى نیست که کبوتران فرج را در غروب من میان حضور و ظهور تو سرگردانم و حیران، نمى دانم از توکدام را بخواهم، اگر حضور را بخواهم، ترس آن دارم که چشمانم لیاقت دیدن تو را نداشته باشد و اگر ظهور را خواهم، نه، نمى توانم ظهور را بخواهم، چون خود نیز مى خواهى ظهور کنى امّا وقتى تنها وغریبى چگونه ظهور کنى؟ وقتى یار و یاورى ندارى چگونه ظهور کنى؟ آخر همه این ها که مى خواهند ومى گویند که یار و یاور تو هستند، انسان هاى جدا خورده از رنگ هستند [ شنبه 90/9/26 ] [ 7:14 عصر ] [ فولادپور ]
|
||