سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک

 

همه انسان‌ها در طول زندگی خود با مشکلات و سختی‌های فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند. با اینکه برخی از آدم‌ها در ناز و نعمت و خوشی هم به سر می‌برند باز هم گرفتاری‌های ویژه خود را دارند و گاه خود را بدبخت‌ترین موجود عالم می‌دانند.

 


 

ایمان

 

سخن این است که در اکثر موارد می‌توان سختی‌های زندگی را با کمی صبر و شکیبایی حل کرد و مشکلات را با اندکی فکر و تحمل به سرانجام رساند. اما خدا نکند که گرهی کور در کار کسی بیافتد و انسان خود را در کوچه بن بست زندگی ببیند. در چنین شرایطی است که برخی به راه های غیر متعارف دست می‌زنند و برای خلاصی از مخمصه‌هایی که گاه خود مسبب آن بوده‌اند به دنبال چاره ای متافیزیکی و یا خارج از چهار چوبه عقل و دین می‌گردند.

آمار فراوان مراجعه به رمال‌ها، کف بین‌ها و فالگیرها از یک سو و گرم بودن بازار رشوه و نزول از سوی دیگر شاهدی واضح بر این مدعا است. اما از همه بدتر اینکه برخی چنان به انتهای خط می‌رسند که چاره ای جز پایان دادن خود خواسته به زندگی نمی‌بینند و مسیر خودکشی را در پیش روی خود قرار می‌دهند.

بنابراین سؤال این است که واقعاً در چنین شرایطی چه باید کرد؟ چگونه می‌توان گره های کور زندگی را گشود و با چه ابزاری می‌توان از بن بست های زندگی خلاص شد؟

گشایش مشکلات در سایه سه رمز انفاق، تقوی و ایمان خداوند، در کتاب خود که به منزله قانون اساسی زندگی است به راحتی کلید گشایش درهای بسته را برای ما بیان کرده است. اما نه با نگاهی تنگ‌نظرانه و دنیا طلبانه بلکه با دیدی وسیع و جامع نگر.

راه حل قرآن این است که انسان باید چنان وسیع و قدرتمند شود که دیگر در برابر خود بن بستی نبیند و گره کور برای او معنا نداشته باشد. کودک وقتی به جوی آبی کوچک برمی خورد خود را در برابر بن بست بزرگ می‌بیند اما وقتی بزرگ شد حتی شاید نگاهی کوتاه هم به آن جوی آب نیاندازد و به راحتی از روی آن عبور کند. بنابراین راه حل قرآن پرورش انسان‌ها و تعالی روح کودکانه آن‌ها است. اما چگونه می‌توان این قدر بزرگ شد؟

گشایش مشکلات در سایه سه رمز انفاق، تقوی و ایمان خداوند، در کتاب خود که به منزله قانون اساسی زندگی است به راحتی کلید گشایش درهای بسته را برای ما بیان کرده است. اما نه با نگاهی تنگ‌نظرانه و دنیا طلبانه بلکه با دیدی وسیع و جامع نگر

 

 

خداوند در سوره مبارکه لیل سه راه کار شایسته برای برون رفت از بن بست های زندگی پیشنهاد کرده است. در آیه پنجم این سوره می‌خوانیم که:

 

1ـ فَأَمَّا مَنْ أَعْطی ...

هر کس که در راه خدا انفاق کند ...

2ـ وَ اتَّقی ...

و پرهیزگاری پیشه نماید ...

3ـ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ...

و پاداش نیک (روز جزا) را تصدیق کند ...

نتیجه این سه کار چنین می‌شود:

فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری.

ما او را در مسیر آسانی قرار می‌دهیم.

قرآن

 

در معنای این آیه شریفه نکته بسیار لطیفی وجود دارد. شاید این سؤال در ذهن شما به وجود بیاید که اگر انفاق و تقوا و ایمان به قیامت گره از کارهای انسان می‌گشاید پس چرا بهترین انسان‌های عالم گرفتارترین آن‌ها بوده‌اند؟ مگر کسی نیکوکارتر و پرهیزکارتر از امام حسین علیه‌السلام هم وجود داشت که چنین مصیبت‌هایی را تحمل کرد و مشکلاتی این چنین را به جان خود خرید؟

پاسخ این است که خداوند در این آیه نفرموده است: هر کس انفاق کند، ما گره از مشکلات او می‌گشاییم و کار او را آسان می‌کنیم بلکه فرموده: او را در مسیری روان و آسان قرار می‌دهیم و خودش را مهیای آسایش و آرامش می‌نماییم. 

 بنابراین گویا خداوند می‌خواهد به ما بفهماند که انفاق، پرهیزکاری و ایمان، از انسان موجودی تازه می‌آفریند. موجودی که دیگر به مشکلات سخت زندگی به دیده گره های کور نگاه نمی‌کند و به ناملایمات دشوار روزگار به چشم کوچه بن بست نمی‌نگرد. موجودی که دیگر بچه‌گانه به دنیای پیرامون خودش نظر نمی‌افکند و با دیدی وسیع از روی ناهمواری‌های زندگی عبور می‌کند.

حتی انسان با تربیت خویش می‌تواند به جایگاهی والاتر از این هم دست یابد. همین سه رمز بزرگ یعنی انفاق، پرهیزکاری و ایمان، چنان بصیرت و سعه‌صدری در وجود انسان ایجاد می‌کند که همه مشکلات زندگی برای او نه تنها آسان بلکه زیبا و دوست داشتنی جلوه می‌کند. گویا خداوند از انسان موجودی می‌آفریند که نه تنها در برابر مشکلات، خم به ابرو نمی‌آورد و تسلیم نمی‌شود و شکوه و گلایه نمی‌کند بلکه بلوغ معنوی خود را جشن می‌گیرد و همه مشکلات را مسیری برای رسیدن به این مقام رفیع می‌داند.

خداوند می‌خواهد به ما بفهماند که انفاق، پرهیزکاری و ایمان، از انسان موجودی تازه می‌آفریند. موجودی که دیگر به مشکلات سخت زندگی به دیده گره های کور نگاه نمی‌کند و به ناملایمات دشوار روزگار به چشم کوچه بن بست نمی‌نگرد. موجودی که دیگر بچه‌گانه به دنیای پیرامون خودش نظر نمی‌افکند و با دیدی وسیع از روی ناهمواری‌های زندگی عبور می‌کند

نمونه تاریخی

نمونه بارز چنین انسانی بانو زینب کبری سلام الله علیها است. همو که وقتی ابن زیاد، شهادت برادرش حسین علیه‌السلام را به رخش کشید، به پسر زن بدکاره چنین نهیب زد: «ما رایت الا جمیلا» (اللهوف، ص 160) (من در کربلا) جز زیبایی هیچ ندیدم.

حقیقتاً مگر می‌شود که یک زن، شهادت هجده تن از نزدیک‌ترین افراد فامیل خود را در برابر چشمان خود ببیند و نه تنها خود را در ورطه هلاکت نبیند بلکه همه این حوادث را زیبا معرفی کند؟ مگر می‌شود بانویی از یک صبح تا به غروب پَرپَر شدن بهترین انسان‌های عالم را نظاره گر باشد و باز با تمام توان در برابر دشمن بایستد؟ مگر می‌شود یک زن، قافله سالاری یک کاروان به ظاهر شکست خورده را در حالی که به دست و پایش غل و زنجیر آویخته شده، بپذیرد اما خود را در بن بست زندگی نبیند؟ مگر می‌شود دست و پای شاهزاده بانویی که پدرش در سال‌هایی نه چندان دور خلیفه مسلمانان بوده، ببندند اما او نه تنها خود را خوار و ذلیل نپندارد بلکه بر بلندای عزت و شرف ببیند؟

آری، همه این‌ها شدنی است اما به شرطی که انسان، به کمالات انسانی دست یابد و از کودکی بینش، پای به جوانی و میان سالی اندیشه بگذارد. اما باید دانست که چنین بلوغی در سایه همین سه رمز قرآنی به حقیقت خواهد پیوست؛ رموز سه‌گانه انفاق، پرهیزکاری و ایمان به روز واپسین.



[ چهارشنبه 90/12/3 ] [ 9:36 صبح ] [ فولادپور ]

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب