یامعین الضعفاء |
به دیوارشهرطوس نزدیک شدیم.صدای شیونی بلندشد.رفتیم طرف صدا.جنازه ای افتاده بودروی زمین.چندنفرهم می زدندتوی سروصورتشان.امام ازاسب امدند پایین.جنازه رابغل کرد.انگارنوزاد کوچکش باشد.دستش راگذاشت روی سینه ی میت.بهشت مبارکت باشد.نترس دیگر.رفتم جلو.چطورمی شناسیدش آقا.این اولین باریست که امده ایدطوس.نگاه کرد.موسی جان .نمی دانی هرصبح وشب اعمالتان رانشان مامی دهند.همه تان راخوب می شناسیم.عمل خوبی ببینیم شکرمی کنیم وبرای گناهانتان طلب عفومی کنیم. بحار.ج49ص98 [ دوشنبه 90/6/21 ] [ 1:34 عصر ] [ فولادپور ]
|
||