سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

 

قرآن کریم

 

مقدمه:

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد. 

در این مقاله آیات 24 تا 31 سورة مائده (صفحة 112) مورد بررسی قرار می گیرد...

نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...

 

از آیات  24 تا 31 سورة مائده (صفحة 112)، سه‌آیة نخست، در ادامة آیات صفحة قبل، دربارة قوم بنی‌اسرائیل می‌باشند و پنج ‌آیة پایانی این ‌صفحه، داستان فرزندان ‌آدم (ع) و قتل هابیل به‌وسیلة قابیل ‌آمده ‌است.

این‌آیات، «داستان فرزندان ‌آدم را برای مردم تعریف می‌ کند که چگونه وقتی هر کدام، کاری را برای نزدیک تر شدن به پروردگار انجام دادند، از یکی از آن ‌دو مقبول‌ گشت، امّا از دیگری مورد قبول واقع نشد».

تقوا

 

سپس در پایان‌آیة 27 ، از زبان هابیل می‌فرماید: «إنَّما یَتَقَبَّلُ الله مِنَ المُتَّقین»؛ «خدا تنها از صاحبان تقوا و پرهیزگاران، عملی را می‌پذیرد».

درحقیقت، قرآن در این‌ آیه، ملاک «مقبولیّت» اعمال را ، «تقوا» معرّفی می‌کند. بنابراین، ممکن است عملی صحیح باشد؛ یعنی، تمام شرایط صحّت‌ آن‌عمل موجود باشد، امّا مقبول نباشد. شرط «مقبول بودن» آن چیست؟

این‌که شخص عامل، «تقوا» داشته باشد.

 

آن ‌چه ‌که توجّه به ‌آن دقیقاً لازم است، این‌که: قرآن‌ کریم، با تعلیمات‌ آسمانی‌اش، می‌کوشد روح و جان بشر را در مسیر تکامل افکنده و آن‌ را گوهری پاک و نورانی بسازد و این ‌را بفهماند که ملاک سعادت و شقاوتِ انسان، تنها عمل نیست.

 

 یعنی، خودِ عمل ، ارزشی ندارد. بلکه ازآن‌ نظر که بر روح انسان تأثیر گذار است، دارای ارزش می‌باشد.

در واقع، ملاک سعادت و شقاوتِ انسان، صفات روحی اوست. اگرآدمی دارای صفات پسندیده بود، سعادتمند است و اگر دارای صفات ناپسند بود، شقیّ و زیانکار است.

البته منظورمان از صفت هم، آن‌ حالت ثابت و استواری است‌ که در اثر تکرارِ عملی اثر بخش در جان ‌آدم پیدا می‌شود.

چون خداوند انسان را به‌گونه‌ای ‌آفریده‌ که خاصیّت انفعال و پذیرش دارد. یعنی هر عملی ‌که از او صادر می‌شود، اثری از آن، در روحش نقش می‌بندد. اعمال در نگاه ظاهری اتفاق می افتند و بعد از آن تمام می شوند مثلا ما سلام می کنیم و بعد از بسته شدن دهانمان دیگر صدایی شنیده نمی شود  

ولی از همین ‌اعمال، اثری در صفحة جان ما حک می‌شود و نقش می‌بندد که تا مدّتی باقی می‌ماند. حال، آن‌ عمل اثر گذار اگر تکرار نشود، آن‌ اثر به ‌مرور زمان، از بین می‌رود. امّا اگر آن‌عمل تکرار شود، طبیعی است ‌که ‌آن‌ا ثر نیز شدیدتر می‌گردد تا به حالتی می‌رسد که در جان تثبیت می شود و در اصطلاح علمی، تعبیر به ملکه می‌شود و آن ‌ملکه بر اثر تشدید، تبدیل به جوهری در درون انسان می‌شود که منشأ آثار و منبع افعال می‌گردد!

 

به عنوان مثال، شما قطعه زغالی را کنار آتش قرار می‌دهید. از این ‌آتش، حرارت اندکی به زغال می‌رسد.

تقوا ملاک قبولی اعمال

این‌حرارت در ابتدا بسیار کم است، که اگر دست به ‌آن‌ زغالِ حرارت ‌گرفته بزنید، اصلاً احساس ‌گرمی نمی‌کنید. ولی مدّتی‌ که ‌گذشت و تدریجاً حرارتِ پی ‌در پی به زغال رسید، کم‌کم می‌بینید روی زغال ‌گُل انداخت و سرخ شد و سرخی رو به شدّت رفت و در جسم زغال نفوذ کرد و عاقبت، تبدیل به یک قطعه ‌آتش شد. یعنی، همان‌ قطعه زغالی ‌که ابتدا، سرد و سیاه بود و اثری نداشت، اکنون، آتشی روشن و سوزان‌ گشته‌ که به هر چه برسد، آن ‌را می‌سوزاند.

نفْس‌ آدمی نیز دارای این‌خاصیّت است. یعنی، خداوند حکیم، آن ‌را چنین ساخته ‌که اگر در مجاورت اعمال خوب یا بد قرارگیرد، تدریجاً و پی ‌در پی از آن ‌اعمال، آثار نیک یا بد به او می‌رسد تا این‌ که عاقبت بر اثر اعمال بد، جان ‌آدم مبدّل به دیوی مهیب و غولی وحشتناک می‌شود که پیوسته، از او شرّ و فَساد می‌جوشد و پس از مرگ نیز، سر از جهنّم سوزان در می‌آورد و یا بر اثر انجام اعمال نیک، انسانی فرشته ‌خو می‌شود که پیوسته، از او خیر و صلاح و فضیلت تراوش می‌کند و پس از مرگ نیز، در بهشت ابدی جایگزین می‌گردد.

إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛ آن‌چه به سوی خدا صعود می‌کند و به او نزدیک می‌شود،

کَلِمِ طَیِّب و جوهر پاک قلب انسان است و اعمال صالحی هم‌ که به‌ وسیلة اعضا و جوارح تن انجام می‌پذیرد، چون نردبانی است ‌که ‌آن‌ قلبِ پاک و نورانی را بالا می‌برد.

تقوا ملاک قبولی اعمال

وگرنه، تنها، اعمال نیک، از نماز و روزه و حجّ و انفاق و اذکار و دعا و زیارت، در صورتی‌که هیچ اثری در روح و قلب انسان نگذارد و جوهر جان را از پلیدیِ خوهای زشت، از ریا و کبر و بخل و حرص و حسد،که موجب دوری از خدا می‌گردد، پاک نکند، تنها فایده ‌ای‌که از این‌اعمال، نصیب انسان می‌شود، این‌ است ‌که او محکوم به عذاب جهنّم نمی‌گردد و او را به جایگاه افراد بی نماز و روزه ‌نگیر و حج ‌نرفته نمی‌برند.

البتّه، این هم فایده‌ای بسیار بزرگ است، ولی‌ در سعادت انسان کافی نیست.

تقوا ملاک قبولی اعمال

 

زیرا تنها، جهنّم نرفتن ‌که ‌کمال نیست. ما می‌خواهیم از برکات حرکت در مسیر عبادت خدا بهشتی شویم و از درجات بلند و اعلا بهشتی بالا رفته و با اولیا و مقرّبان درگاه خدا هم‌ سایه و هم ‌مجلس شویم. و این‌افتخار، در انحصار پاکدلان و دارندگان قلب سلیم است؛

یَومَ لایَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنون إلاّ مَن أتَی الله بِقَلبٍ سَلیم؛

آن ‌قلبی ‌که از هرگونه بیماری‌های اخلاقی و بدی های عملی بهبود یافته و مزیّن به زیور اخلاق نیکو شده ‌است.

وگرنه، خود عمل انسان، از هر قبیل‌که باشد، به خودی خود، نه حسنه (خوب) است و نه سیّئه (بد)، نه ثواب دارد و نه عقاب. بلکه عملی که از آن‌ در قلب اثری‌ پیدا می‌شود، اگر مورد پسند خدا بود، تحت عنوان حسنه و عبادت ثبت می‌گردد و مستحِقّ ثواب می‌باشد و اگر ناپسند خدا بود، تحت عنوان سیّئه و گناه به حساب می‌آید و مستوجب عذاب می‌گردد.

در مورد حیوانی ‌که به‌عنوان قربانی، کشته می‌شود، می‌فرماید:

لَن یَنالَ الله لُحومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم؛

هرگز گوشت و خون‌ آن، نزد خدا مورد قبول واقع نمی‌شود، تنها، تقوا و توجّه قلبی شماست‌که ارزشمند در نزد خدا می‌باشد؛

 

إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛کَلِمِ طَیِّب

است ‌که به سوی خدا صعود می‌کند و آن ‌جان و روح پاک و نورانی انسان است ‌که با نردبان عمل صالح بالا می‌رود.

  

وگرنه، جان ‌آلوده و ظلمانی انسان، با نردبان هیچ عملی، اگرچه نماز و روزه و حج باشد، نمی‌تواند بالا برود و به جایگاه پاکدلان و روشندلان راه یابد.

و لذا قرآن، در همین ‌آیة 27، با کمال صراحت و قاطعیّت و با کلمة «إنَّما» که به معنای «فقط و فقط» می باشد، می‌فرماید و اعلام می‌کند:

«إنَّما یَتَقَبَّلُ الله مِنَ المُتَّقین»؛ «خدا، اعمال نیک را فقط و فقط از دارندگان تقوا می‌پذیرد!»

تقوا هم مانند کمربند محافظی است‌که در جان و روح انسان بر اثر مراقبت دائم در اطاعت امر و نهی خدا به‌وجود می‌آید و آدمی را بدون هرگونه دشواری، به انجام وظایف و پرهیز از گناهان وا می‌دارد.



[ شنبه 91/1/5 ] [ 7:27 عصر ] [ فولادپور ]

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب