سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

تاثیر کلام ملا حسینقلی همدانی

ملاحسین قلی همدانی
حضرت آیت الله آخوند ملاحسین قلی همدانی از جمله عرفایی بود که نه تنها توانست روح خود را پرورش دهد بلکه شاگردان برجسته ای نیز پروش داد که هریک از اساتید اخلاق بنام روزگار بودند.

 

بارها و بارها شنیده ایم که حرفی که از دل برآید بر دل نشیند. خیلی از ما ها شاید کاملا مفهوم این جمله را درک نکرده باشیم و حتی تجربه آن را هم نداشته باشیم. اما اگر با صاحب نَفَسی نشست و بر خاست داشته باشید خواهید دید که این مساله چقدر واقعیت دارد.

در روایات ما نیز به این نکته اشاره شده است. سیره و روش ائمه اطهار ما نیز همین گونه بوده و حتی برخی از علمای بزرگ ما نیز از این قاعده مستنثا نبوده اند. به عنوان مثال درباره شیخ عباس قمی نقل شده که ایشان بعد از عمل به کل کتاب مفاتیح الجنان که نوشته بود, اجازه چاپ آن اثر را داد.

در این نوشتار نیز به چند حکایت تکان دهنده در باره نَفَس قدسی اولیای خدا اشاره خواهیم کرد.

مرحوم آخوند ملاعلی همدانی قدس سره فرمودند:

مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی رسم و عادتش این بود که بعد از بحث و درس آقایان طلاب، یک فنجان قهوه میل می کردند.

یک روز که برای تدریس تشریف آورده بودند فرمودند: امروز بعد از مباحثه، مجلس ترحیمی هست که باید برویم. قهوه در آنجا صرف می شود.

آقایان برای درست کردن قهوه زحمت نکشند.

مباحثه تمام شده بود. آن عالم ربانی با جمعی از طلاب برای شرکت در مجلس ترحیم حرکت کردند. وقتی که ایشان وارد شدند برایشان قهوه آوردند. معظم له اشاره کردند که قهوه را ببرند. 

شاگردان ایشان – که مراقب اعمال استاد بودند- اطلاع داشتند که ملاحسینقلی خودشان فرموده بودند درمجلس ترحیم، قهوه صرف می شود، در صددد بر می آیند تا موضوع را بررسی نمایند.

اول از صاحب مجلس سوال می کنند پولی را که خرج این مجلس صرف کرده است خمسش را داده یا نه.

معلوم می شود از طرف پول ایرادی نبوده است. بعداً روشن می شود کسی که متصدی درست کردن قهوه بوده، در هنگام درست کردن قهوه یک قطره خون از دماغش میان قهوه افتاده است و برای این که مبادا صاحب مجلس به او بگوید به ما ضرر زدی به صاحبخانه اطلاع نداده است.

تأثیر نفس قدسی آخوند

نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند.

آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد.

ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!

رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟

فرمود: بلی، گفت: بخوان.

آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:

لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا

إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...

آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.

 از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند:

چون بنده به نجف اشرف مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم 

در همان حال یکی از اهل علم را دیدم که آمدند رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست.

به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟

گفتند: بله او را میشناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند.

 


 

منابع:

برگرفته از پایگاه یا مجیر



[ شنبه 91/1/19 ] [ 9:56 صبح ] [ فولادپور ]

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب