سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یامعین الضعفاء
 
لوگوی همسنگران
طراح قالب
معببر سایبری فندرسک
آیت‌الله تهرانی از 7 موقعیت هراس‌آور پس از مرگ یاد می‌کند و می‌گوید: شکی نیست که حبّ اهل‌بیت(ع) نجاتبخش در همه مواطن بعد از دنیاست، اما عمده این است که بتوانی این دوستی را آنگاه که زیر فشار قرار گرفتی، همراه داشته باشی.

فرهنگ نیوز : به مناسبت فرا رسیدن هفته وحدت، هر روز یک حدیث از پیامبر اعظم(ص) با شرح آن توسط مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی منتشر می‌شود.

روی عن رسول الله(ص) قال:

«حُبِّی‏ وَ حُبُ‏ أَهْلِ‏ بَیْتِی‏ نَافِعٌ‏ فِی‏ سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْکِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاط» (بحار الانوار ج 7 ص248)

روایتی از پیغمبر‏اکرم(صلّی‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم) منقول است که حضرت فرمودند:

رابطه دوستی با اهل بیت من، «حُبِّی‏ وَ حُبُ‏ أَهْلِ‏ بَیْتِی‏ نَافِعٌ‏ فِی‏ سَبْعَةِ مَوَاطِنَ»، در هفت موقعیت حساسی که هول و هراس آن مواقف خیلی بزرگ است، سودبخش است؛ یعنی انسان در آن جایگاه‏ها روحش آرامش ندارد و در شدت فشار قرار می‏گیرد، «فِی‏ سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ»، خود ما نیز گاهی می‏گوییم: هول کردم؛ «أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ»، یعنی هول بزرگ می‏کند، بعد حضرت شمارش می‏فرماید:

اوّل؛ «عِنْدَ الْوَفَاةِ»، هنگام مرگ، هنگام مرگ انسان در فشار قرار می‏گیرد، در این موقعیت آنچه برای او نافع است، رابطه دوستی با پیغمبر و اهل بیت او است.

دوم؛ «وَ الْقَبْرِ»، آنگاه که ازهاق روح می‏شود و روح از بدن خارج می‏شود، انسان وارد برزخ می‏شود. «وَ الْقَبْرِ»، یعنی انسان در برزخ هم تحت فشار است. آنچه که از آن فشار می‏کاهد، حبّ پیغمبر و حبّ به اهل بیت پیغمبر است.

سوم؛ «وَ عِنْدَ النُّشُورِ»، آنگاه که از برزخ عبور می‏کند و به عالم قیامت وارد می‏شود، از عالم برزخ برمی‏خیزد و به عالم قیامت وارد می‏شود، خُب وارد شد.

چهارم؛ «وَ عِنْدَ الْکِتَابِ» آن‏گاه که نامه عمل را به دستش می‏دهند هم تحت فشار قرار می‏گیرد، این موقع نیز هول بزرگ دارد.

پنجم؛ «وَ عِنْدَ الْحِسَابِ»، یک وقت نامه عمل را دستش می‏دهند، یک وقت بررسی می‏کنند و اعمالی که در آن هست را به رخت می‏کشند. آنجاست که باز هم تحت فشار عظیم و بزرگی قرار می‏گیری.

ششم؛ «وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ»، هنگام سنجش اعمال، آنجا هم زیر فشار قرار می‏گیری.

و بالاخره هفتم؛ «وَ عِنْدَ الصِّرَاط»، هنگام عبور از صراط هم همین‏طور است. انسان از این عالم که می‏خواهد عبور کند و به عالم قیامت برود، به‏ قول ما تا منتهی الیه کار، هفت موطن را باید سیر کند. از اینجاها باید عبور کند که هرکدامش فشارهای بزرگ به انسان وارد می‏کند. هنگام مرگ است و قبر است و بعد هم نشر و برانگیخته شدن است و بعد موقع نامة عمل به دست دادن است و بررسی نامةحساب و بالاخره مسألة میزان و سنجش اعمال است و دست آخر عبور از صراط که ببیند به کجا می‏رسد.

همه این مواطن سخت فشار دارند. آنچه که از این فشارها می‏کاهد عبارت از حبّ به پیغمبر و حبّ به اهل بیت پیغمبر(ص) است، که اگر آن را همراه داشته باشد، برای او آرامش حاصل می‏شود.

من تقریباً روایت را ترجمه کردم، اما یک تذکر بدهم. در این که حبّ آن‏ها نجات‌بخش انسان در همه مواطن بعد از دنیاست، شکی نیست، اما عمده این است که بتوانی این دوستی را آنگاه که زیر فشار قرار گرفتی، همراه داشته باشی. مهم این است که از این محبّت جدا نشوی. اگر این محبّت باشد، این پیوند، پیوند قلبی باشد، نجات بخش است. امّا خدا نکند که این محبّت سطحی باشد و عمق نداشته باشد. لذا انسان باید کوشش کند تا این پیوند عمق پیدا کند. چه‏کار کند که عمق پیدا کند؟ معصیت نکن!



[ شنبه 91/11/7 ] [ 6:53 عصر ] [ فولادپور ]

 

آیت الله بهجت 

پدرم (آیت الله بهجت ره )می‌گفت شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبتی است که خداوند دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم.

آیه الله بهجت می فرمود:استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی (آیت الله کمپانی اصفهانی) که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه ابا عبدالله (ع) پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.

مطلب دیگری که پدرم در این روضه‌ها بر آن اصرار داشت این بود که مجلس به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود، باید آخرش به امام حسین (ع) ختم می‌شد.

ایشان تأکید می‌کرد امام حسین (ع) منشأ همه اینهاست و اینقدر بزرگ است که همه اینها به او متوسل می‌شدند. نه تنها امامان، بلکه قبل‌تر از آن پیامبران نیز به ایشان متوسل می‌شدند.

خواندن زیارت عاشورا هر روز با صد لعن و صد سلام

مرحوم آیت‌الله بهجت هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواند و بارها می‌گفت: آقایی از خدا خواسته بود تا زیارت عاشورایش هیچ روزی ترک نشود حتی در روز مرگش.

 

 ایشان نمی‌گفت که این درخواست خود من است. در حالی‌که ما می‌دیدم خودش هر روز این کار را می‌کرد.

ایشان روز یکشنبه رحلت کرد. یک روز قبلش که شنبه بود، دیدم ایشان مشغول خواندن زیارت عاشورا شده بود و هنگامی که برای رفتن به درس جلوی در ایستاده بود، صد لعن و صد سلام را با تسبیح می‌شمرد.

 

 آن روز از همه روزها سرحال‌تر بود.

ایشان هر روز که به درس می‌رفت، شاید با تأخیر می‌رسید. به هرحال سن ایشان بالا بود و کمی کارها با تأخیر انجام می‌شد. خودشان می‌گفت کاری مانند لباس پوشیدن که در گذشته در عرض پنج دقیقه انجام می‌دادم، شاید الآن بیست دقیقه از من وقت می‌گیرد.

 

ایشان همیشه تا آماده می‌شدند، چند دقیقه‌ای از وقت گذشته بود که به دم در می‌رسیدند. ولی آن روز آخر، نیم ساعت زودتر جلوی در نشسته بودند و صد لعن و صد سلام را با تسبیح می‌گفتند که پس از آن عارضه‌ای به ایشان دست داد که گفت من امروز به درس نمی‌روم.

 

مرحوم آیت‌الله بهجت تا لحظات آخر به خواندن زیارت عاشورا آن هم با صد لعن و صد سلام و حضور در مجلس سیدالشهدا (ع) التزام داشت. حتی در حالت مریضی می‌گفت من را به مجلس ببرید که می‌خواهم طلب شفا در مجلس امام حسین (ع) کنم.

 

پس از من، از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید

 

 * سفارش آیت‌الله بهجت در مورد عزاداری برای اباعبدلله علیه‌السلام چه بود؟

ـ سفارش پدرم همیشه این بود که خدا می‌داند این توسلات برای انسان چه می‌کند. این توسل برای انسان یک ارتباط است. چه‌طور وقتی یک لامپ را به الکتریسیته متصل می‌کنیم، نور می‌دهد.

 

 انسان اگر به اینها متوسل شود، اسباب وصل می‌شود. این توسل، یاد معشوقِ معشوق افتادن است. چون این بزرگواران عاشق خداوند بودند و خدا نیز عاشق آنها بود.

 

انسان وقتی به آنها متصل شود، انگار به خدا متصل شده است. این توسلات انسان را خدایی می‌کند. نظر ایشان این بود که انسان هرچه می‌تواند در این زمینه کم نگذارد. لذا خود ایشان با آخرین توانش می‌آمد.

 

ایشان در وصیت‌نامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید. ایشان می‌گفت اگر من در عمرم 50 سال مراسم گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید. ایشان روی این مسائل خیلی توصیه و تأکید داشت.

 

شرکت در مجالس روضه سیدالشهدا علیه‌السلام تعظیم شعائر است

* خود ایشان چه عمل خاصی را در ماه محرم انجام می‌دادند؟

 

ـ یکی از کارهای ایشان این بود که در مراسم مختلفی که برای اباعبدلله (ع) گرفته می‌شد، به اندازه توانشان شرکت می‌کردند.

از زمان قدیم که من بچه بودم، ایشان به شرکت در این مجالس التزام داشت. شرکت در مجالس این بزرگواران را عظمت بخشیدن به یاد و نام آنها می‌دانست.

 

لذا می‌گفت شرکت در این مجالس تعظیم شعائر است. ما باید به شعائر خود عظمت بخشیده و عزیز نگه داریم و برایمان مهم باشد و به آنها اعتنا کنیم و برایشان وقت بگذاریم و عمر عزیز خود را صرف آن کنیم. در این روزها خواندن زیارت عاشورا را به خصوص در تاسوعا و عاشورا با احوالات بیشتری انجام می‌داد.

 

به ما توصیه می‌کرد در این روزها (ایام محرم) این زیارت را بخوانید. مطلب دیگر اینکه خنده ایشان اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک لبخند بود.

 

 اما در این روزها ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود و به یاد امام حسین (ع) در حزن بود و می‌گفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا می‌داند چقدر اجر دارد.

 

ایشان اصرار داشت وقتی مجلس می‌گیرید، برتری‌ها و امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید. فضائل و مناقب این حضرات را بگویید و نسبت به این قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر گریه و اشک شما نمی‌آید، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید. تباکی کنید.

 

شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان محبت ذی‌القربی و اجر رسالت پیامبر(ص) است

 

آیت‌الله بهجت همیشه می‌گفت: شرکت در مجالس سیدالشهدا (ع) محبت به ذی‌القربای پیامبر (ص) است. در آیه قرآن است که شما به ذی‌القربای پیامبرتان محبت کنید. پیامبر(ص) فرمود من پیامبر شما بودم و از شما چیزی نمی‌خواهم و اجر و مزدی جز محبت به نزدیکانم نمی‌خواهم.

 

خداوند به پیامبر (ص) می‌فرماید: «قل»، بگو من از شما اجر نمی‌خواهم، فقط به نزدیکانم محبت کنید. محبت می‌خواهم. این خیلی لطیف است. چون انسان بالاترین چیزی که می‌تواند بدهد، محبت و عشق و دوستی است و خداوند و پیامبرش فقط همین را از انسان می‌خواهند.

پدرم می‌گفت شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذوی‌القرباست که خداوند دستور داده است.

 این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوستشان داری و عزیز می‌داریشان، محبت می‌کنم.

 

ایشان در عبارت دیگری می‌گفت بر همه لازم است این کار را انجام بدهند. در این کاری که از دست برمی‌آید، کوتاهی نکنند و در این مجالس شرکت کنند و صرفا با ریتم مداح به هیجان نیایند و چیزی که آنها را به هیجان می‌آورد، عشق باشد.

 

 

 منابع:

خبرگزاری فارس



[ چهارشنبه 91/9/15 ] [ 10:56 صبح ] [ فولادپور ]

5عمل مستحبی با اثر گذاری عمیق

 


 

در اسلام، عمل به مستحبّات، از اهمیت والایی برخوردار است و موجب ارزش‌بخشی به سایر اعمال انسان می‌شود. انجام امور مستحب، نظیر نمک غذاست؛ غذای بدون نمک را می‌توان مصرف کرد، امّا فاقد لذّت و خوشمزگی است. اعمال واجب انسان نیز وقتی لذّت‌بخش‌تر و مثمر ثمر می‌شوند که با مستحبّات همراه باشند.


 

 

عبادت

 

حضرت امام باقر«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: وقتی پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» را به معراج بردند، گفتگوهایی بین ایشان و خداوند متعال ردّ و بدل شد که در ضمن آن، پروردگار عالم می‌فرماید:

«...وَ إِنَّهُ لَیتَقَرَّبُ إِلَی بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی ینْطِقُ بِهِ وَ یدَهُ الَّتِی یبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُه‏»[1]

...و به‌درستى که بنده من، به‌وسیله مستحبّات، به‌من تقرّب جوید تا آنجا که من دوستش دارم، و چون دوستش دارم آنگاه گوش او شوم که بدان بشنود، و چشمش شوم که بدان ببیند، و زبانش گردم که بدان بگوید، و دستش شوم که بدان برگیرد، اگر بخواندم اجابتش کنم، و اگر خواهشى از من کند به او بدهم.

در اینجا بیان دو نکته ضروری است:

اوّل: اهتمام به انجام مستحبّات، به معنای ترک واجبات نیست، بلکه امور مستحب، در کنار انجام واجبات و ترک محرّمات، ارزش پیدا می‌کنند.

دوّم: معنای کلمه نافله در این رویات، منحصر به نمازهای نافله نیست و هر امر مستحب نظیر انس با قرآن، نماز شب، مداومت به ذکر، خدمت به خلق خدا و ... را شامل می‌شود.

فکرهای بیهوده، دیدن تصاویر و صحنه‌های بی‌فایده، شنیدن سخنان بیهوده‌ای که نتیجه ندارد، ولو حرام نیستند و فقط به عنوان سرگرمی است، ولی مالایغنی بوده و موجبات فشار قبرند. لذا باید هرگونه شنیدن، دیدن، سخن گفتن و حتّی فکر کردن، نتیجه‌ای دنیوی یا اخروی داشته باشد و الا انسان را دچار اثرات وضعی می‌کند

 

ذکر 5 عمل مستحب برای نزدیکی بیشتر به خدا 

1- سکوت

«صُمت» یا سکوت به معنای حفظ زبان از گفتارهای بیهوده است. انسان در همه مراحل زندگی و نسبت به همه اشخاص، باید مواظب زبان خود باشد.

حفظ زبان از گفتارهای بیهوده، گرچه مستحبّ است، ولی بی‌توجّهی به آن، اثرات وضعی نامطلوبی برای انسان دارد و از موجبات فشار قبر است.  

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «هنگامی که م?من را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا می کند، و م?من کمتر سخن می گوید و بسیار عمل می کند، و منافق بسیار سخن می گوید و کمتر عمل می کند.» (بحارالانوار، جلد 75، صفحه 312)

سکوت

 

از امام امیرالم?منین علیه السلام آمده است: «اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک و یسلم الناس من یدک؛ بسیار خاموشی برگزین تا فکرت زیاد شود، و عقلت نورانی گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند! » (میزان الحکمه، جلد 2، صفحه 1667)

فکرهای بیهوده، دیدن تصاویر و صحنه‌های بی‌فایده، شنیدن سخنان بیهوده‌ای که نتیجه ندارد، ولو حرام نیستند و فقط به عنوان سرگرمی است، ولی مالایغنی بوده و موجبات فشار قبرند. لذا باید هرگونه شنیدن، دیدن، سخن گفتن و حتّی فکر کردن، نتیجه‌ای دنیوی یا اخروی داشته باشد و الا انسان را دچار اثرات وضعی می‌کند.

 

2- گرسنگی

پرخوری اثرات دنیوی و اخروی ناگواری برای انسان در پی دارد. انسان پرخور، مستعدّ بیماری‌های گوناگون است. انواع امراض موجود در اجتماعات انسانی، بسیاری از چاقی‌ها، کسالت‌‌ها، تنبلی‌ها، پرخوابی‌ها و... در اثر پرخوری است.

در بسیاری از اوقات، پرخوری انسان را از نماز شب و یا مطالعه باز می‌دارد. و مهم‌تر از همه اینها، آنکه خداوند متعال، پرخوری را مبغوض می‌داند:

«أَبْغَضُکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی کُلُّ نَئُومٍ وَ أَکُولٍ وَ شَرُوب»[2]

مبغوض‏ترین افراد نزد خداوند کسى است که زیاد مى‏خوابد، زیاد مى‏خورد و زیاد مى‏نوشد. خلاصه آنکه عمل نکردن به این امر مستحب، مفاسد جسمی و روحی و معنوی فراوانی در پی دارد.

شیعیان و م?منین، باید رابطه خود با خداوند را به وسیله ذکر مداوم، مستحکم کنند و در خلوت و جلوت به یاد پروردگار متعال باشند. بسیار مناسب است که م?منین هرکدام به تناسب ذوق و حاجات و حالات خود، ذکری را انتخاب کنند و بر آن مداومت ورزند. ذکر شریف «لا إِلهَ إِلاَّ الله»، صلوات، ذکر یونسیه و ... همگی بسیار خوب و عالی است و هرکدام انتخاب شوند، اثرات فراوانی برای ذاکر دارند

 

3- شب زنده داری

مسلمان واقعی، باید اهمیت زیادی برای نماز شب قائل باشد. یکی از علمای بزرگ نقل می‌کردند که وقتی خدمت حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» رسیدم، حضرت فرمودند: ننگ است برای شیعیان ما که نماز شب نخوانند.

در روایات ائمّه معصومین«سلام‌الله‌علیهم» تأکید فراوانی بر شب‌زنده‌داری و نماز شب شده است. اوّلین دستور از دستورات ابتدای سوره مبارکه مزمّل، خطاب به پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» برای موفّقیت در امر رسالت، شب بیداری و نماز شب است.[3] پس از نزول آیات ابتدایی سوره مبارکه علق و ایمان آوردن حضرت علی«سلام‌الله‌علیه» و حضرت خدیجه«سلام‌الله‌علیها»، ابهّت وحی پیامبر را گرفت و خستگی شدیدی در بدن خود احساس کردند، لذا کمی دراز کشیدند، آنگاه جبرئیل امین فرود آمد و این آیات را نازل کرد:

عبادت

 

«یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلیلاً»[4]

ای کسی که عبای نبوّت به دوشت آمده، برخیز و شب بیدار باش. اگر می‌خواهی بار سنگین رسالت را به سرمنزل مقصود برسانی، باید این دستورات را رعایت کنی که اوّلین آنها، شب بیداری و سحرخیزی است.

«إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیکَ قَوْلاً ثَقیلاً»[5]

بار رسالت و وحی الهی، بسیار ثقیل و سنگین است و برای تحمّل آن، نیاز به شب بیداری و نماز شب است.

بنابر این، اگر انسان بخواهد رشد و تعالی مادی و معنوی پیدا کند، حتماً باید به نماز شب مقید شود. در برخی از روایات به صورت کنایه آمده است که وقتی انسان خواب بماند، شیطان او را مسخره می‌کند که نماز شب را از دست داده و توانسته شب زنده‌داری و نماز اوّل وقت را از وی بگیرد.[6]

 

4- عزلت

معمولاً «عزلت» این‌گونه معنا می‌شود که انسان با کسی رابطه و تماس نداشته باشد. این معنا در اخلاق اسلامی مورد نظر نیست. در واقع اسلام قطع رابطه با دیگران و گوشه‌نشینی را تأیید نمی‌‌کند. امیرالم?منین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند:

«الْمُ?ْمِنُ مَأْلُوفٌ‏ وَ لَا خَیرَ فِیمَنْ لَا یأْلَفُ وَ لَا ی?ْلَف»[7]

م?من الفت مى‏گیرد. کسى که نه الفت بگیرد و نه الفت بپذیرد، از خیر به‏دور است.

 لذا عزلت به معنای گوشه نشینی و قطع رابطه‌ و رفت و آمد، مورد نظر تعالیم دینی نیست. آنکه مقصود تعالیم روحبخش قرآن و عترت«سلام‌الله‌علیهم» است، دوری و کناره‌گیری از مجالس بیهوده و بى‏نتیجه، که از خیر دنیا و آخرت بى‏بهره‌اند، و همچنین کناره‌گیری از انسان‌هایی که رفت و آمد با آنها، باعث شر و موجب فساد است، می‌باشد.

پرخوری اثرات دنیوی و اخروی ناگواری برای انسان در پی دارد. انسان پرخور، مستعدّ بیماری‌های گوناگون است. انواع امراض موجود در اجتماعات انسانی، بسیاری از چاقی‌ها، کسالت‌‌ها، تنبلی‌ها، پرخوابی‌ها و... در اثر پرخوری است

 

5- ذکر مداوم

قرآن کریم، به صورت جدّی، دائم الذّکر بودن را از مسلمانان خواسته است:

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً»[8] ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا را یاد کنید، یادى بسیار. صبح و شام او را به پاکى بستایید.

شیعیان و م?منین، باید رابطه خود با خداوند را به وسیله ذکر مداوم، مستحکم کنند و در خلوت و جلوت به یاد پروردگار متعال باشند. بسیار مناسب است که م?منین هرکدام به تناسب ذوق و حاجات و حالات خود، ذکری را انتخاب کنند و بر آن مداومت ورزند. ذکر شریف «لا إِلهَ إِلاَّ الله»، صلوات، ذکر یونسیه و ... همگی بسیار خوب و عالی است و هرکدام انتخاب شوند، اثرات فراوانی برای ذاکر دارند.

معمولاً علمای علم اخلاق، به همگان مخصوصاً جوان‌ها،‌ ذکر یونسیه را توصیه می‌کنند: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ»[9]

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند:

«مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِی سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ إِنْ کَانَ مِنْهُ وَ لَکِنْ ذِکْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ کَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ کَانَ مَعْصِیةً تَرَکَهَا»[10]

سخت‏تر چیزى که خداوند بر خلقش واجب ساخته، ذکر بسیار خداست، مقصودم فقط گفتن‏ «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» نیست، اگر چه این هم از جمله ذکر است، بلکه مقصود ذکر عملی و یاد آوردن خداست در آنچه حلال و حرام فرموده که اگر طاعت خداست عمل کند و اگر معصیت است، ترک نماید.

با التزام به ذکر لفظی، قلبی و عملی، انسان به مقام عبودیت می‌رسد و مورد عنایت خداوند متعال قرار می‌گیرد.

لازم به ذکر است که برای درک مراحل بالاتر از ذکر لفظی یعنی ذکر قلبی و ذکر عملی، باید از ذکر لفظی شروع کرد تا به مرور بر اثر مداومت، ذکر در دل رسوخ کند و بالاخره در عمل به منصه ظهور درآید.

 

پی‌نوشت‌‌ها:

1. الکافی، ج ‏2، صص 252-353

2. مجموعة ورّام( تنبیه الخواطر)، ج 1، ص 100

3.‌ ر.ک: سیر و سلوک؛ مقدّمه، صص 28-19

4. مزمّل / 2-1               

5. مزمّل / 5

6. مجموعة ورّام( تنبیه الخواطر)، ج 2، ص 236؛ بحارالانوار، ج 60، ص 263

7. الکافى، ج 2، ص 102

8. احزاب / 42-41

9. انبیاء / 87

10. الکافی، ج 2، ص 80 



[ چهارشنبه 91/7/12 ] [ 1:21 عصر ] [ فولادپور ]
علامه طباطبایی

 

بارها که در خدمتشان (علامه طباطبایی) بودم می دیدم وقتی وارد صحن حرم حضرت رضا(ع) می‎شدند دستهای مرتعش را روی آستانه در می‎گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را می بوسیدند.گاهی از محضرشان التماس دعائی درخواست می‎شد می‎گفتند: بروید از حضرت بگیرید، ما اینجا کاره‎ای نیستیم همه چیز آن جاست.

 

توسل در کلام و سیره بزرگان(2)

همانطور که در مقاله شماره قبل گذشت، بزرگان شیعه همواره طلاب را به توسل و رجوع به اهل بیت(ع) دعوت نموده و تمام برکات علمی و عملی خویش را مرهون پیمودن همین مسیر برشمرده اند؛ آری این ویژگی در تمام طول عمر بابرکتشان به روشنی دیده می شود که به بیان نمونه ای از آن می پردازیم.

آیه الله العظمی حائری یزدی (ره) م?سس حوزه علمیه قم

 

ایشان دستور داده بودند همه روزه قبل از درس کسی قدری مصیبت حضرت سیدالشهدا- علیه السلام- بخواند و سپس درس را شروع می کردند.

 

این بزرگوار حتّی زمانی که مرجع تقلید بودند، در جلوی دسته عزاداری در کوچه و خیابان حرکت کرده و بسان مردم عادی بر سر و سینه می زدند و می فرمودند:من هر چه دارم از سیدالشهدا دارم.

 

آیه الله حائری قبل از سفر به ایران، در کربلا زندگی می‎کردند. خواب می‎بینند که به ایشان گفته می‎شود بیشتر از ده روز زنده نخواهند بود. ایشان خواب را فراموش می کنند.

 

 روز دهم که روز تعطیلی بوده با دوستان به باغات کربلا می روند ناگهان ایشان تب کرده و درد شدیدی بدن او را فرا می گیرد. بالاخره او را به منزل می‎آورند و در بستر می‎افتد.

 

آنگاه خواب خود را به یاد می‎آورد ولی دیگر در حالت احتضار قرار گرفته‎اند. مشاهده می‎کند سقف شکافته شد و مأمورین ملک الموت برای قبض روح پائین آمدند.

 

ایشان در آن حال توسل به آقا امام حسین - علیه السلام- پیدا کرده و می‎گویند: آقا جان، من نوحه‎خوان شمایم، مردن حق است ولی دست من خالی است و ذخیره آخرت تهیه نکرده‎ام. اگر ممکن است تمدید بفرمائید.

 

 ناگهان مشاهده می کند شخصی از سقف پائین آمد و گفت: آقا تمدید فرمودند و با آن دو نفر بر‎گشتند. ایشان بعد از رفتن آنها حالشان بهتر شده و از مرگ حتمی نجات می یایند به طوری که دیگران فکر می‎کردند مرده است.

 

 بعد از این ماجرا به ایران سفر نمودند ابتدا حوزه علمیه اراک و سپس قم را تشکیل داده و به آن رونق بخشیدند که موجب خیر و برکت زیادی برای تشیع شد.

 

علامه طباطبائی (ره)

 

آیه الله سید محمّد حسین حسینی طهرانی، درباره عشق ایشان به اهل بیت(ع) این گونه نوشته‎اند: «...نکته اوّل دل بستگی ایشان به اهل بیت - علیهم السلام- بود و در حقیقت ولای اهل بیت برای ایشان به منزله یک شمعِ شب افروز شبستانِ زندگی بود، نسبت به اهل بیت به خصوص امیر الم?منین - علیه السلام- تا سر حدّ عشق دل بستگی داشت. هیچ به خاطر ندارم از اسم هر یک از ائمه بدون ادای احترام گذشته باشند.

 

 در مشهد که همه ساله مشرّف می شدند و تابستان را در آن جا می‎ماندند؛ بارها که در خدمتشان بودم می دیدم وقتی وارد صحن حرم حضرت رضا(ع) می‎شدند دستهای مرتعش را روی آستانه در می‎گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را می بوسیدند.گاهی از محضرشان التماس دعائی درخواست می‎شد می‎گفتند: بروید از حضرت بگیرید، ما اینجا کاره‎ای نیستیم همه چیز آن جاست.

 

ملاصدرا (ره)

 

این فیلسوف بزرگ هنگامی که در کهک اقامت داشت و به تحقیق و بررسی مسائل فلسفی می‎پرداخت؛ گهگاه از کهک به قم می‎آمد و برای حلّ مشکلات علمی از روح مقدّس حضرت معصومه- سلام الله علیها- استمداد می‎جست، که خود نیز در قسمتهائی از کتب خود به آن اشاره دارد.

 

آیه الله العظمی بروجردی (ره)

 

ایشان فرموده بودند: «دورانی که در بروجرد بودم، وقتی، چشمانم کم نور شده بود و به شدّت درد می‎کرد، تا اینکه روز عاشورا هنگامی که دسته‎های عزاداری در شهر به راه افتاده بود مقداری گل از روی سرِ یکی از بچه‎های عزادار دسته ، که به علامت عزا بر سر خود مالیده بود ، برداشتم و به چشمان خود کشیدم و در نتیجه فوراً چشمانم نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.

 

مرحوم محدث قمی(ره)

 

ایشان در آثار خود می‎نویسد : « این حقیر نیز، هرگاه به سبب نوشتن زیاد، چشمم ضعف پیدا می‎کند تبرکّ می‎جویم به تراب مراقد ائمه - علیهم السلام- و مسّ کتابت احادیث و اخبار و بحمدالله چشمم در نهایت روشنی است.

 

آیه الله العظمی مرعشی نجفی (ره)

 

ایشان که ارادت ویژه‎ای به خاندان پیامبر(ص) و همینطور زیارت حضرت معصومه(س) داشتند، موقعی برای تهیه جهزیه دخترشان، دست تنگ بوده‎اند.

 متوسّل به حضرت معصومه(س) می‎شوند و چیزی نمی‎گذرد که حاجت ایشان بر‎آورده شده و جهزیه دخترشان فراهم می‎گردد.

 

آیه الله حاج سید مرتضی کشمیری(ره)

 

عارف کامل آیه الله قاضی(ره) فرموده‎اند: روزی در محضر آقا حاج سید مرتضی کشمیری برای زیارت مرقد حضرت ابا‎عبدالله الحسین- علیه السلام- از نجف اشرف به کربلای معلی آمدیم و ابتدا در حجره‎ای که در مدرسه بازار بین الحرمین بود وارد شدیم. چون به در حجره رسیدیم دیدم قفل است.

 

مرحوم کشمیری نگاهی به من کرد و گفت: آقای قاضی می‎گویند هر کس نام مادر حضرت موسی(ع) را به قفل بسته ببرد باز می‎‎‎‎‎شود. مادر من فاطمه زهرا (س) از مادر حضرت موسی کمتر نیست و دست به قفل برده و گفتند: «یا فاطمه» و قفل باز شد و ما وارد حجره شدیم.

 

آیه الله العظمی بهاءالدینی (ره)

 

عشق و علاقه فراوان به رسول الله(ص) و شور و شوق بسیار به اهل بیت(ع) از اول کودکی در وجود ایشان بود. لذا از بچگی در حرم حضرت معصومه(س) خدمت می‎کردند و برای زوار آب می‎آوردند.

 

 ایشان جریان یکی از توسلات خویش به محضر حضرت رضا- علیه السلام- را این گونه می‎گویند: «در اولین سفری که به مشهد مشرّف شدم، بیماری سختی داشتم، رو به سوی آن امام رئوف نموده عرض کردم : یابن رسول الله! ما با آنچه تا حال در مورد شما شنیدیم کاری نداریم تا خود مشاهده نکنیم کاری درست نمی‎شود.

 

 می‎خواهم مشاهده کنم که شما مریض را شفا می‎دهید،» کلام ایشان تمام می‎شود. دقایقی بعد نسیم سلامتی از آستان لطف رضوی (ع) به سوی ایشان می وزد و حال ایشان خوب می‎شود.

 

آیه الله العظمی گلپایگانی (ره)

 

ایشان موقعی به بیماری سختی مبتلا می‎شوند که تشخیص پزشکان در ایران سرطان اثنی عشر و یا لوزالمعده است و ایشان را برای عمل جراحی به انگلستان می‎برند .

 

در همان شب اوّل که ایشان در بیمارستان بستری می‎گردند، چنانچه روش ایشان در مشکلات سخت توسّل به معصومین- علیهم السلام- بوده، متوسّل به محضر ولی عصر(عج)‌ می‎شوند صبح وقتی پزشک ایرانی همراه ایشان به سراغ معظم له می‎آید، می فرمایند: به پزشکان بگوئید: فعلا دست نگه دارند و معاینه مجدّد بشود.

 

وقتی علّت را جویا می شوند می فرماید:« آقا امام عصر(عج) فرمودند که من شفا پیدا کرده ام» و آزمایشات مجدّد نشان می‎دهد اثری از سرطان در وجود ایشان نیست.

 

آیه الله میرزا شیخ محمّد جواد انصاری همدانی(ره)

 

ایشان توصیه زیاد به توسّل به ساحت مقدّس معصومین- علیهم السلام- در زیر آسمان داشتند و خود از این راه به مقاصد بزرگی رسیده بودند.

 

ایشان در نامه‎ها و دستورالعملهائی که به دوستان و طالبان معرفت داشتند، توسّل به ساحت مقدّس اباعبدالله الحسین- علیه السلام- را برای رسیدن به مقامات روحانی توصیه می‎نمودند.

 

و اولیاء‌ خدا این گونه خاضعانه، به محضر معصومین- علیهم السلام- متوسّل می‎شدند و برکات و توفیقات بسیاری را از این طریق کسب می‎نمودند. عشق و ارادت آنها به این انوار پاک موجب عنایت آن بزرگواران به ایشان بوده و آنها را در طی مدارج معنوی و علمی رهمنون شده است. 

 


 

منبع:

برگرفته از سایت اندیشه قم



[ جمعه 91/6/31 ] [ 5:58 عصر ] [ فولادپور ]
آیت‌الله بروجردی

 

آیت‌الله العظمی بروجردی به‌دلیل ابتلا به یک بیماری نذر می‌کنند که بعد از بهبود 40 روز در قم بمانند و سپس به بروجرد باز گردند اما دست سرنوشت، تقدیر دیگری را برای این عالم ربانی رقم می‌زند.

 

با فرارسیدن پنجاه‌وسومین سالگرد وفات آیت‌الله العظمی بروجردی به بیان خاطره‌ای از این عالم ربانی می پردازیم که مشروح آن در پی می‌آید:

  

کرامت نفس آیة اللّه العظمی بروجردی

 

آیة اللّه سید مصطفی خوانساری نقل کرده‏اند: حضرت آیة اللّه بروجردی در مسجد عشقعلی اصول مباحثه می کردند. روزی یکی از فضلای به نام آقای شیخ علی جاپلقی اشکال کردند.

 

آیة اللّه بروجردی جواب دادند آقا شیخ علی جواب آقا را رد کردند آیة اللّه بروجردی عصبانی شدند به نحوی که آقا شیخ علی متأثر شد که می خواست گریه کند.

 

مباحثه تمام شد نماز مغرب را تمام کرده بودم که مشهدی رضا خادم آقا آمد و گفت: آقا از مباحثه که برگشتند ما بین در کتابخانه و اندرون ایستاده و متأثرند و فرمودند:

 بروید به آقای خوانساری بگویید بیاید من با عجله نماز عشا را خواندم و پیش آقا رفتم دیدم ایشان با حالت ناراحتی و تأثر شدید ایستاده اند تا من رسیدم فرمودند: این چه حالتی بود که از من سر زد، یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم که از من بگذرد و بعد بیایم نماز مغرب و عشا را بخوانم.

 

عرض کردم: ایشان در مسجد (شاه زید) که امام جماعت است و بعد از نماز مسئله می گوید و برای مردم موعظه می کند، لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته منزل نمی آید، من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح منزل شما خواهند آمد. آقا قبول فرمودند.

 

 صبح شد من رفتم حرم، از حرم که برگشتم دیدم آقا سوار بر درشکه در منزل ما منتظر من هستند، در خدمتشان رفتیم منزل آقای شیخ علی وقتی آقا شیخ علی را دیدند می خواستند دست او را ببوسند که نگذاشت می فرمودند: از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و...

 

 آقا شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید برخورد شما باعث افتخار من است و... بالاخره این برخورد موجب شد که آقا شیخ علی تا آخر عمر مورد عطوفت آقا قرار گرفت.

 

شفای چشم آیةاللّه العظمی بروجردی

 

مرحوم آیةاللّه العظمی بروجردی مکرر فرموده‏اند: در ایامی که بروجرد بودم به ناراحتی و درد چشم بسیار شدید مبتلا شدم این ناراحتی به حدی شدت گرفت که تصمیم گرفتم در مجلس شرکت نکنم ولی باز منصرف شده و دریغم آمد که روز عاشورا ولو به عنوان استشفاء در مجلس روضه حاضر نشوم.

 

در بروجرد رسم بود که در روز عاشورا جماعتی از علما و سادات طباطبائی در رأس آنان در هر سن، از اذان صبح گل می گرفتند و تمام بدن خود را گل آلود می کردند خاک گل شده با گلاب که در اصطلاح محلی خره گویند و سایر مردم نیز به تبع آنان بدن خود را گل آلود می کردند.

 

مرحوم آیةاللّه العظمی بروجردی می فرمودند: وقتی که این دسته به منزل ما آمدند، من از روی پای یکی از آنان مقداری گل برداشتم و به دیدگان بیمار خود مالیدم. به فاصله کوتاهی این ناراحتی برطرف شد و من پس از آن، به هیچ کسالت چشمی مبتلا نشدم و حتی محتاج عینک نیز نگردیدم.

 

نذری که باعث ماندن آیت الله بروجردی در قم شد

 

آیت‌الله سید ‌نورالدین طاهری شیرازی، از شاگردان و معتمدان آیت‌الله العظمی بروجردی می‏گوید:

 

اواخر سال 1324 که آیت‌الله بروجردی به قم آمد والد بنده به بیماری مبتلا بود. قرار بود پدرم ابتدا از شیراز به قم آمده و سپس به بیمارستان فیروز‌آبادی شهرری برود تا معالجه شود. پدرم از علمای بزرگ شیراز بود لذا در قم اکثر علما از جمله آیت‌الله بروجردی به دیدن ایشان آمدند.

 

آیت‌الله بروجردی به پدرم گفتند: از عمل جراحی هراس نداشته باش. من نیز در بروجرد به بیماری شما گرفتار بودم و درد بعضی اوقات آنقدر شدید بود که بی‌هوش می‌شدم! شبی هنگام نماز من از حال رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم... اطرافیان و اطبا گفتند باید مرا به بیمارستان فیروز‌آبادی برسانند.

 

بین راه که می‌رفتیم یک مرتبه چشمم باز شد و در میان صحرا چراغ‌هایی را دیدم. از کسی که همراهم بود پرسیدم این چراغ‌ها چیست؟ او گفت: این چراغ‌های شهر مقدس قم و حرم حضرت معصومه(س) است.

 

آیت‌الله بروجردی با دیدن چراغ‌ها گفتند: این به هوش آمدن من از برکات حضرت فاطمه ‌معصومه(س) است و همان جا فرمودند: من نذر می‌کنم بعد از عمل، 40 روز در قم بمانم و اکنون که عمل کرده‌ام، آمده‌ام که نذر خویش را ادا کنم.

 

این 40 روز سبب برکات فراوانی شد و ایشان کلاس درسی در قم برپا کرد و همانند بحر مواجی بود که علمای حوزه علمیه قم با خواهش و تمنا نگذاشتند ایشان از قم بروند.

 

در آن زمان با وجود اینکه آیت‌الله حجت کوه‌کمره‌ای، آیت‌الله مرعشی نجفی، آیت‌الله محقق داماد، آیت‌الله اراکی، آیت‌الله سید ‌محمد ‌تقی و سید ‌احمد خوانساری از بزرگان و علما در قم وجود داشتند اما همگی بر مرجعیت آیت‌الله بروجردی اقرار داشته و در تبعیت ایشان بودند و از آنجایی که به جایگاه ایشان پی برده بودند، مانع از بازگشت آیت‌الله العظمی بروجردی از قم به بروجرد شدند.

 

ایشان از جمله علما و مراجع بزرگی بود که از زمان شیخ طوسی تا زمان حاضر، کمتر فردی نظیر ایشان پیدا می‌شود.

 

ازدواج آیت الله بروجردی 

  

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان در کتاب ارزش‌ها و لغزش‌ها با بیان خاطره‌ای، ماجرای ازدواج مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) و پاداش اطاعت این مرجع تقلید از پدر خود را این‌گونه نقل کرده است.

 

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) در احوالات خود گفته است: در اصفهان تحصیل می‌کردم، اساتید آن روز اصفهان کم‌نظیر بودند،‌مانند آیت‌الله العظمی کلباسی،‌مرحوم آقا سید باقر درچه‌ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی.

 

آیت الله العظمی بروجردی (ره) نقل می‌کنند: من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم. همواره مایه‌های علمی من بالا می‌رفت که نامه‌ای از پدر دریافت کردم. "پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می‌کرد"،‌ در نامه آمده بود:‌حسین عزیزم ‌به بروجرد بیا،‌من وسائل عروسی تو را فراهم کرده‌ام.

 

نامه‌ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت: فکر نمی‌کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده‌است: "و بِالوالدین احساناً".

 

بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:‌حالا می‌خواهی بروی برو.

 آیت‌الله العظمی بروجردی می‌گفتند؛ بروجردی شدن یعنی ( به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله‌های بلند علمی) در مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت.

 


 

منابع:

1.    حوزه نیوز

2.    مردان علم در میدان عمل، ج2

3.    خبرگزاری فارس



[ یکشنبه 91/6/19 ] [ 6:52 عصر ] [ فولادپور ]
........ مطالب قدیمی‌تر >>

درباره وبلاگ
برچسب‌ها
امکانات وب