ب
محدوده|وهاب مشهدیان-هدف اصلى اکنکار، قادر ساختن روح بر ترک کالبد، سفر به دنیاى معنوى و رسیدن به هدف غایى آنامى لوک(1) است. انامى لوک، نامى است براى سرزمین بدون نام، یا بهشت حقیقى؛ جایى که خدا »سوگماد«(2) در آن بسر مىبرد.
برترین خدا نزد اکیستها(3)، سوگماد است؛ زیرا همه تمام سرچشمه هستى و تمام عوالم هستى، از اعلى علیین گرفته تا عالم فیزیکى ، همگى نشانى از سوگماد هستند. و لذا بزرگترین افتخار ماهانتا، همکارى با سوگماد است.
سفر روح در اکنکار که مهم ترین مسئله است - وسیلهاى است براى رسیدن به سوگماد. اکیستها قائل به وجود دوازده طبقه و دوازده خدا هستند، که سوگماد از تمامى دوازده خدا بالاتر بوده و تمامى خدایان، تحت عنایت و قدرت او داراى قدرت مىباشند.
عالَم نزد اکیستها به دوازده بخش تقسیم مىشود، که اگر سوگماد در راس قطب مثبت عالم باشد، کَل نیرانجان(4) راس قطب منفى عالم است. بنابراین، کَل نیرانجان در قطب منفى عالم بوده و حرکات و افعالش در مقابل سوگماد است.
در مکتب اکنکار، عالم پایین و تحتانى(فیزیکى، اثیرى، عِلى)، به معناى یک زندان عظیم است، که داراى سلولهاى بىشمارى بوده و زندانبان آن، کَل نیرانجان است. البته خانه حقیقى انسانها در جاى دیگرى است، که همان جهان سوگماد مىباشد. پال مىگوید: آن خدایى که همه پیروان ادیان ادعا مىکنند، خداى متعال است، همان قطب منفى عالم، که کل نیرانجان است.
نیروى منفى، تحت کنترل کل نیرانجان قرار دارد و او عملا جزئى از سلسله مراتب معنوى خدا مىباشد. او در قطب منفى آفرینش، در راس سه جهان مستقر شده و خالق جهانهاى مادى و معنوى(5) است.
به عقیده پال، به همین دلیل، گروه بىشمارى از ریشىها(6) معتقد بودند، که او خالق متعال است و بسیارى از مذهبیون امروزى، هنوز هم او را در مقام بالاترین و مقدس ترین جلوه الهى پذیرفته اند.(دفترچه معنوى/ص111)
خداى فریب کار «کل نیرانجان»اکیستها معتقدند: مادامى که ما در جهان ماده زندگى مىکنیم، باید با قدرت منفى سرو کار داشته باشیم و باید در تلاش خود براى آزادى معنوى با »کل نیرانجان« کنار بیاییم؛ زیرا وظیفه کل نیرانجان این است، که ما را تا هنگامىکه مىتواند در ارتباط با کارما در این جهان نگه دارد.
به عقیده آنها، کل نیرانجان وضع کننده این قوانین است؛ زیرا او خالق جهان مادى و پروردگار هر چیزى است، که درون آن قرار دارد. او پروردگارى است که تمامى پیامبران قدیم از او در انجیل یاد کرده اند. همچنین او »یهوه« یهودىها، خداى مسیحیان، براهم ودانتیستهاست. او عملا خداى تمام ادیان است.(اکنکار، کلید جهانهاى اسرار/ص334)
به تعبیرى، اکیستها همه ادیان را به اعضاى بدن انسان (سر، دست، پا و چشم) تشبیه کرده و روح غالب و حاکم بر بدن را، جریان اک مىدانند. بنابراین آنها در تضاد با هیچ دینى نیستند، همه را تأیید مىکنند، اما مىگویند: عالم محدود به همین عالم معرفى شده نیست؛ زیرا تمام ادیان، پیامبران و فرستادگان، مربوط به طبقات پایین عالم اند، در صورتى که عالم، دوازده طبقه یا حلقه دارد و هر کدام و اصلى و لذا پیامبران، همگى از طرف کل نیرانجان آمده اند، که از پستترین خدایان است.
یا در جاى دیگر دین اسلام را هم اضافه کرده و مىگویند: او خدا، پروردگار انجیل، یهوه عبرىها و مسیحیان و الله محمدىها است، او [یهوه] براهم و دانیستها و عملا خداوند همه ادیان و مذاهب است. (سرزمینهاى دور / ص 208)
1. جایگاه کل نیرانجانجایگاه کل نیرانجان یا جات(7) نیرانجان، قطب منفى عالم مىباشد. کل نیرانجان، خدایى است داراى جا و مکان. با اینکه واقعا خدا بوده، ولى داراى مختصات مادى (جا و مکان) مىباشد.
گفته مىشود: شهر نور منزلگاه جات نیرانجان است و او در قصر مجلّلى درون کوه نور زندگى مىکند.(سرزمینهاى دور/ ص 26)
اکیستها معتقدند: کل نیرانجان وظیفه خَلق و فرمانروایى قطب منفى عالم را بر عهده دارد. البته خدایان دیگرى در همین عوالم قطب منفى حضور دارند، که همگى زیر دست کَل هستند.
بسیارى از زیر دستان دیگر نبز در تحت فرمان او وجود دارند، لکن در میان همه قدرتهاى منفى، او صاحب عظیمترین آنهاست. دیگران در سمت نمایندگى و زیر دست او قرار دارند. آنها از اوامر او به همان نحوى تبعیت مىکنند، که او از مقامات بالاتر از خود [تبعیّت مىکند]. (سرزمینهاى دور/ ص 205)
2. توهین به ادیاناکنکار با توهین به همه ادیان و توهم خواندن اعتقاد به خداى متعال، سعى در اثبات خداى برتر اکنکار، نسبت به دیگر ادیان الهى دارد.
اکیستها مىگویند: آن خداى واحدى که همه ادیان الهى قبول داشته و فکر مىکنند، که خداى متعال است، تنها کَل نیرانجان مىباشد، که با حیله و نیرنگ انسانها را به پرستش خویش مشغول داشته است.
گفته شد که نیرانجان، خداى قطب منفى است، که شامل چهار عالم تحتانى (فیزیکى، اثیرى، علّى، ذهنى) مىباشد، که البته هر کدام از این جهانها داراى خدا و پروردگارى خاص بوده و هر کدام به عنوان خداى زیر دست کَل نیرانجان انجام وظیفه مىکنند. به عنوان مثال، خداى طبقه دوم (اثیرى) که »بِرَهَم« است، خدایى است بس خودستا، که تمامى سعىاش در این است که همه را به پرستش خود وا دارد و در مقابل، اجر ناچیزى به بندگان مىدهد. او با استفاده از مایا(8)، که قدرت توهم است، پیروانش را تحت کنترل نگه مىدارد. استفاده او از ذهن و دیگر کالبدهاى لطیف انسان، آنچنان زیرکانه و نامحسوس است که تقریبا هیچکس به شگردهاى مخفیانه این خداى جهان دوم و مافوق دنیاى خاکى پى نمىبرد.
واقعا خیلى جالب است، که با وجود چنین ویژگىهایى، نامشان را خدا مىگذارند و تاکنون هیچ یک از ادیان الهى متوجه نبودهاند، که تحت سیطره چه خداى بدجنسى قرار دارند و بإ؛ روى کار آمدن مکتب اکنکار ماهیت این چنین خداى بدطینتى براى بندگان روشن گردید. البته در نوشتههاى پال توئیچل، نسبت به این خداى قطب منفى، تناقض وجود دارد؛ زیرا وى گاهى خداى ادیان را خداى قطب منفى مىنامد - همانطور که اشاره شد - و گاهى در جایى، آنها را خداى قطب مثبت و سوگماد نامیده و از قول سوگماد مىگوید:
در میان همه اقوام، نامهاى بى شمارى دارم: ذات کیهان، رادها سوامى(9) وجود تبارک، زارانا آکوانا(10) وجود لایتناهى، اهورامزدا یا هرمز، ارباب خرد، پادشاه نور، الله، بودا، و بسیارى نامهاى دیگر. (دندان ببر/ص 178)
3. آیا کل نیرانجان همان خداى مسلمانان است؟عجب آنکه، پال معتقد است: این خدا همان پروردگار مسلمانان است؛ خدایى که هم داراى فرزند است و هم داراى همسر؛ در صورتى که در آیین اسلام به فرموده خداوند تبارک تعالى، از اولین نکاتى که به بشر گوشزد مىشود و براساس آن خداوند متعال خویش را معرفى مىکند: »لم یلد و لم یولد«(11) است؛ نه مىزاید و نه زاده شده است. یا آنکه مىفرماید: »قل هو الله احد«(12)؛ بگو خدا یکتاست. و صدها آیه دیگر که نشان از یکتایى خداوند دارد.
حال سؤال این است که، چه مىشود که یکباره این خدا داراى فرزند و همسر شده و گفته مىشود، که این خداى داراى همسر و فرزند همان خداى مسلمانان است، در صورتى که همه ما مسلمانان اعتقاد داریم که خداى ما خداى یکتاست، خدایى که نه همتا دارد و نه فرزند و همسر. بنابراین، مکتب اکنکار براى اثبات خود، به دیگر ادیان الهى، به خصوص اسلام، تهتهاى ناروایى مىزند؛ زیرا آنها اول فرض را بر این مىگذارند که جهانهاى تحتانى تحت سیطره کَل نیرانجان است و سپس اذعان مىکنند که این خدا همان خداى مسلمانان با آن صفات کذایى است، و در مقابل، نقطه اوج خداوندى عالم را سو گماد مىدانند؛ خدایى که همه عالم را آفریده و از تمامى خدایان دیگر برتر است.
قبل از توضیح سوگماد، اولین تناقضى که به ذهن انسان مىرسد، وجود قدرت همین جناب سوگماد است؛ زیرا چطور مىشود که سوگماد پر قدرت باشد، ولى حیطه قدرتش بر کل نیرانجان و یا عالم تحتانى میسور نباشد؟ چطور مىشود که سوگماد آفریننده کلیه عوالم باشد، ولى قطب منفى عالم تحت سیطره او نباشد؟ چطور مىشود که خداى قطب منفى ضعیفترین خدا باشد، ولى در جنگ با سوگماد قدرتمند باشد و بتواند بندگان سوگماد را سالها تحت سیطره خویش درآورد؟ این چه خدایى است که قدرت کمک کردن به بندگانش را ندارد و تنها خود بندگان هستند که مىتوانند با سفر روح به خویش کمک کنند و خود را به خداى سوگماد برسانند.
4. تناقض چند خدایىاز دیگر تناقضهاى این مکتب این است که، اکیستها با اینکه عالم را داراى چند خدا مىدانند، ولى در جاهایى چنین نقل مىکنند: توهم نشود که ما به چند خدا قائل هستیم، نه، بلکه ما تنها به یک خداى سوگماد قائل هستیم و دیگر خدایان را با اینکه خدادانیم، اما آنها در ذیل قدرت سوگماد وجود دارند.
جواب: در مطالب قبل اشاره شد که، کل نیرانجان داراى قدرت جنگ با سوگماد است. یا مثلاً در حال فریفتن بندگان خدا (سوگماد) است. یا آنکه سیطره قدرت کل نیرانجان، قطب منفى عالم (فیزیکى، اثیرى، علّى و ذهنى) است، که قدرت سوگماد در آن راهى ندارد و یا آن که کل نیرانجان خداى تمام ادیان اصولى، حتى اسلام خوانده شد که داراى پیامبر و فرستاده مىباشد.
حال سؤال این است که؛ چطور مىشود، چنین خداى قدرتمندى که به گفته خودشان سالهاست بشر را در جهانهاى تحتانى مشغول نگه داشته، همان سوگماد یا جزئى از سوگماد باشد؟
پس اگر کل نیرانجان جزء سوگماد است و تنها وجود، مختص به اوست، در این صورت، جنگ میان دو خدا معنایى ندارد و به همین دلیل نمىشود در مکتب اکنکار قائل به وجود یک خدا شد. بنابراین، باید گفت که اکیستها اعتقاد به خدایان متعدد داشته و گفته مىشود؛ هر خدا داراى قدرت منحصر به خویش مىباشد، ولى پال در جایى دیگر خدایان را تجلى سوگماد دانسته و مىگوید:
سوگماد یک نوع تمرکز فعالیت را بنا نهاد که از مرکز تمام هستى شروع شده و تا پایان قطب منفى ادامه دارد. هر یک از اینها عملا تجلى اى از خود اوست. (اکنکار کید جهانهاى اسرار/ ص 331)
این گفته پال نیز تناقض پیدا مىکند با خود سوگماد؛ زیرا چطور مىشود، که آخرین تجلى سوگماد کل نیرانجان باشد، ولى با خود سوگماد در جنگ بوده، مخالف او عمل کند و سوگماد هم نتواند با او ستیزه نماید، در حالىکه کل نیرانجان علم به سوگماد داشته و مىداند که تجلى سوگماد است، اما او را نفى کرده و در فکر گریز از سیطره او مىباشد. البته این نوع تخطى کردن از خدا، در مورد بندگان امکان دارد، چون بندگان ضعف علم دارند و از روى نادانى دست به مخالفت با خدا مىزنند، ولى در مورد خدا و خداچهها چنین چیزى امکان ندارد و نمىشود فرض کرد که خود خدا با خدا مخالفت کند، این امکان ندارد؛ یعنى از منظر عقل ممکن نیست که کل نیرانجان، هم خدا باشد و هم مخالف با خدا باشد.
خداى خدایان «سوگماد»پال، سوگماد را چنین تعریف مىکند:
بىشکل، همه جا حاضر و ناظر، غیر بشر، نامتعین و نامحدود، اقیانوس عشق و رحمت، که تمام زندگى از او جریان مى یابد. تمام راستىها، حقایق، اندیشهها، عشق، قدرت و تمام خدایان نواحى عالم، مظهر او هستند. او به هر شکلىکه در مراحل مختلف ایجاب کند در مىآید، ولى هیچیک از این اشکال تمامیت او را نشان نمىدهند؛ زیرا او همچنان بى شکل و غیر مشخص مىماند. او در همه عالم گسترده است؛ جوهر هستى، حیات کُل، خداى متعال، آنچه که اوست و کلیتى که در اوست.
لذا هیچ نامىنمى توان بر او نهاد، مگر نام شاعرانه و عرفانى خدا؛ شکل بى شکل که متضادى براى او وجود ندارد. هر چه مخالف در عرف باشد، در خود اوست. او دلیل بر این است که هیچ سفیدى بدون سیاهى وجود ندارد و هیچ شکلى جدا از خلأ در تصور نیاید.
او درونى دارد به نام نیر گونا(13)، که چنین مىگوید: او فاقد چند و چون است و دربارهاش نمىتوان چیزى گفت و به چیزى اندیشید.
و تجلى بیرونى دارد بنام ساگونا(14)، که نمىتوان حقیقت جاویدان را بر او نهاد، آگاهى و نشاط است.(واژه نامه اکنکار / ص 233)
در پندار اکیستها، سوگماد آفریننده تمام عالمهاست، چه جهان تحتانى و چه فوقانى.
تمامى مراحل براى پرورش روح مهیا شده است، جهان تحتانى با اینکه ناقص است، ولى مقدمه اى است، براى صعود روح به سمت سوگماد. و لذا تنها تفاوت بین افرینش تمام شده و ناتمام خدا در این است، که خدا؛ (سوگماد)، جهانهاى پایان یافته تحتانى را به منظور مهیا کردن مکانى جهت پرورش روح تاسیس کرده است.
پس روح را از اقلیم آسمانى به زمین فرستاده، تا پس از تناسخات متعدد، روح در خلال تجربیاتش تزکیه شده و در نهایت به بهشت بر گردد.
1. خداى شىء واردرگذر از اعتقاد اکیستها به وجود خدایان متعدد، نگاهشان به ماهیت همین خدا، (سوگماد)؛ منحصر به فرد است. در کُل تصور آنها از خداوند تبارک و تعالى به دو گونه است: نگاه شىء وار و نگاه شخص وار.
در هر دو نگاه خداوند داراى قدرت است، ولى در نحوه ابراز قدرت متفاوت هستند؛ زیرا یکى قدرتمند و فعال است، ولى دیگرى در عین قدرت، اتوماتیک وار عمل مىکند. واضحتر آنکه، در نگاه شىء وار، خداوند داراى قدرت فرض شده است، ولى این اِبراز قدرت و خداوندى به مانند شىء یا کامپیوترى است که اتوماتیک وار اِعمال مىشود.
در نگاه شخص وار، خداوند تبارک و تعالى داراى قدرت است، ولى نه به مانند یک ماشین کوک شده یا محکوم به عملى مشخص؛ چرا که این خداوند در عین آنکه قدرتمند است، داراى احساس نیز هست؛ زیرا عفو مىکند، مىبخشد، دعاىبندگان را مىشنود، پاسخ مىدهد، رئوف است، داراى شخصیت است، پس قابل خطاب (تو) و (او) است. خداى شىء وار چون دیگر در موردش حب و بغض معنا ندارد، لذا دعا و طلب آمرزش هم معنا ندارد، پس شخصیت هم ندارد، بلکه شیئیت دارد، دیگر قابل خطاب شخص نیست، بلکه خطاب (آن)(15) در مورد او صادق است. در مکتب اکنکار، عامدانه و از روى تعقل، خطاب (آن) به خداوند (سوگماد) مىشود:
[آن] صفت (سوگماد) حاکم مطلق است به همه، که قدیّسین مىباید با او همراهى کنند تا مأموریت خود را در رابطه با دادن دستور العملهاى لازم به توزاهاى دیگر به روش درست به انجام رسانند. (نسیمى از بهشت/ ص 173)
تفاوت نگاه به خداوند تبارک و تعالى پیامهاى متعددى در بر دارد. در نگاه (شىء وار) دیگر پرستش خداوند معنایى ندارد و پرستش جایى معنا دارد که خداوند داراى شخصیت فرض شده باشد و خطاب قرار دادن او ثمره اى در بر داشته باشد.
2. قلمرو الهىمیلیونها سال پیش، مقامى متعال به نام سوگماد وجود داشت که براى تمام نژادهاى بزرگ جهان شناخته شده بود. این مقام آنقدر قدرتمند بود که پرستش خویش را بعنوان خدا ممنوع مىکرد. [آن] صفتى بود که در جهانهاى ماوراء در دسترس بشر بسر مىبرد، اما اغلب در جهان مادّى پدیدار مىشد تا ثابت کند که هستى، زندهاى دارد. (نسیمى از بهشت/ ص 173)
تمام تلاش مکتب اکنکار، همکار کردن انسانها با خداى برتر (سوگماد) است، در حالى که پرستش در این مسیر معنایى ندارد؛ زیرا براى همکار شدن، لازم نیست ستایش و پرستش صورت پذیرد، تنها با سفر روح و وارد شدن به جهان سوگماد مىتوان همکار او شد.
گفته مىشود: آدمى مىباید از میان همه این دورهها عبور کند، پیش از آنکه به درجه تصفیه رسیده و بتواند به جهان حقیقى سوگماد سفر کرده، همکار خدا شود و حکم رسالتش را در ابدیّت دریافت کند، تا با همه موجودات و عمدتاً با سایر آدمیان راه کمک و دستگیرى را پیش گیرد.(اک ویدیا/ ص 90)
3. نفى ارتباط خدا و بندهاین نوع نگاه »شىء وار« به خداوند در مکتب اکنکار، باعث نفى صحت ارتباط بین خداوند و بندگان در ادیان الهى مىشود، در صورتى که در ادیان الهى، به خصوص اسلام خداوند داراى شخصیت بوده و از این رو عبادت مىگردد. همچنین داراى اراده بوده و از این رو دعا را مستجاب مىکند.
در مورد خداى شىء وار، دیگر نماز و استغاثه معنا ندارد، ولى در مورد خداى شخص وار عبادت معنا دارد و در خود همین عبادت نیز آرامش وجود دارد.
اینکه گفته مىشود با صمیم قلب دعا کنید و در مستجاب شدنش شک نکنید. نشان از شخص وار بودن خالق دارد، خالق اگر شخص وار باشد، دعاى بنده را مىشنود و اجابت مىکند و این دعا خود باعث فراغت و سبکى روح مىگردد، که گویى انسان در مقام درد دل با خالقى که صداى او را مىشنود، به دعا پرداخته و روح خویش را سبک مىکند. ولى اگر چنین نباشد و خدا به صورت شىء وار تصور شود، دعا و درد دل در او راهى ندارد، پس اولین مشکل، خود خداوند است، این چه خدایى است که حتى نمىتوان با او صحبت کرد؛ خدایى که کوچکترین خواسته مرا نمىشنود و یا در مقام بر آورده کردنش بر نمىآید، خدا نیست. خدا آنست که به بندگانش کمک کند، صداى آنها را بشنود و آنها را یارىشان کند.
جمع بندىبراى آنها مشخص نشده که رابطه خداى سوگماد و کَل نیرانجان، با خداى ادیان اصولى چیست؟! اکیستها معتقدند که پیروان تمام ادیان اصولى تنها با کَل نیرانجان ارتباط داشته و رفع نیازهاى ایشان به دست کل نیرانجان صورت مىپذیرد، هر وقت کسى تصور کند که با خدا تماس برقرار کرده و درخواستى را که جنبه مادى دارد اجابت نموده است، باید این را بداند که این تماس با کل نیرانجان، خداى منفى و خالق جهانهاى تحتانى است، که در برخى موارد مىتواند در خواست آدمیان را اجابت کند.
گفته مىشود: این مسأله شگردى است براى فریب دادن شخص متقاضى؛ زیرا او مىباید در مقابل هر آنچه کسب کرده است، بهایش را بپردازد، حالا به هر ترتیبى که مىخواهد باشد. این قانون کارما یا قانون علت و معلول است. (اک ویدیا/ ص 124)
اما در جاى دیگر پال دست از خدایى کَل نیرانجان، برداشته و او را شیطان مىخواند:
ستیز روز افزون میان قدرت کَل و قدرت اک در جهانهاى روانى، که زیر طبقه روح قرار دارند، همیشگى است. این ستیز نتیجه بین خوب و زشت است.
کَل بنا به مکتوبات مسیحیت و سایر ادیان، شیطان یا اهریمن است.
او سلطان قدرت منفى است، و بر تخت خویش تأسیس گشته تا براى روح موانعى را بیافریند، تا در نهایت موجب آبدیده شدن و تکامل وى در دورههاى تولّد و مرگ در چرخ هشتاد و چهار شود.
در پایان لازم مىدانم به این نکته اشاره کنم که با فرض وجود یک خدا، آن هم سوگماد یا کَل نیرانجان در مکتب اکنکار، اشکالات متعددى بر این خدا وارد است، که بیان شد.
و با فرض وجود چند خدا در کنار یکدیگر نیز، مشکلات متعددى بر آن وارد است که براساس حوصله این اوراق بدان اشاره شد، در حالى که اصلا فرض وجود دو خدا یا چند خدا با بداهت عقل سازگارى ندارد و نمىشود خدا را در ذهن خدا فرض کرد و سیطره حکمرانىاش را محدود نمود که به این مسأله هم اشاره شد. پس در هر دو صورت، چه تک خدایى و چه چند خدایى، اشکالهاى زیادى بر مکتب اکنکار وارد است.
منابع* قرآن
توئیچل، پال، 1379. سرزمینهاى دور. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین.
2) توئیچل، پال، 1380.دندان ببر. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین. چاپ چهارم.
3) توئیچل، پال، 1380. اک ویدیا (دانش باستانى پیامبرى). ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین. چاپ دوم.
4)توئیچل، پال، 1380. دفترچه معنوى. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشرزرین.
5) توئیچل، پال، 1379. اکنکار کلید جهانهاى اسرار. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین.
6)استایگر، براد، 1380. نسیمى از بهشت. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران.نشرزرین.
7) توئیچل، پال، 1380. واژه نامه اکنکار. ترجمه یحیى فقیه. تهران. انتشارات سى گل.
پىنوشتها: 1. Anami lok، منطقهاى است که ارواح بوسیله خداى خدایان، حیات دوباره مىیابند و انعکاس از ذات خود او مىگیرند، جهان مقام متعال، سوگماد، مرکز اقتدار عالم، مرکز تمام زندگى و هستى، صوتى که در اینجا شنیده مىشود، صداى گردباد است و کلام اسرارى آن همان »هیو« است؛ منطقه دهم.
2. Sugmad، نام خداوند متعال در طریق اکنکار.
3. Eckist، پیرو یا مرید اکنکار؛ کسى است که پیام اکنکار را منتشر مىکند؛ چلاى استاداک در قید حیات، که مطابق قوانین اکنکار مشغول فعالیت است.
4. Niranjan kal، قدرت منفى، که جوهر خالص نیست؛ تجلیات مادى و اشکال را خلق مىکند و وظیفه اش مشغول نگه داشتن روح در جهانهاى پایین است.
.Spirito_material .5
6. Rishis، مقامات بلند پایه مذهبى هندو.
.JOT NIRANJAN .7
8. MAYA، زوایهاى که بشر به واقعیت مىنگرد؛ کل نیرانجان یا کل مایا: تو هم واقعیت؛ آنچه که در واقع از حقیقت گسسته شده و محدود به زمان و مکان گشته است؛ بخش از اصل خلقت محدود به سطح آگاهى بشر؛ بى ثباتى و ناپایدارى.
.RADHA SWAMI .9
.ZARANA AKERANA .10
11. سوره توحید، آیه 3.
12. سوره توحید، آیه 1.
13. Nirguna، درون سوگماد که فاقد شرایط خاص است، و نمىتوان در مورد آن چیزى گفت، »نفس هیچ«.
14. Saguna، یکى از دو عامل حقیقت ابدى الهى، آگاهى و نشاط حاصل از خداشناسى؛ وجه بیرونى سوگماد.
.IT .15