یامعین الضعفاء |
شیخ معتقد بود که هر حرکتی خلاف ادب در محضر آفریدگار، معلول وسوسه شیطان است و میگفت: «شیطان را دیدم بر جایی که انسان در نماز، میخاراند، بوسه میزند!! »
شیخ رجبعلی خیاط برای جسد بیروح نماز، ارزش چندانی قائل نبود و میکوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند.
یکی از ویژگیهای برجسته تربیت شدگان مکتب جناب شیخ رجبعلی خیاط، حضور قلب در نماز است و این نبود مگر بدین جهت که شیخ برای جسد بیروح نماز، ارزش چندانی قائل نبود و میکوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند.
در رهنمودهای جناب شیخ درباره نماز چهار نکته اساسی وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته از متن قرآن و احادیث اسلامی است:
1- عشق
شیخ رجبعلی خیاط معتقد بود همانگونه که عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت میبرد، نمازگزار باید از راز و نیاز با خدای خود احساس لذت کند؛ او شخصاً چنین بود و اولیای الهی همگی چنیناند.
رسول خدا (ص) لذت خود از نماز را این گونه توصیف میفرمایند: «جعل الله جل ثنا?ه قرة عینی فی الصلاة، و حبّب إلی الصلاة کما حبّب إلی الجائع الطعام، و إلی الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أکل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روی، و أنا لا أشبع من الصلاة؛ خداوند (جل ثنا?ه) نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. (با این تفاوت که) گرسنه هر گاه غذا بخورد سیر میشود و تشنه هر گاه آب بنوشد سیراب میشود، اما من از نماز سیر نمیشوم.»
«از کلمه “ما” بگذرید، آن جا که در کارها کلمه «من» و «ما» حکومت میکند شرک است، فقط یک ضمیر حاکم است آن هم ضمیر «هو» و اگر از آن ضمیر بگذرید ضمایر دیگر شرک است. »
یکی از شاگردان شیخ، که حدود سی سال با او بوده میگوید: خدا شاهد است که من میدیدم در نماز، مثل یک عاشق در مقابل معشوقش ایستاده، محو جمال اوست.
2- ادب
م?دب بودن نمازگزار در محضر آفریدگار متعال، یکی از مسایلی است که اسلام به آن اهمیت بسیاری داده است.
امام سجاد علیهالسلام در این باره میفرماید: «و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلی الله عز و جل، و أنک فیها قائم بین یدی الله عز و جل فإذا علمت ذلک قمت مقام الذلیل الحقیر، الراغب الراهب، الراجی الخائف، المستکین المتضرع، و المعظم لمن کان بین یدیه بالسکون و الوقار، و تقبل علیها بقلبک و تقیمها بحدودها و حقوقها. حق نماز این است که بدانی نماز، وارد شدن بر خدای عز و جل است و تو با نماز در پیشگاه خداوند عز و جل ایستادهای، پس چون این را دانستی، باید همچون بندهای ذلیل و حقیر، راغب و راهب و امیدوار و بیمناک و بینوا و زاری کننده باشی و به احترام کسی که در مقابلش ایستادهای با آرامش و وقار بایستی و با دل به نماز رو کنی و آن را با رعایت شرایط و حقوقش، به جای آوری. »
جناب شیخ درباره ادب حضور میگوید: «شیطان همیشه میآید سراغ انسان، یادت باشد که توجه خود را از خدا قطع نکن، در نماز م?دب باش.
در نماز باید همانند هنگامی که در برابر شخصیت بزرگی خبردار ایستادهای باشی، به گونهای که اگر سوزن هم به تو بزنند تکان نخوری! »
این سخن را شیخ به فرزندش در پاسخ به این س?ال که: شما موقعی که نماز میخوانید لبخند میزنید، گفته است. فرزند رجبعلی خیاط میگوید: من حدس میزنم که لبخند ایشان به شیطان است، که با لبخند به او میگوید: زورت نمیرسد!
شیخ معتقد بود که هر حرکتی خلاف ادب در محضر آفریدگار، معلول وسوسه شیطان است و میگفت: «شیطان را دیدم بر جایی که انسان در نماز، میخاراند، بوسه میزند!! »
امام صادق علیه السلام میفرماید: «فضل الوقت الأول علی الآخر کفضل الاخرة علی الدنیا؛ فضیلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت است بر دنیا. »
3- حضور قلب
باطن نماز، یاد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعالی است، و از این رو پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «لا یقبل الله صلاة عبد لا یحضر قلبه مع بدنه؛ خداوند نماز بندهای را که دلش با بدنش حضور ندارد، نمیپذیرد. »
جناب شیخ با توجه به این نکته، سعی میکرد قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب کند. نماز او نمونه یک نماز با حضور قلب بود.
همچنین حمید فرزام یکی از شاگردان “رجبعلی خیاط “در این باره میگوید: نمازشان خیلی با طمأنینه و با آداب بود و گاهی که دیر میرسیدم و قیافه ایشان را در نماز میدیدم انگار لرزهای بر اندامشان مستولی، قیافه نورانی، رنگ پریده و غرق در ذکری بودند که میگفتند؛ حواسشان کاملاً جمع نماز بود و سرشان پایین، استنباطم این است که جناب شیخ هیچ شکی، حتی به اندازه سر سوزن در دلش نبود.
یکی دیگر از شاگردان شیخ میگوید: گاهی به من میگفت: «فلانی! میدانی در رکوع و سجود چه میگویی؟ در تشهد که میگویی: «اشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شریک له»، آیا راست میگویی؟ آیا هوای نفس نداری؟! آیا به غیر خدا توجهی نداری؟!»
4- مواظبت بر نماز اول وقت
در احادیث اسلامی بر نماز گزاردن در اول وقت تأکید فراوانی شده است، امام صادق (ع) میفرمایند: «فضل الوقت الأول علی الآخر کفضل الاخرة علی الدنیا؛ فضیلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت است بر دنیا. »
رجبعلی خیاط مقید بود که نمازهای پنجگانه را در اول وقت میخواند و دیگران را نیز بدان توصیه میفرمود.
*نوکر امام حسین(ع) نمازش تا الان نمیماند
خطیب توانا، حجت الاسلام والمسلمین سیدقاسم شجاعی، خاطره جالبی از رجبعلی خیاط در این باره دارند.
وی در این باره مطرح کرده است: من از دوران مدرسه و ابتدایی منبر میرفتم و چون لحن سخن گرمی داشتم روضههای زیادی را میرفتم از جمله روزهای هفتم ماه به منزل جناب مرحوم آقا شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) میرفتم.
از پلهها که بالا میرفتیم، اتاق دست چپ، خانمها جمع میشدند و برایشان روضه ماهانه میخواندم، اتاق جناب شیخ هم طبقه پایین آن قرار داشت. آن زمان 13 ساله بودم و هنوز به حد بلوغ نرسیده بودم.
شیخ معتقد بود که هر حرکتی خلاف ادب در محضر آفریدگار، معلول وسوسه شیطان است. روزی بعد از اتمام منبر به طبقه پایین آمدم و برای اولین بار با جناب شیخ برخورد کردم، گویا عازم بازار بود، سلام کردم، یک نگاه به صورت من کرد و فرمود: «پسر پیغمبر (ص) و نوکر امام حسین (ع) نمازش تا الان نمیماند!! »
گفتم: چشم، در حالتی که دو ساعت به غروب مانده بود و آن روز مهمان بودم و تا آن ساعت نماز نخوانده بودم، به محض اینکه به صورتم نگاه کرد، این حالت را در من دید و گوشزد کرد.
این مطلب موجب شد که من مواقعی در همان دوران قبل از بلوغ و بعد از آن گاهی در مجالس ایشان – که مثلاً در منزل آقای حکیمی آهن فروش بود – میرفتم و از همان نوجوانی احساس میکردم این مرد، صحبت که میکند مطالبش الهامی است، چون اطلاعات علمی نداشت، ولی وقتی صحبت میکرد تمام مخاطبین را مجذوب میکرد، به طوری که هنوز هم من از وی خاطرات و سخن دارم.
من جمله، از کلماتی که همیشه در ذهن من است اینکه میگفت: «از کلمه “ما” بگذرید، آن جا که در کارها کلمه «من» و «ما» حکومت میکند شرک است، فقط یک ضمیر حاکم است آن هم ضمیر «هو» و اگر از آن ضمیر بگذرید ضمایر دیگر شرک است. »
وقتی این طور کلمات را مرحوم رجبعلی خیاط مطرح میکرد، در قلب و فکر انسان نقش میبست .
*خشم، آفت نماز
از شیخ رجبعلی خیاط نقل شده است که: «شبی حوالی غروب از نزدیک مسجدی در اوایل خیابان سیروس تهران عبور میکردم – برای درک فضیلت نماز اول وقت – وارد شبستان مسجد شدم دیدم شخصی مشغول اقامه نماز است و هالهای از نور اطراف سر او را گرفته، پیش خود فکر کردم که بعد از نماز با او مأنوس شوم ببینم چه خصوصیاتی دارد که چنین حالتی در نماز برای او پدیدار است.
پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم نزدیک در مسجد، وی با خادم مسجد بگو مگویی پیدا کرد و به او پرخاش کرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانیت دیدم آن هاله نور از روی سرش محو شد! »
منبع: کتاب کیمیای محبت، حجتالاسلام محمدی ری شهری،با تصرف [ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 11:15 صبح ] [ فولادپور ]
|
||