یامعین الضعفاء |
یک نماز خوب بدون حضور قلبدر این نوشتار داستانها و حکایات جالبی از زبان آیه الله بهجت برای شما آماده کرده ایم که قطعا برای شما هم جذاب خواهد بود. البته برخی از این وقایع هم حکایاتی از خود این عالم ربانی است که از زبان اطرافیان و یا شاگردان آن بزرگوار تعریف می شود.
طبیعت حکایت طوری است که خودش شیرین است. حالا اگر داستان این حکایت نیز شیرین باشد به جذابیت آن افزوده خواهد شد. حکایات اخلاقی غالبا از همین دسته اند. اما یک داستان اخلاقی وقتی اثر بیشتری می گذارد که گوینده آن نیز خودش اهل فن باشد. یعنی صاحب نفس باشد. بداند چه می گوید و به گفته هایش عمل کرده باشد. ما تا کنون داستانهای زیادی از افراد گوناگون شنیده ایم. قطعا بسیاری از آنها برای ما جذاب و اثرگذار بوده است . اما اگر شما هم دقت کرده باشید داستانی را که دوست شما برایتان تعریف می کند با تعریف همین جریان از زبان استاد، بسیار متفاوت است. امروز هم در این نوشتار داستانها و حکایات جالبی از زبان آیه الله بهجت برای شما آماده کرده ایم که قطعا برای شما هم جذاب خواهد بود. البته برخی از این وقایع هم حکایاتی از خود این عالم ربانی است که از زبان اطرافیان و یا شاگردان آن بزرگوار تعریف می شود. تعریف این حکایات نیز خودش نوعی درس است. درس اینکه همیشه نیاز نیست با صراحت و خطاب قرار دادن دیگران آنها را موعظه کنیم. بلکه در بسیاری از مواقع اگر به در بگوییم که دیوار بشنود بیشتر اثر می کند. ارزش نماز اول وقتآقاى مصباح مى گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقاى قاضى رحمه اللّه نقل مى کردند که ایشان مى فرمود: ((اگر کسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند!و یا فرمودند: به صورت من آب دهان بیندازد.)) اول وقت سرّ عظیمى است (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ)(1) - در انجام نمازها کوشا باشید. خود یک نکته اى است غیر از (أَقیمُوا الصَّلوةَ)(2) - و نماز را بپا دارید. و همین که نمازگزار اهتمام داشته باشد و مقیّد باشد که نماز را اوّل وقت بخواند فى حدّ نفسه آثار زیادى دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد.(3) زنده نگه داشتن سنّتحجة الاسلام والمسلمین قدس ، یکى از شاگردان آیات الله بهجت مى گوید: ((آقا همیشه سفارش مى کردند براى احیاى شریعت نگذارید سنّتها فراموش شود و عرفیّات یا بدعتها جاى آن را بگیرد. روزى فرمودند: مرحوم حاج شیخ مرتضى طالقانى (از استادان اخلاق و علماى بزرگ نجف ، که استاد اخلاق آقا نیز بوده است ) همراه با عده اى از علما از جمله آیت الله العظمى خوئى به افطار دعوت بودند، وقتى غذا آماده مى شود و همگى سر سفره مى نشینند حاج شیخ مرتضى طالقانى مى فرماید: نمک در سفره نیست و اقدام به تناول غذا نمى کنند. با اینکه بین مجلس افطاریّه تا آشپزخانه بسیار فاصله بوده (و ظاهراً از خانه اى دیگر غذا مى آورده اند). به هر حال مرحوم طالقانى دست به غذا دراز نمى کند و دیگران حتى آیت الله خوئى نیز به احترام ایشان غذا شروع نمى کنند و طول مى کشد تا نمک را بیآورند. بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن ، آیت الله خوئى خطاب به ایشان مى فرماید: حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهر سنّت مقید هستید که اگر کمى نمک تناول نکنید غذا نمى خورید، پس در این گونه مجالس کمى نمک با خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید. آقاى طالقانى فوراً دست به جیب برده و کیسه کوچکى را درآورده و مى فرماید: با خودم نمک داشتم ولى مى خواستم سنّت اسلامى پیاده شود و متروک نباشد.)) آقائى و بزرگوارى ائمه علیهم السّلامباز آقاى قدس مى گوید: روزى آقا دررابطه با بزرگوارى و اغماض ائمه اطهار - صلوات اللّه علیهم -فرمودند: در نزدیکى نجف اشرف ، در محلّ تلاقى دو رودخانه فرات و دجله آبادیى است به نام ((مصیّب ))، که مردى شیعه براى زیارت مولاى متقیان امیرالمؤ منین علیه السّلام از آنجا عبور مى کرد و مردى از اهل سنّت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون مى دانست وى به زیارت حضرت على علیه السّلام مى رود او را مسخره مى کرد. حتى یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلى نارحت شد. چون خدمت آقا مشرّف شد خیلى بى تابى کرد و ناله زد که : تو مى دانى این مخالف چه مى کند. آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقّى دارد که هر چه بکند در دنیا نمى توانیم او را کیفر دهیم . شیعه مى گوید عرض کردم : آرى ، لابّد به خاطر آن جسارتهایى که او مى کند بر شما حق پیدا کرده است ؟! حضرت فرمودند: بلکه او روزى در محلّ تلاقى آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه مى کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیّد الشهداعلیه السّلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت : عمر بن سعد کار خوبى نکرد که اینها را تشنه کشت ، خوب بود به آنها آب مى داد بعد همه را مى کشت ، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت ، از این جهت بر ما حقّى پیدا کرد که نمى توانیم او را جزا بدهیم . آن مرد شیعه مى گوید: از خواب بیدار شدم ، چون به محلّ برگشتم ، سر راه آن سنّى با من برخورد کرد و با تمسخر گفت : آقا را دیدى و از طرف ما پیام رساندى ؟! مرد شیعه گفت : آرى پیام رساندم و پیامى دارم . او خندید و گفت : بگو چیست ؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتى رسید به فرمایش امام علیه السّلام که وى به آب نگاهى کرد و به یاد کربلا افتاد و...، مرد سنّى تا شنید سر به زیر افکند و کمى به فکر فرو رفت و گفت : خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسى نگفته بودم ، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت : أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلا اللّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُاللّهِ، وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِىُّ اللّهِ وَ وَصِىُّ رَسُولِ اللّهِ و شیعه شد.)) ارزش وضو و طهارتباز آقاى قدس مى گوید: ((روزى چند دقیقه زودتر براى درس به خانه آقا رفتم ، دیدم پیرمردى نشسته و آقا به او توجّهى خاص دارد، بعد از دقایقى آقا فرمود: ایشان (آن پیرمرد) هرگز بى وضو نمى خوابد، اگر شبها چندین بار هم بیدار شود باید حتماً وضو بسازد)).
منابع: 1- بقره ، آیه 238. 2- همان ، آیه 42. 3- در محضر بزرگان ، محسن غرویان ، ص 99. برگرفته از کتاب برگی از دفتر آفتاب – نویسنده: باقی زاده [ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 12:26 عصر ] [ فولادپور ]
|
||